eitaa logo
نگاه ِ نـو
133 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
595 ویدیو
14 فایل
متون زیبا ؛ ادبی ، تربیتی ، روان شناسی ، مذهبی #حکایات_و_خاطرات...
مشاهده در ایتا
دانلود
✍چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکلهٔ یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده‏های خاکی پیدا می‏شود. رانندهٔ آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس شیک ، کفش های Gucci ، عینک Ray_Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجرهٔ اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقاً چند رأس گوسفند داری، یکی از آنها را به من خواهی داد؟ چوپان نگاهی به جوان تازه به دوران رسیده و نگاهی به رمه اش که به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد. جوان، ماشین خود را در گوشه‏ای پارک کرد و کامپیوتر Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد، وارد صفحه‏ی NASA روی اینترنت، جایی که می‏توانست سیستم جستجوی ماهواره‏ای ( GPS ) را فعال کند، شد. منطقهٔ چراگاه را مشخص کرد، یک بانک اطلاعاتی با ۶۰ صفحهٔ کاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پیچیدهٔ عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد. بالاخره ۱۵۰ صفحهٔ اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و آنگاه در حالی که آنها را به چوپان می‏داد، گفت : شما در اینجا دقیقاً ۱۵۸۶ گوسفند داری. چوپان گفت: درست است. حالا همین‏طور که قبلاً توافق کردیم، می‏توانی یکی از گوسفندها را ببری. آنگاه به مرد جوان نگاه کرد که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود. وقتی کار مرد تمام شد، چوپان رو به او کرد و گفت: اگر من دقیقاً به تو بگویم که چه کاره هستی، مرا پس خواهی داد؟ مرد جوان پاسخ داد: آری، چرا که نه! چوپان گفت: تو یک مشاور هستی. مرد جوان گفت: راست می‏گویی، اما به من بگو که این را از کجا حدس زدی؟ چوپان پاسخ داد: کار ساده‏ای است. بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سؤالی که خود من جواب آن را از قبل می‏دانستم، مزد خواستی. مضافاً، اینکه هیچ چیز راجع به کار و گلهٔ من نمی‏دانی، چون به جای گوسفند، مرا برداشتی ! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti