هدایت شده از عاشقانههای بیتاب
شبیه عصرِ تلخِ جمعهٔ تیرم، سر صبحی
در این گرمایِ وانفسا، مجسم کن!... نفسجانم
دلارامِ طلوعِ صبحِ گندمزارِ خورشیدی!
به آوای نسیم عشق، صدایم کن! نفسجانم
برای گونههایِ التهابِ خیسِ تبکرده
شروعی تازه را با بوسه مرهم کن! نفسجانم
تماشای نگاهِ مست تو در آینه، نور است
سحر را با نفسهایت پُر از نم کن! نفس جانم
سلام و صبحبخیرِ حضرتِ حوّا بزن! بر لب
مرا مجنونتربن فرزندِ آدم کن! نفسجانم
کجایی بارشِ ابرِ نگاهِ مهربانیها؟!
سراپای وجودم خالی از غم کن! نفسجانم
امید و مهر و لبخند و غزل میبارد از چشمت
برای عاشقی فرصت فراهم کن! نفسجانم
سرِ صبحی دلم کرده هوایت را هوژین بانو!
بیا با خنده، رویِ ماه را کم کن! نفسجانم
در اوجِ آسمانِ عاشقیها سفرهات پهن است
برای من که دلتنگم، غزل دمکن! نفسجان
نسیم صبحگاهی را بزن بر بالِ پروانه
زمین را مملو گلهای مریم کن! نفسجانم
#کبری_رحمتی(بیتاب)
#دورود_لرستان
#صبحتعسل
💚🍃
عید قربان آمد و من هم شدم قربانیت
گرچه من دعوت ندارم، آمدم مهمانیت
مُفلِسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر
این دلِ صد پاره و چشمان تَر ارزانیت
#عید_قربان
#لاادری
💚🍃
رفت حاجی به طوافِ حرم و باز آمد
مابه قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم
#میرنجات_اصفهانی
💚🍃
گر قلب جهان پر شود از عشــــق مجازی
این سینه بی کینه فقط جای حسیـــــن است