روزی ملانصرالدین از کودکی خردسال پرسید:
فرزندم مسجد این محل کجاست؟
کودک گفت:
آخر همین خیابان، به طرف چپ بپیچید،
آن جا گنبد مسجد را خواهی دید.
ملا گفت: درود بر تو فرزندم!
من هم اکنون در آنجا بر منبر می شوم،
تو می خواهی به سخنانم گوش دهی؟
کودک پرسید: دربارهٔ چه چیزی صحبت می کنی آقـا!؟
ملا گفت: می خواهم راه رسـیدن به بهشت را به مردم نشان دهم!
کودک خندید و گفت:
تو راه مسجد را بلد نیسـتی ، می خواهی راه بهشت را به مردم نشان دهی...!!!
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
اگر دوسـت خـوبـی داری شکر گزار باش !
دوست خوب اهل کاسـبی و بده و بسـتان نیست ، آدم خوب برای دلش خوب است ، نه برای به دست آوردن کسی یا چیزی...
سـلام🖐
پنجشـنبه روزتون بخیر
اوقاتتون آرام و بی دغدغه
لا اِلهَ اِلا اللهُ المَلِکُ الحَقِّ المُبینِ💯
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
🕯پنجشنبه است و یادروز درگذشـتگان
خوشا آنان کـه بـا عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
زِ کـالاهـای این آشفتـه بـازار
محّبت را پسـندیدند و رفتند
در "آخرین پنجشـنبه ی شهریور ماه"
یادی کنیم از همه ی اموات و درگذشـتگان
با نثار ؛ هـدیه ی خیری به سرآغاز نیک و مرسومِ
فاتحه و صلوات...
🍃باشد که روحشان قرین
رحمت و آرامش الهی گردد🌺
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
عبادت در دلِ سـیاهی شب آن قدر مهم و با ارزش است که خـدا در قرآن ،
سورهٔ انسان آیهٔ ۲۶ به بندگانِ خود می فرماید:
«و پاره ای از شب را سر به سجده بگذار و او را در شبِ طولانی تسبیح گوی!»
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
از بخشنده ای پرسیدند که از آن چه به نیازمندان می بخشی، در باطن خود احساس خودپسندی و خرسندی می کنی؟
گفت هرگز.
گفتند چرا؟
گفت چون بخشش من مانند بخشش غذا از کفگیر است که در دست آشپز و طباخ است.
به ظاهر غذا از کفگیر می ریزد اما دهنده غذا طباخ است، کفگیر چگونه احساس بخشندگی و خرسندی کند؟
📚 منبع: بهارستان، عبدالرحمن جامی
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
🔹اقدام به کار بدون دانش🔹
قال النبیّ صلّی الله علیه وآله:
🔸منْ عَمِلَ عَلَى غَيْرِ عِلْمٍ ؛ كَانَ مَا يُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِح .
💠هر کس بدون #علم اقدام به کاری کند ، آنچه که #خراب می کند بیش از آن چیزی است که #اصلاح می نماید.
📚«کافی» ج ۱ ص ۴۴
☘️اللهم عجل لولیک الفرج ☘️
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
✅مردگانتان را که در قبرها آرمیدهاند از یاد نبرید !
✍️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
✓ مردگانتان را که در قبرها آرمیدهاند از یاد نبرید. مردگان شما ؛ امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعـایی به آنها هدیه کنید.
📚انوار الهدایه، ص ۱۱۵
امروز پنجشنبه است ،
از مسافرانی که روزی در کنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطراتشان در دلمان باقیست ، یادی کنیم ؛
با ذكر فاتحه و صلوات و ارسال خیری در حدتوان ، روحشان را شاد کنیم !
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
بر مشامم می رسد انگار
بوی مـاهِ مـهـر😍
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
💕مهربان باش زیرا دنیا به زبان "من خوبم" مسلط است، اما چشم ها همیشه ناگفته ها را آشکار می کنند.
سـلام👋
جمعه تون خوش
آدینه تون بخیر و عافیت
در کنار خانواده ، دلشاد و تندرست باشـید
اَللهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم💯
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
961_20762764345334.mp3
5.71M
#اسـتغفار ۴ 📿
إنّ اللّه تعالى، يَغفِرُ لِلمُذنِبِينَ إلاّ مَن لا يُريدُ أن يُغفَرَ لَهُ !
قالوا : يا رسولَ اللّه، مَنِ الذي يُريدُ أن لا يُغفَرَ لَهُ ؟
قالَ : مَن لا يَسـتَغفِرُ
خدا همه را میبخشد! مگر آن هایی که خود نمیخواهند!
از رسول الله (ص)پرسیدند : آن ها کیانند؟
فرمود:
آن هایی که اهل #اسـتغفار نیسـتند💥
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
💝در آخرین روز شهریور مـاه و خداحافظی فصل تابسـتان ، نـاب تـريـن دعـاهـايم را بر بال اشعه های خورشـيـد می سـپارم ، تا به تمام خانه های شما به اشتراک بگذارد و همای سعادت بر بام زندگيتان لانه كند .
🌾 اوقاتتان عالی ، وجودتان از درد و رنج خالی ، لطف خداوند همراهتان باد💐
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti
🕯نواختن برای خدا ؛
ــــ درروزگارقدیم قديم، مرد ساز زن و خوانندهای بود؛ به نام"برديا" که با مهارت تمام، همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی مینواخت و وقتی برای رزرو نداشت.
بردیا چون به شصت سالگی رسید، روزی در دربار شاه مینواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر میلرزند و توان ادای نتها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش، میلرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش، ناهنجار میشود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمیتوانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد، بسیار آشفته شدند.
بردیا سازش را که همدم لحظههای تنهاییش بود، برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب، در پشت دیوار مخروبهٔ قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار، بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا مینواخت و خدا خدا میگفت و گریه میکرد و بر گذر عمرش و بر بیوفایی دنیا اشک میریخت و از خدا طلب مرگ میکرد.
در دل شب، به ناگاه دست گرمی را بر شانههای خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ سعید ابو الخیر را دید، در حالی که کیسهای پر از زر، در دستان شیخ بود. شیخ گفت: این کیسهٔ زر را بگیر و ببر در بازار شهر، دکّانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید: ای شیخ! آیا صدای نالهٔ من تا شهر میرسید که تو خود را به من رساندی؟ شیخ گفت هرگز؛ بلکه صدای نالهٔ مخلوق را قبل از این که کسی بشنود، خالقش میشنود و خالقت مرا که در خواب بودم، بیدار کرد و امر فرمود کیسهٔ زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم که مخلوقی مرا میخواند، برو و خواسـتهٔ او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت: خدایا عمری در جوانی و در شادابیام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید، مرا از خود راندند و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم؛ اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی. تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بیوفا هستی. به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده ! #آمین🌺
#یک_بار_برای_خدا
─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─
@atre_dousti