eitaa logo
نگاه ِ نـو
132 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
576 ویدیو
14 فایل
متون زیبا ؛ ادبی ، تربیتی ، روان شناسی ، مذهبی #حکایات_و_خاطرات...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐من فاطمه 🎊بر اهل کسا نور دو عینم 💐من مــادر 🎉شاهـنشه بین الحـرمینم 💐از شهر مدینه 🎊بدهم مژده به عُشاق 💐یک روز فقط 🎉مانده به میلاد حسینم.. 💐پیشاپیش 🎊میلاد امام حسین (ع) و روز پاسـدار مبارک 💐 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
فرصت‌ها ، مانند بیسکویتی هستند که با چای خیسش می‌کنیم،کافیست کمی تعلل کنیم، از دست‌شان خواهیم داد ! سـلام👋 سه شـنبه روزتون بخیر و خوشی به امید داشتن اوقاتی خوش و بهره گیریِ درست از فرصت های زندگی یا ارحم الرّاحمین💯 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
🔴 زشتی را میان مردم منتشر نکنید. ♻️ مردی خدمت امام موسی کاظم علیه‌السلام آمد و عرضه داشت : «فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود ، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند!» حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام فرمود : «گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن ..حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! هرگز چیزی که مایهٔ عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می‌برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده : کسانی که دوست دارند زشتی‌ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند.» 📚 منابع : 🔻 کافی ج ۸ ص۱۴۷ بحار ج ۷۲ ص ۳۶۵، ح۷۷ کافی ج ۴ ص ۸۰ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
✍پندی از هزاران : پیر خردمندی در دشتی پوشیده از برف قدم می زد که به زن گریانی رسید. پرسید: چرا می گریی؟ گفت : به زندگی ام می اندیشم, به جوانی ام, به زیبایی ای که در آینه می دیدم, و به مردی که دوستش داشتم. خداوند بی رحم است که قدرت حافظه را به انسان بخشیده است. می دانست که من بهار عمرم را به یاد می آورم و می گریم. خردمند در میان دشت پُر برف ایستاد, به نقطه ای خیره شد و به فکر فرو رفت. زن از گریستن دست کشید و پرسید: در آن دور دست چه می بینی؟ خردمند پاسخ داد: دشتی از گل سرخ. خداوند, آن گاه که قدرت حافظه را به من می بخشید, بسیار سخاوتمند بود. می دانست در زمستان, همواره می توانم بهار را یه یاد آورم و لبخند بزنم. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
آورده اند روزی مرد بازرگانی خری را به زور می کشيد، تا به دانايی رسيد، دانا پرسيد : چه بر دوش خَر داری که سنگين است و راه نمی رود؟ مرد بازرگان پاسخ داد: يک طرف گندم و طرف ديگر ماسه! دانا پرسيد: به جايی که می روی ماسه کمياب است؟ بازرگان پاسخ داد: خير، به منظور حفظ تعادل طرف ديگر ماسه ريختم!! دانا ماسه را خالی کرد و گندم را به دوقسمت تقسيم نمود و به بازرگان گفت ؛ حال ، خود نيز سوار شو و به سلامت برو... بازرگان وقتی چند قدمی به راحتی با خَر خود رفت، برگشت و از دانا پرسيد با اين همه دانش چقدر ثروت داری؟ دانا گفت : هيچ!!! بازرگان شرايط را به شکل اول باز گرداند و گفت : من با نادانی خيلی بيشتر از تو دارم، پس علم تو مال خودت و شروع به کشيدن خَر کرد و رفت ... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ─┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇💝࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌ @atre_dousti
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️چشماتو ببند و تصور کن، از مدرسه خسته و گرسنه تو راه خونه‌ای، تو کوچه بوی کتلت پیچیده، خدا خدا می کنی این بو از خونه خودتون باشه. می رسی خونه و بله! مامان لبخند می زنه و میگه تا دست و روتو بشوری غذا آماده میشه. طاقت نمیاری و میری کنار گاز شاید یه تیکه کتلت کوچیک نصیبت بشه. مامان صبورانه کتلت ها رو با دستش شکل میده. با خودت فکر می کنی شاید هیچ وقت نتونی کتلت درست کنی چون امکان نداره بتونی تا این حد دستت رو به روغن داغ نزدیک کنی. اون تیکه کوچیکه رو که مخصوص خودته از مامان می گیری و میگی: راستی مامان معلممون گفت از شنبه به جای با مشقاتونو بنویسین📖! ‌ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ─┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇💝࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌ @atre_dousti
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احســـان تــرا شمار نتـوانم کرد گر بر تن من زبان شود ، هـر مـویی یک شکـر تـو از هـزار نتوانم کرد سلام👋 چهارشنبه تون بخیر و خوشی یا حَیُّ یا قَیّوم💯 چهارم شعبان ، میلاد ابوالفضل العباس مبارک باد🌺 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای زیبای عنایت حضرت عباس (ع) به شخص خیّر یزدی👆 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
🌿می گویند زن ها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند. ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود: زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم... اما وی با بی اعتنایی تمام سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!» گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم؛ آن هم با قیافه ای حق به جانب.. باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی شدیم معاون وزارت امور خارجه؛ که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو... شدیم وزیر امور خارجه گفت «فلانی نخست وزیر است... خاک بر سرت کنند! القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گام های مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد. تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: «خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی ! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
فرزند دلیر حیدر آمد💜 عباس امیر لشکر آمد💚 می‌خواست نشان دهد ادب را💙 یک روز پس از برادر آمد❤ صبحتون بخیر عزیزان👋🌺 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
💢تصویرگری زیبای حسن روح‌الامین به مناسب میلاد حضرت عباس(ع) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ─┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇💝࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌ @atre_dousti
پدر سه نقطه دارد ، پسر سه نقطه دارد ، دختر هم سه نقطه دارد ، اما مادر هیچ نقطه ای ندارد ! چون که نقطه نقطه ی وجودش را وقف خانواده اش کرده است . سـلام👋 پنجشـنبه روزتون بخیر و خوشی لا اِلهَ اِلا اللهُ المَلِکُ الحَقِّ المُبینِ💯 نثار پدران و مادران آسمانی و همهٔ خفتگان خاک ، ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti