eitaa logo
نگاه ِ نـو
134 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
592 ویدیو
14 فایل
متون زیبا ؛ ادبی ، تربیتی ، روان شناسی ، مذهبی #حکایات_و_خاطرات...
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمردی شتابان به دکاّن زرگری رفت و گفت: ترازو بده تا زری که دارم وزن کنم. زرگر گفت که غربال ندارم. مرد گفت: ترازو می‌خواهم، نه غربال! زرگر گفت:جارو در دکاّن موجود نیست! مرد عصبانی شد و گفت: لودگی بگذار و خود را به کری مَزن ! ترازو بده می‌خواهم زر بسنجم ! زرگر در پاسخ گفت: ای مرد ! سخنت را شنیدم و منظورت را فهمیدم، امّا می‌بینم که پیرمردی هستی با دست لرزان و می‌دانم که چون زر بر ترازو بکشی، به زمین خواهد ریخت و آنگاه از من، جارو طلب خواهی کرد تا آن را بروبی و غربال خواهی خواست که زر از خاکروبه جدا سازی. من را از نخست دانسـته‌ام. هر که اوّل بنگرد پایان کار اندر آخر او نگردد شرمسار ✓مولوی ↶【 】↷ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti