از مِهرِ علی بر لبِ من مُهرِ سکوت
هر لحظه مرا از او رسد قوّت و قوت
بامهرِ علی سر از لَحَد بردارم
این مذهبِ من بذاکَ أحیی و أموت
#میرزامحمدلشکرنویس
#عید_غدیر
شقایقیدر جمجمه شهید؛
🔖کم کم آثار خستگی و یأس در چهره تک تک بچه های گروه تفحص نمایان شد و دیگر با اینکه خیلی زحمت کشیده بودیم مأیوس شدیم و اتفاقا نکته جالب اینکه آن روز،
روز ولادت با سعادت قطب عالم امکان حضرت بقیة ا... اعظم بود
❌در حالیکه ناامید شده بودیم از
امام زمان (عج) کمک خواستیم و به ایشان توسل کردیم...
نزدیک ظهر بود، در قسمتی از آن بیابان خشک و برهوت شقایقی نظرم را جلب کرد.
برایم جالب بود، رفتم که شقایق را از ریشه در آورم متوجه چیزی در زیر خاک شدم، خاک ها را کنار زدم، دیدم ریشه شقایق از جمجمه یک شهید روییده است.
نکته جالب اینکه بعد از تحقیقات شناسایی هویت شهید مذکور، معلوم شد که نام این شهید بزرگوار
«مهدی منتظر القائم» بوده است...
#شــهــیدانــہ❤️
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_شصت_و_هفتم مامان با اخم چند قاشق خورد و رفت، -چند روز دیگه کلاسات شروع میشه!؟ س
#او_را
#رمان📚
#پارت_شصت_و_هشتم
برای بار اول بود که سجده و رکوع رو تجربه میکردم!
مگه خدا کی بود که من باید جلوش این کارها رو انجام میدادم!؟
نیم ساعت بود که نمازم تموم شده بود اما همونجا نشسته بودم و به کاری که انجام داده بودم فکر میکردم...
معنی تک تک جملات عربی که گفته بودم رو تو اینترنت سرچ کردم...
از همون الله اکبر شروعش مشخص بود راجع به کسی حرف میزنم که خیلی بزرگه!خیلیییی...
و وقتی تو رکوع دوباره به این عظمت تاکید میکنم،
یعنی من در مقابلش خیلی کوچیکم!خیلییییی....
ولی وقتی از رکوع بلند شدم،گفتم خدا داره میشنوه که کسی حمدش میکنه!
یعنی اون فرد بزرگ،نشسته داره من کوچولو رو نگاه میکنه و حرفام رو میشنوه!!
حتما واسه همینه که بعدش خودم رو باید بندازم زمین و بهش سجده کنم!
و از سجده سر بردارم و دوباره به یاد بزرگیش به سجده بیفتم!!
بعدم با کمک خودش از زمین خودم رو بلند کنم...
با اون دوتا سوره ازش بخوام من رو تو گروهی قرار بده که دوستشون داره
نه گروهی که ازشون عصبانیه!
خدایی که خدای همهست!
نه فقط خدای سجاد...
پس حق منم هست که ازش آرامش بگیرم!
خدایی که به هیچکس نیاز نداره،
به منم نیاز نداره،
اما بهم حق حیات داده تا اگر از این لطفش ممنون بودم برای همیشه منو ساکن بهشتش کنه!
خدایی که آخر همه این حرفها باید شهادت بدم که به جز او،خدایی نیست...!
یاد جمله ای افتادم که تو جلسه شنیده بودم!عربیش رو یادم نبود اما معنیش این بود که بعضیا هوای نفسشون رو به جای خدا میپرستن!!
هوای نفس،همون تمایلاتی بود که فهمیده بودم باید ازشون بگذرم تا به آرامش برسم!
کم کم پازلی که از همون روزای اول تو ذهنم چیده شده بود،تکمیل میشد!!
سیستم رو خاموش کردم و به تصویر تارم،تو صفحه ی تاریکش نگاه کردم.
به دو تا خطی که از چشم هام تا انتهای صورتم،کشیده شده بود وبرق میزد نگاه کردم
و به ملافه ی گل گلی روی سرم!
من حالا جلوی خدایی نشسته بودم که حتی وجودش رو انکار میکردم!
بهش بد و بیراه میگفتم اما اون میخواست همه این اتفاقها بیفته که بفهمم تنها جای امنم تو بغل خودشه!
دیگه نمیتونستم باهاش مخالفت کنم....
تمام وجودم داشت بهم میگفت که آفرین!بالاخره درست اومدی!
قبول کردن خدا و اطاعت از اون ،
همون چیزی بود که مدتها ازش فراری بودم
اما تمام راههای آرامش به همین ختم میشد!!
دلم بابت تمام این سالها پر بود!
نوشته های سجاد اومد جلوی چشمم
"هروقت دلت از این دنیا و رنج هاش گرفت،برو به خودش بگو!
نری دردتو به بقیه بگیا!
تو خدا داری!
آبروی خدات رو پیش بقیه نبر!"
بغضم همزمان با برخورد پیشونیم به سرامیک های سرد کف اتاق، شکست و دلم به اندازه ی بیست و یک سال درد و دوری بارید....
میخواستم همه چیزو براش تعریف کنم،اما فقط گریه کردم...
خیلی ضعف کرده بودم،خودم رو روی فرش کشوندم و همونجا دراز کشیدم..
حدود یک ماه بود که دانشگاه شروع شده بود!
تقریبا داشتم نماز خوندن رو یاد میگرفتم،
هرچند که هنوز بهش عادت نکرده بودم و خصوصا با نمازصبح نمیتونستم کنار بیام.
واقعا حرف سجاد رو که میگفت نماز بهترین مبارزه با نفسه رو بهتر میتونستم قبول کنم تا حرف استاد معارفی که میگفت نماز عشق بازی با خداست!
تا اینکه بالاخره با استاد بحثم شد
-استاد میشه بفرمایید کجای نماز دقیقا عشق بازی با خداست!؟؟😏
-خانم سمیعی!نماز تماما عشق است...
همین که شما نماز رو شروع میکنی،
دعوت پروردگارت رو لبیک میگی و عشقبازی شروع میشه!😳
-میشه بگید کدوم بچه نه ساله،
یا اصلا کدوم جوون،ساعت چهار صبح حال عشق بازی با خدایی رو داره که حتی ممکنه به درستی هم نشناستش!؟؟
اونم هرروز!!😕
استاد همینجور که داشت دنبال جواب تو ذهنش میگشت،با اخم نگاهم کرد😒
-استاد عذر میخوام،ولی تا جایی که من فهمیدم، نماز عشق بازی نیست!
نماز مبارزه با نفسه.نماز یعنی من انسانم.
نماز یعنی ترجیح دستور خدا به دل خودت!😌
نماز در ابتدای امر کار شیرینی نیست!
وقتی شیرین میشه که بخاطر خدا حال هوای نفست رو بگیری و نماز رو بخونی!!
همه نگاه ها با تعجب برگشت به طرف من و گشادی چشمهای استاد چندبرابر شد!
هیچکس انتظار نداشت چنین حرفایی از من بشنوه!
سعی کردم با همون اعتماد به نفس ادامه بدم
- بهتره جای این درس ها،اول واقعیت های دنیا رو به بقیه یاد بدید
و بعد هم مبارزه با نفس!
اونجوری همه انسانها خودشون با اختیار، خدا و اسلام رو انتخاب میکنن!!
پچ پچ ها فضای کلاس رو پر کرد،
استاد نگاهش رو از من برداشت و تو کلاس چرخوند
-کافیه!سکوت رو رعایت کنید.
کلاس به اتمام رسیده،میتونید تشریف ببرید!
وقتی خبر رسید که کلاس ساعت بعد تشکیل نمیشه،بدون معطلی وسایلم رو جمع کردم و از کلاس خارج شدم،حوصله تیکه پرونی بچه ها رو نداشتم!
دلم برای زهرا تنگ شده بود.
چندروزی میشد که ندیده بودمش!
شمارش رو گرفتم و منتظر شنیدن صداش شدم....
به قلم محدثه افشاری
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
enc_16271226152829581341137.mp3
960.3K
🍃به وقت مولودی...
بند نعلین علی، دُرّ و گوهر!
بر دل شیعه خود کرده نظر...
#حاجمحمودکریمی
#عید_غدیر🎊
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
{نمیخوامآسمونریسمونبراتببافم
فقطیادتباشهرفیق!
خداحواسشبهتهست..}
#خدایمهربونم♥
💌روایت عشق :
🌿گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار میگرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت میکرد و بعد از زیارت هم راهی راهآهن میشد و به تهران برمیگشت، به اطرافیان میگفت: این زیارتهای سه چهار ساعته خیلی خوبه؛ هم خیلی حال میدهد، هم آدم میتواند به آقا بگوید یا امام رضا (ع) فقط به عشق خود شما آمدم و الان هم بر میگردم.
⚘وقتی پیکر شهید عبداللهزاده به ایران بازگشت، خانواده این بار شگفتانهای خاص برای او که عاشق امام رضا (ع) بود، آماده کرده بودند، اتفاقی از جنس زیارت سهچهارساعته حرم امام رضا علیه السلام .
#شهیدانه 🕊
#شهید_حسن_عبداللهزاده♥️
【 @atre_shohada】
『☀』
اعمال هر كس به اندازه معرفتش قیمت دارد . خلوص عمل بسته به میزان معرفت است . اعمالی كه از محبت سرچشمه می گیرد خلوصش بیشتر است.
#محمداسماعیلدولابی
#عارفانه🌱
【 @atre_shohada】
دنیاراهمہمیتوانندتصاحبڪنند
اماآخرترافقطبااعمالنیڪمیتوان
تصاحبڪرد.☁️🌿
#شهیداحمدمشلب
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
🔸سی و ششمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: ... راه صحيح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از ولی
🔸سی و هفتمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
...جمهوری اسلامی، ارزش ها و ولایت فقیه میراث امام هستند..
خطاب به علما و مراجع معظم... من با عقل ناقص خود می دیدم برخی خناسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است: جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه میراث امام خمینی رحمة الله عليه هستند و می بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند.
#چهل_چراغ
#حاج_قاسم♥
【 @atre_shohada】
یه تیڪہ ڪلام داشت؛
وقتی ڪسی میخواست غیبت ڪنہ
با خنده میگفت : ڪمتر بگو
طرف میفهمید ڪہ دیگه نباید ادامه بده ...
#شهیدمهدیقاضیخانی
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
میخواست برود سرکار
از پلههای آپارتمان، تندتند پایین میآمد!
آنقدر عجله داشت که پلهها را دوتا یکی رد میکرد!
جلوی در خانه که رسید،
بهش سلام کردم گفتم: آرامتر
فوقش یک دقیقه دیرتر میرسی سرِکارت!
سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت
علیآقا! همین یک دقیقه یک دقیقهها
شهادت آدم را یک روز به یک روز به عقب میاندازد!
#شهیدمحسنحججی
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
دیدیوقتـیاینترنترایگانگیرتمیاد
با تمام قدرت خرجش مۍکنیو ازش استفاده میکنی!
عمرماهم همینطوره
یه هدیہایه که داریم مصرفش میکنیم و بالاخره تموم میشه...
ازش درست استفاده کنیم!🌱
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_شصت_و_هشتم برای بار اول بود که سجده و رکوع رو تجربه میکردم! مگه خدا کی بود که م
#او_را
#رمان📚
#پارت_شصت_و_نهم
-به به سلااااااممممم ترنم خودم!😉
-سلام عشششقم!چطوری خانوم!؟
-به خوبی شما،ماهم خوبییییم!
آفتاب از کدوم طرف دراومده یاد ما افتادی؟؟
-ببخشیییید،حق داری.
درگیر درس و دانشگاهم.این ترم درسام خیلی سنگین شده!
-فدای سرت گلم،منم معذرت میخوام،سرم یکم شلوغ بود این چندوقته!
-عههه!؟مشغول چی؟!
-مشغول خبرای خوب خوب!!
-مشکوک میزنیا زهراخانوم!!
اینجوری نمیشه،
پاشو بیا ببینمت!
-امممم...راستش یکم کار داشتم.
ولی...
فدای سرت.
دیدن تو مهمتره!😉
کلی حرف دارم باهات!
-مرررسی گلی،زود بیا که از فضولی مردم!
کجا بریم حالا!؟
-نمیدونم.پارکی،سینمایی،جایی!
استخر خوبه!؟
-استخخخخر!؟
مگه تو استخرم میری!؟
-وا!دستت درد نکنه!
مگه من چمه!؟
-خخخخخ...
ببخشید،خب من فکرمیکردم شماها فقط راه خونه تا مسجدو بلدین!😂😂
عالیه.بریم!
من یکم زودتر رفتم و سر ساعتی که باهم قرار داشتیم هم زهرا با همون لبخند همیشگی،پیداش شد!
-وای مرسی زهرا!
خیلی وقت بود بجز دانشگاه و جلسه و خونه مرجان،جایی نرفته بودم!
-چرا؟؟
-خب...نمیدونم!
همینجوری!
تو خونه بیشتر احساس راحتی میکنم!
-اصلا این کارو ادامه نده.
برو بیرون،تفریح کن.
ادم تو کنج خونه افسرده میشه!
بعدم تو خونه و خلوت،آدم بیشتر وسوسه میشه...
-یعنی تو زیاد میری بیرون؟؟
-اره خب،
من خیلی تو خونه بند نمیشم!
تا جایی که بدونم مامان و بابام ناراحت نمیشن،
وقتم رو اینور و اونور میگذرونم.
-چه خوب!
نمیدونم چرا فکر میکردم امثال شما همش میشینید تو خونه که به گناه نیفتید!
-خخخخخ،بیخیال.من اصلا از این بچه مثبت بازیا خوشم نمیاد!
جوون مجرد،تو خونه نباشه بهتره.
آدم باید از فرصتهاش استفاده کنه.
البته اگر تو خونه کار مفید و ضروری داشته باشم،که بیرون نمیرم.
ولی در حال حاضر بیشتر کارم بیرون خونست!
حرفمون با ورود به استخر نصفه موند.
احساس سرما کردم،تمام بدنم رو بردم زیر آب تا زودتر به دما عادت کنم.
سرم رو که بیرون آوردم،خبری از زهرا نبود!!
اطرافم دنبالش میگشتم که با صدای شیرجه ی یه نفر تو قسمت عمیق،نظرم جلب شد!
زهرا بود!☺️
به انرژی و شیطنتش خندم گرفت و از همونجا وارد قسمت عمیق استخر شدم...
بعد از چندبار مسابقه و بازی تو آب،
خسته به قسمت کم عمق برگشتیم.
-خب...
گفتی کلی حرف باهام داری!😉
-خدمت شما عرض کنم که کم کم باید آماده ی نیناشناش بشی!!
ابروم رو بالا انداختم و با تعجب نگاهش کردم!
با حالت مغرورانه ادامه داد
-لطفا یه لباس خوشگل برای خودت بخر!بالاخره ساقدوش عروس خانوم باید شیک و پیک باشه دیگه!!
یدفعه جیغ زدم و محکم بغلش کردم!!
-زهراااا...
جدی میگی؟؟
وای دیوونه!!!خیلی خوشحال شدم!!
-هیسسسس....
الان فکرمیکنن شوهرندیدهایم!!😂
خلاصه ترنم خانوم،آبجیت رفتنی شد!
دوباره با محبت و ذوق فراوون بغلش کردم
-زهرا نمیدونی چقدر خوشحال شدم!
وای...
خیلی ذوق دارم.
-الهی قربونت برم...
ان شاءالله به زودی قسمت خودت بشه!
-خخخخ...
من و شوهر؟
فکرکن بابام منو شوهر بده!!
خب حالا تعریف کن ببینم!
طرف کیه؟
چیکارست؟
-طرف پسر باباشه و بنده ی خدا!
میخواستی کی باشه؟؟
-اه لوس نشو دیگه!
-خیلی خب،
یه نفس عمیق بکش!!
تو بیشتر از من ذوق داری!!😂
آروم باش تا تعریف کنم.
-باشه باشه...
من آرومم.
خب حالا بگو
-برادر یکی از دوستامه.
یه چند وقتی هست که میان و میرن.
-چندوقته میان و میرن ،اونوقت تو الان داری به من میگی؟؟
نامرررررد!😒
-نه خب...
خیلی جدی نبود که بخوام بگم.
-پس چجوری جدی شد؟؟
-خب آخه اولش فکرنمیکردم بخوام بهش بله بگم!
فکر نمیکردم مورد مناسبی باشه.
آخه اصلا مذهبی نیست!!
-ها؟پس چجوریه؟؟
چرا خب الان قبولش کردی؟
-اولش گفتم خودش ببینه به هم نمیخوریم،میذاره میره!
منم که همیشه دوست داشتم شوهرم یه پسر حسابی با خدا باشه!
اما همچین خاستگاری نمیومد برام!
هرکی بالاخره یه عیبی داشت.
حتی اون مذهبیاشم،اونی که من میخواستم نبودن!
مثل ماست وارفتم!
همیشه انتظار داشتم زهرا زن یه پسر مثل سجاد بشه!
-خب چرا به این بله دادی پس؟؟😳
-با یه مشاوری صحبت کردم،باعث شد نظرم عوض شه!
واقعا حرفاش درست بود...
خیلی پشیمونم که چندسال تو تخیل و توهم زندگی کردم و الکی خاستگارام رو رد کردم!!
-بگو دیگه...
جون به لبم کردی زهرا!!
-خخخخ...باشه دیگه!
خب میدونی...
من همیشه دوست داشتم یکی بیاد که منو رشدم بده،یه زندگی خیلی خوب باهم داشته باشیم،هم فکر باشیم،
اصلا از اینا باشه که انگار دو دقیقه دیگه قراره شهید شن!!😅
اما اشتباه میکردم!
خدایی که من رو آفریده،مطمئنا بیشتر از من به فکر رشد منه.
حالا چه فرقی داره طرف من کی باشه؟؟
هرکی که باشه،خدا با همون فرد امتحانم میکنه و زمینه رشدم رو فراهم میکنه!
به قلم محدثه افشاری
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
4_5787456886487912089.mp3
5.35M
🍃به وقت مولودی...
🌸سنگ علی رو میزنم به سینه
🌸کور بشه هر کی نتونه ببینه
#کربلاییحمیدرضاعلیمی
#عید_غدیر
【 @atre_shohada】
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
« قالُوا لا تَخَفْ و لا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ🌱 »
چه قوت قلبی بالاتر از این که خدا میگه نترس و غمگین نباش
که ما تو و عزیزانت رو نجات میدیم :)
#خداجونم♥
💌روایت شهدا :
با محسن بحثم شد...
گفتم: هی نگو شهید بشم، شهید بشم.
باید مؤثر باشی.
آدم باید تو زندگیش تاثیر داشته باشه.
یه سرباز مُرده به چه درد می خوره؟!»
خندید و گفت:
شهید بشم انشاءالله مؤثر هم میشم!
#شهیدحججی ♥️
【 @atre_shohada】
✍راوے: همسر شهید
آقاابوالفضل در مراسم خواستگاری بهم گفت: «اگر موافقی، عروسی نگیریم.» من هم قبول کردم. در دوران عقد که چندتا عروسی رفتیم، از حرفم پشیمان شدم. خلاصه مراسم عروسی را گرفتیم و خیلی هم خوب برگزار شد. اصلاً نگذاشتیم که شرایطِ گناهکردن ایجاد شود.
خبری از موسیقی نبود. یک تعداد محدودی هم اعتراض کردند ولی بیشتر فامیل از ما تشکر هم کردند. از صدای بلند و گوشخراشِ موسیقی در بقیهی عروسیها خیلی شاکی بود و خوشحال بود که عروسی ما اینطور نبود. مدّاح آورده بودیم و مراسممان به مولودیخوانی و جُکگفتن گذشت.
مراسمِ بسیار شادی بود. مدّاح هم مدام از اول تا آخرش به ابوالفضل میگفت: «شبیه شهدایی و شهید زندهای». فیلمبردار هم داشتیم ولی ابوالفضل همان شب، فیلم را از او گرفت و نگذاشت که برای میکس ببرد؛ حتی اجازه نداد او با دوربین خودش عکس بگیرد؛ دوربین خودمان را به او داد و گفت: «با این عکس بگیرید.📸
#شهیدمدافعحرمابوالفضلراهچمنی
#شهیدانہ🌱
#عاشقانھ♥
【 @atre_shohada】
آرزوی صادقانه ی شهادت
موجب پاکی دل از آلودگیها
و نورانی شدن اندیشه انسان میشود .
#استاد_پناهیان
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
از دهانش پرید که؛
تو بالاخره از طریق این چشم هات
شهیدمیشی..."
چشم هاش درخشید و پرسید : چرا...؟
گفت:
چون خدا به این چشم ها هم جمال داده هم کمال...
این چشم ها در راهِ خدا بیداری
زیاد کشیده...
اشک هم زیاد ریخته...
#شهیدابراهیمهمت
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
🔸سی و هفتمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: ...جمهوری اسلامی، ارزش ها و ولایت فقیه میراث
🔸سی و هشتمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
...من حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را خیلی مظلوم و تنها می بینم...
خطاب به علما و مراجع معظم... من حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را خیلی مظلوم و تنها می بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت هایتان با ایشان می بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض
و انحراف عمیق غیرقابل برگشت خواهد بود. دست مبارکتان را می بوسم و عذرخواهی میکنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف یابی های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد.
#چهل_چراغ
#حاج_قاسم♥
【 @atre_shohada】
خیلی به بحث #حجاب اهمیت میداد...
وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون
میزدیم تا برویم خانه،مصطفی سرش
را پایین مینداخت و اخم هایش را
در هم میکرد...
میپرسیدم :چی شده باز ؟!
با دلخوری میگفت:
_این همه شهید ندادیم که ناموس
مملکت با این سر و وضعبیرون بیاد😔💔
#الگوی_خودسازی
#شهیدمصطفےصدرزاده
[@atre_shohada]
سالگرد شهادت شهید عباس دوران 🌱
شهید عباس دوران که صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود، پس از بمباران پالایشگاه بغداد هواپیمای نیمهسوخته خود را به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها کوبید و با شهادت خود، مانع از برگزاری این اجلاس در عراق شد این عملیات تحت عنوان عملیات بغداد نام گرفت.
#تاریخشهادت ۶۱/۴/۳۰ 🥀
#سالروزشهادت
【 @atre_shohada】
رفته بودم سفــری سمـتِ دیـارِ شهـــدا
کـه طــوافـی بـکنـم دورِ مــزارِ شهــــدا...
بـه امیدی که دلِ خسته هوایـی بخورد
و تبــرّک شـود از گــَرد و غبــارِ شـهــدا...
آخـرین خطِ وصـایـای دلِ مـن ایـن است
کـه مـرا خـاک سپـاریـد کنــارِ شهـــــدا...
پنجشنبه و یادشهدا با ذکر صلوات🌺
#پنجشنبههاویادشهدا
#شهیدانہ♥
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
#او_را #رمان📚 #پارت_شصت_و_نهم -به به سلااااااممممم ترنم خودم!😉 -سلام عشششقم!چطوری خانوم!؟ -به خوبی
#او_را
#رمان📚
#پارت_هفتاد
من قرار نیست وارد یه زندگی بی عیب و نقص بشم،
چون اولا این زندگی و این فرد اصلا وجود نداره،
دوما تو چنین زندگی بی عیب و نقصی،جای رشد و ترقی نیست،
سوما از کجا معلوم من لایق این زندگی و این همسر باشم؟؟منی که خودم پر از عیب و نقصم،چجوری دنبال یه فرد کاملم؟
خلاصه من وارد هر زندگی که بشم بالاخره باید سختی بکشم تا رشد کنم!
-یعنی چشم بسته و بی چون و چرا بله گفتی؟؟؟😳
-نه حالا!اینطوریام که نیست!
مگه کشکه؟؟😄
خب چون داداش دوستم بود،میدونستم تو خانوادشون هم حرمت پدر حفظ میشه،هم باباشون هوای مامانشون رو داره.
بنظرم بچه ای که تو چنین خانوادهای بزرگ شه،هم معنی عشق رو میفهمه و هم احترام!
بعدم ظاهرش به دلم نشست،هرچند لباس یقه دیپلمات و چندسانت ریش و تسبیح تو دست نداشت،
اما موقر و متین بود!همین؟؟
-خب آره دیگه!
دیگه چی میخوای؟؟
-خب کارش،پولش،سربازیش و...!؟
-خیلی از این لحاظ کامل نیست،
ولی چون بچه ی با جربزه ایه،چندوقتی نامزد میمونیم تا بتونه یه پولی دست و پا کنه.
توکل بر خدا!
چندلحظه ای ماتم برد و با خنده ی زهرا به خودم اومدم.
-حالا فعلا خیلی به مغزت فشار نیار،
من خودم کلی طول کشید تا اینا رو هضم کنم!
چیزی تا آخر سانس نمونده،من هنوز از شنا سیر نشدم!بیا بریم...
بعد از اتمام سانس رفتیم رختکن و مشغول پوشیدن لباس هامون شدیم.
زود لباس هام رو پوشیدم و ساکم رو بستم.
اما زهرا هنوز جلوی آینه مشغول صاف کردن لبه ی روسریش بود.
رفتم روبه روش و به دیوار کنار آینه تکیه دادم
و با دقت به حرکات دستش و کارایی که انجام میداد نگاه کردم!
-تو که آخرسر میخوای چادر سر کنی،
این مانتو و روسریهای خوشگل به چه دردت میخوره؟؟
-چه ربطی داره؟
مگه چادریها باید شلخته و نامرتب باشن!؟
-خب این لذت سطحی نیست؟؟
-نه دیگه،همه لذت ها که سطحی نیستن!
بعدم همه لذت های سطحی هم بد نیستن!
فقط باید مدیریت بشن.
بچه شیعه باید خوشتیپ باشه،مثل آقاش...😉
پیامبر دو سوم درآمدشون رو به عطر میدادن!!
وقتی میشه لذت سطحی بد که این چادر از سرم بره کنار،خودم رو نشون بقیه بدم.
اینجوری هم برای خودم یه لذت سطحی درست کردم ،هم برای همه مردایی که من رو میبینن!
-خب نبینن!
-نمیشه که!خودت وقتی میری بیرون میتونی همش زمین رو نگاه کنی؟؟
-نه ولی...
یه نفر رو میشناختم که فقط زمین رو نگاهگ میکرد!
-خب دمش گرم.
همینه دیگه .وضع جوری شده کسی که بخواد پاک بمونه،همش مجبوره کف خیابون رو نگاه کنه!!
ولی خود این بنده خدا هم یه لحظه سرش رو بیاره بالا با انواع و اقسام مدل ها رو به رو میشه!
-خب آخه به ما چه که اونا نگاه میکنن!؟
-ببین زن با بدحجابی ،فقط به یه لذت سطحی خودش جواب مثبت میده،
اما هزارتا نیاز سطحی رو تو دل مردا بیدار میکنه...
یادته یه بار گفتی وقتی درگیر لذتهای سطحی بودی،آرامش نداشتی؟؟
ما نباید آرامش مردم رو ازشون بگیریم.
ما در قبال آرامش هم مسئولیم.
مگه نه؟؟
-خب...
آره.قبول دارم.
از استخر خارج شدیم،همه ذهنم درگیر حرف زهرا بود.
من هنوزم از اینکه نگاه مردا روم زوم میشد،لذت میبردم.
اما واقعا سخت بود گذشتن از این لذت،خصوصا که حسابی هیکلم رو فرم بود و حتی دخترا هم گاهی بهم خیره میشدن یا حسودی میکردن!
-بیا بشین برسونمت!
-نه ممنون. قربون دستت. مترو همینجاست.
-خب چرا مترو ،بیا میرسونمت دیگه!
-نه گلم، ممنون .تعارف نمیکنم.
-باشه عزیزم. هرطور راحتی.
زهرا؟؟
-جان دلم؟
-تا حالا هیچکس اینجوری برام از حجاب نگفته بود!همیشه با تشبیه به شکلات و آبنبات و از این مزخرفات ، راجع به حجاب حرف میزدن،
اما خودت که میشناسی منو،تا حرفی منطقی نباشه بهش عمل نمیکنم.
و اگر حرفی منطقی باشه،نمیتونم بهش عمل نکنم!!😊
-خداروشکر عزیزم
ترنم حواست به این روزات باشه.
تو مثل یه نوزاد تازه متولد شده ای!باید حساب شده رفتار کنی.
نه از خودت توقع زیادی داشته باش
نه طرف چیزایی که ممکنه بهت آسیب بزنه،برو.
کمکم خواستی ،آبجیت در خدمته!😉
با لبخند بغلش کردم
-الهی قربون آبجیم برم.
یه دوست خوب تو این راه خیلی لازمه.
شاید اگر تو نبودی،خیلی سخت میشد برام تحمل این تغییرات...
-از من تشکر نکن .از اون بالاسری تشکر کن که اینقدر هواتو داره!
-آره،واقعا ممنونشم.
بوسش کردم و از هم جدا شدیم.
سوار ماشین شدم،اما روشنش نکردم.
هنوز داشتم به حرف های زهرا فکر میکردم!
با خودم گفتم "امتحانش ضرر نداره!"
و راه افتادم سمت امامزاده صالح(علیه السلام)
به قلم محدثه افشاری
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨من حرم لازمم دلم تنگ است
روزگارم ببین بهم خورده...
💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین علیهالسلام هستند...
🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
#به_تو_از_دور_سلام✋
#محمدحسینپویانفر
#شب_جمعه
【 @atre_shohada】