eitaa logo
نگاه ِ نـو
131 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
598 ویدیو
14 فایل
متون زیبا ؛ ادبی ، تربیتی ، روان شناسی ، مذهبی #حکایات_و_خاطرات...
مشاهده در ایتا
دانلود
💕مهربان باش زیرا دنیا به زبان "من خوبم" مسلط است، اما چشم ها همیشه ناگفته ها را آشکار می کنند. سـلام👋 جمعه تون خوش آدینه تون بخیر و عافیت در کنار خانواده ، دلشاد و تندرست باشـید اَللهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم💯 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
961_20762764345334.mp3
5.71M
۴ 📿 إنّ اللّه تعالى، يَغفِرُ لِلمُذنِبِينَ إلاّ مَن لا يُريدُ أن يُغفَرَ لَهُ ! قالوا : يا رسولَ اللّه، مَنِ الذي يُريدُ أن لا يُغفَرَ لَهُ ؟ قالَ : مَن لا يَسـتَغفِرُ خدا همه را می‌بخشد! مگر آن هایی که خود نمی‌خواهند! از رسول الله (ص)پرسیدند : آن ها کیانند؟ فرمود: آن هایی که اهل نیسـتند💥 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
💝در آخرین روز شهریور مـاه و خداحافظی فصل تابسـتان ، نـاب تـريـن دعـاهـايم را بر بال اشعه های خورشـيـد می سـپارم ، تا به تمام خانه های شما به اشتراک بگذارد و همای سعادت بر بام زندگيتان لانه كند . 🌾 اوقاتتان عالی ، وجودتان از درد و رنج خالی ، لطف خداوند همراهتان باد💐 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
🕯نواختن برای خدا ؛ ــــ درروزگارقدیم قديم، مرد ساز زن و خواننده‌‌ای بود؛ به نام"برديا" که با مهارت تمام، همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی می‌نواخت و وقتی برای رزرو نداشت. بردیا چون به شصت سالگی رسید، روزی در دربار شاه می‌نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می‌لرزند و توان ادای نت‌ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش، می‌لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش، ناهنجار می‌شود. عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید. بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی‌توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد، بسیار آشفته شدند. بردیا سازش را که همدم لحظه‌های تنهاییش بود، برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد. در دل شب، در پشت دیوار مخروبهٔ قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار، بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت. بردیا می‌نواخت و خدا خدا می‌گفت و گریه می‌کرد و بر گذر عمرش و بر بی‌وفایی دنیا اشک می‌ریخت و از خدا طلب مرگ می‌کرد. در دل شب، به ناگاه دست گرمی را بر شانه‌های خود حس کرد، سر برداشت تا ببیند کیست. شیخ سعید ابو الخیر را دید، در حالی که کیسه‌‌ای پر از زر، در دستان شیخ بود. شیخ گفت: این کیسهٔ زر را بگیر و ببر در بازار شهر، دکّانی بخر و کارى را شروع کن. بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید: ای شیخ! آیا صدای نالهٔ من تا شهر می‌رسید که تو خود را به من رساندی؟ شیخ گفت هرگز؛ بلکه صدای نالهٔ مخلوق را قبل از این که کسی بشنود، خالقش می‌شنود و خالقت مرا که در خواب بودم، بیدار کرد و امر فرمود کیسهٔ زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم که مخلوقی مرا می‌خواند، برو و خواسـتهٔ او را اجابت کن. بردیا صورت در خاک مالید و گفت: خدایا عمری در جوانی و در شادابی‌ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر، اما چون دستانم لرزید، مرا از خود راندند و فقط یک بار برای تو زدم و خواندم؛ اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی. تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی‌وفا هستی. به رحمت و بزرگیت سوگندت می‌دهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار و زیر بار منت ناکسان قرار نده ! 🌺 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✓"متنی که برنده ی جایزه ی بهترین متن سال شد" 💕آنها که موهای صاف دارند فر می‌زنند و آنها كه موی فر دارند ، موی‌شان را صاف می‌كنند عده‌ای آرزو دارند خارج بروند و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانه‌ها می‌سُرايند مجردها می‌خواهند ازدواج کنند ، متأهل‌ها می‌خواهند مجرد باشند... عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری می‌كنند و عده‌ای ديگر با قرص و دارو می خواهند باردار شوند... لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند و چاق‌ها همواره حسرت لاغری را می‌كشند شاغلان از شغلشان می‌نالند ، بیکارها دنبال همان شغلند فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند ، ثروتمندان دغدغه‌ی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا دارند... سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند... و هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این است: "قدر داشته‌هایت را بدان و از آنها لذت ببر" قانون های ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی رضایت و شکرگزاری. 🕊مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر، مهم این است که از همانی که داری راضی و شکرگزار باشى آن‌وقت ”خوشبختی” ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
بخشش کنید ! اما نگذارید از شما سوء استفاده شود. عشق بورزید ! اما نگذارید با قلبتان بدرفتاری شود اعتماد کنید ! اما ساده و زود باور نباشید. حرف دیگران را بشنوید اما صدای خودتان را از دست ندهید. سـلام🖐 اولین شـنبهٔ پاییزیتون بخیر و خوشی حلول مـاه مـهــر بـر شما خوشایند بـاد یارب العالمین💯 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
نگاه ِ نـو
از دهه ی ۵۰ تا دهه ی ۹۰ و اندی هر سال مهر در مدرسه بودم ... اوایل دانش آموز بودم و بعدش معلم... اما اکنون چندسالی است در خانه ام نه دانش آموزم نه معلم البته هر گاه حال جسمم کمی خوب باشد در حال آموختنم البته دیگر مثل سابق شیوه های تدریس و علوم تربیتی و روان شناسی را دنبال نمی کنم... بیش تر دنبال فن و مهارتم و کارهای فنی اما از شعر و ادبیات و نوشتن نمی توانم جدا شوم .قلب و معده هیچ اگر گردن و کمرم اجازه دهد از نوشتن سیر نمی شوم ...هر لحظه در ذهنم چیزی جولان می دهد گاهی خاطره ای ، گاهی حکایتی و گاهی شعر واره ای... بعضی مواقع به خودم پوزخند می زنم ، یادم به کلاس سوم می افتد که معلممان گفت باید ۱۰ خط انشا بنویسید ، اولین انشا بود بی آموزش و بی مقدمه...هر چه فکر کردم نتوانستم ۱۰خط چیز بنویسم یکی از رفقا به من راهنمایی کرد که کلمات را درشت درشت بنویس...آخرتوی روستا اکثر پدر و مادرها بی سواد بودند ، بعضی خوش شانس بودند و برادر و خواهری از خود بزرگتر داشتند و ۶ کلاسی سواد داشت و برایشان چیزهایی می گفت یا می نوشت اما من بیچاره ، بچهٔ اولی بودم... یک بار _شب_ آن قدر گریستم که پدر(خدابیامرز) دنبال دختر همسایهٔ دو ، سه خانه آن طرفترمان فرستاد که ۵کلاس را گذرانده بود او آمد و برایم کمی ریاضی و چیزهای دیگر نوشت ...با حسرت نگاهش می کردم که ای کاش ، خواهرم بود هم به مادر(خدابیامرز) کمک می کرد و هم ما را راه می انداخت ... از دورهٔ راهنمایی که به شهر آمدیم و کتاب های غیر درسی و مجلات ورزشی و مانند آن را خواندیم کَمَکی نوشتنمان خوب شد اما خدا می داند هیچ معلمی نبود که اندکی روش نوشتن یا هنر (خط و نقاشی) به ما بیاموزد در صورتی که هم هنر و هم نگارش قابل آموختن است... بالاخره روزگار گذشت و اکنون هم می گذرد و اما هنوزهم هنر و ادبیات مهجورست فقط مردم بچه هایشان را برای تقویت ریاضی و علوم پایه و زبان خارجه به کلاسی های خصوصی می فرستند و جالب این که در فضای مجازی _افراد صاحب مدرک بالا را_می بینی که نوشته هایشان مملو از غلط های املایی و انشایی است ، دست خط ها هم ، همه دکتری...به درازا شد این مقال یاحق ح.ا.م مهر ۱۴۰۲ اهواز ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
🌷امیرالمؤمنین عليه السلام 🌷اِنَّ خَيرَ القَولِ ما نَفَعَ ، واعلَم أنَّهُ لا خَيرَ في عِلمٍ لا يَنفَعُ ولا يُنتَفَعُ بِعِلمٍ لا يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ كه سود بخشد و بدان كه ، خيرى نیست در دانشى كه سود نبخشد و از دانشى كه درست آموخته نشده، سودى برده نمى شود . 📚نهج البلاغه ، نامهٔ ۳۱ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
❣️این کلمات را کمتر به کار ببرید: [نمی‌شود ؛ نمی‌توانم ؛ ندارم] هیچ وقت از نداشتن و یا کمبود سخن نگویید؛ زیرا از سخن‌های شما بر شما حکم می‌شود! (قانون جذب) یعنی با آن چه که می‌گویید، هم ارتعاش می‌شوید، شاید در آن لحظه چیزی متوجه نشوید ولی پاسخش را در طول زمان دریافت می‌کنید.💜 اگر مدام متوجه شکست و بی‌پولی و روابط ناسرانجام‌تان باشید، شکست بیشتری را به خود جذب خواهید کرد. عادت کنید که در دنیای شگفتی‌ها ومعجزه‌ها زندگی کنید؛ زیرا حقیقت چیزی نیست که شما می‌بینید. چشم‌هایتان را به موفقیت بدوزید و جز پیروزی چیز دیگری را باور نکنید.💚♥️ ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
همه دلخوشی ما این است لااقل یک حســـن حــرم دارد… 💔 علیه‌السلام 💔 💔 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti
رشد اندیشه و رسیدن به مقام خلوت تفکّر، موجب می‌شود که ندای وجود و صدای هستی، شنیده شود و شنونده، خودش را در اختیار آن قرار دهد. سـلام👋 یکشـنبه تون بخیر و عافیت یا ذا الجلال والاکرام💯 🖤 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💝𖣔༅═┅─ @atre_dousti