به به چه شبی هست امشب😌❤️👏
❤️میلاد پیامبر مهربانیها
رسول دین زیبامون
❤️و امام صادق علیهالسلام
تبیین کننده مذهب قشنگمون
به همگی مبارک👏🌺🌺🌺
🌹 @atrearamesh
AUD-20210311-WA0032.mp3
4.91M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
💐ای یار سلام علیک
💐دلدار سلام علیک
🎤 #محمود_کریمی
👏 #سرود
👌 #پیشنهاد_ویژه
🌷مرجع رسمی #مولودی های روز
♨️ @atrearamesh
🌌 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 50
"سرزمینِ غریب"
✍🏼 [ از قسمت پنجاهم به بعد خاطره از زبان دختر شهید سید علی حسینی بیان میشود ]
👨💼نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیّر و تعجّب... نگاهش رو پر کرد ... 😳
چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه...
🔷 سوارِ ماشین که شدیم ... این تحیّر رو به زبان آورد ...
-شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردنِ شما اینقدر زحمت کشید ...
🔺زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ...
- و اولین دانشجویی که از طرفِ دانشگاهِ ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ...
🔸نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدنِ کلمه اولین دانشجوی مسلمانِ محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...!
✅ ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جوابِ مودبانه در جوابِ این اهانتش توی نظرم می چرخید ...
✔️ امّا سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمیدونستم ...
🏡 من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبکِ مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ...
🏢 فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ...❌
امّا به شدّت اشتباه می کردن ...
❤️ هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ...
من تا همون جا رو هم فقط به حرمتِ حرفِ پدرم اومده بودم ...
🔶 قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ... ❓🤔
- بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟ ...
🌸@atrearamesh
🎆 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 51
"اتاق عمل"
🔹دوره تخصصی زبان تموم شد ... و آغازِ دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود ...
❇️ اگر دقت می کردی ... مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن ...
تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصاً یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیسِ بیمارستان و رئیسِ تیمِ جراحی عمومی معرفی کرد ... 😕
💢جالب ترین بخش، ریزِ اطلاعاتِ شخصی من بود ...همه چیز،حتی علاقه رنگی من ...
این همه تطبیقِ شرایط و محیط با سلیقه و روحیاتِ من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود ...
🚫از چینش و انتخابِ وسائل منزل ... تا ترکیبِ رنگی محیط و ...‼️
گاهی ترسِ کوچیکی دلم رو پر می کرد ... 😥
✔️ حالا اطلاعاتِ علمی و سابقه کاری ... چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت ...
🔸هر چی جلوتر می رفتم ... حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد ... فقط یه چیز از ذهنم می گذشت ...
- چرا بابا؟ ... چرا؟ ...
🏢 توی دانشگاه و بخش ... مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم ...
و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسبِ علم و تجربه تلاش می کردم ...
🔷 بالاخره زمانِ حضورِ رسمی من،
در اوّلین عمل فرارسید ... اون هم کنارِ یکی از بهترین جراح های بیمارستان ..
همه چیز فوق العاده به نظر می رسید ... تا اینکه واردِ رختکنِ اتاق عمل شدم ... رختکن جدا بود ... امّا ...
🌸@atrearamesh
📸 همزمان با عید بزرگ میلاد باسعادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع)، سران قوا، جمعی از مسئولان نظام و میهمانان شرکتکننده در سیوششمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی، صبح امروز (جمعه) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
🌷@atrearamesh
14010722_42798_1281k.mp3
18.49M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى. ۱۴۰۱/۷/۲۲
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔴شهادت ۲ مدافع امنیت در بیرم لارستان
🔹سحرگاه امروز ۲ اغتشاشگر حین شعارنویسی با گشت بسیج بیرم روبهرو شده و اقدام به تیراندازی با کلت کمری میکنند. در این تیراندازی سرگرد نورالدین جنگجو و طلبه بسیجی احمدرضا عرفانینیا از بسیجیان بیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🔸تنهامسیری شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
💖تنهامسیری های چهارمحال وبختیاری💖
#از_خانه_تا_خدا.... #درس_پنجاه_نهم 💎 " هیچ خیری ازت ندیدم! " 🔹یه موضوع خیلی مهم هست که خانمها بای
#از_خانه_تا_خدا....
#درس_شصتم🌺
💎 "تو نیکی میکن و در سفره انداز!"
✅ آقایون هم باید خیلی اهل بزرگواری باشن.
⭕️ گاهی دیده میشه که آقا به خانمش میگه : تو تا حالا چه خدمتی به من کردی؟! 😤
🔹عزیز دلم چرا اینطوری میگی به خانمت؟
🔹چرا دنبال این هستی که همه بهت خدمت کنن؟
😒
👈 شما فقط به فکر این باش که ببینی چه خدمتی به همسرت کردی!
🔖 یه ضرب المثل معروف توی این زمینه هست که میگه: تو نیکی میکن و در .... انداز! 😊
-- در چی؟ دجله؟ ⁉️☺️
👌 نه عزیزم در "سفره" انداز!
--چرا در سفره؟
❌ آخه بعضیا حاضرن توی دجله بندازن امّا به خانوادشون خدمت نکنن!!
✔️ عزیزم تو نیکی میکن و در سفره انداز که ایزد در بیابانت دهد باز!☺️
🔸البته تو کاری به این نداشته باش که ایزد در بیابانت میدهد باز یا نمیدهد باز!
نگران نباش! خدا توی بیابانت ندهد باز، توی خیابانت حتماً دهد باز!✔️✅
و حتی اگه توی خیابانت ندهد باز، توی #قیامت حتماً می دهد باز....☺️
🌷🌺💖🌷
👈 همیشه یادت باشه که "خدا به #ظرفیت های آدما نگاه میکنه".
🌏 اگه ببینه شما ظرفیتت پایینه توی همین دنیا بهت میده...
✔️ امّا چقدر خوبه که خدا توی #قیامت به آدم بده...
آخه اونجا هزاران برابر محتاج تریم.....
🌹 اگه خدا توی این دنیا مثلاً ده تا سکّه طلا بده، توی قیامت هزاران میلیارد سکّه طلا میده.
👌در حالی که ما توی قیامت هزاران برابرِ دنیا به ذرّه ای ثواب نیاز داریم....
👆مقایسۀ مهمیه. گاهی خوبه که آدم این جور حساب و کتابا رو هم با خودش داشته باشه. 💯
✴️ چقدر نورانی میشه اون خانم یا آقایی که در رابطه با همسرش سختی تحمل کنه ✨
🔹و بعدش وقتی خدا میخواد یه چیزی توی دنیا بهش بده،
بگه خدایا بهم نده...😌
من توی قیامت خیلی محتاج ترم...😢
💝 مولای من... اگه توی این دنیا میخوای بهم چیزی بدی، از "لطف و کرمت" بهم عنایت کن...
💞 این بندۀ خدا چقدر داره قشنگ با خدا عشقبازی میکنه...
👌لذّت رو این جور آدما میبرن توی دنیا و آخرت...💖😍
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم
🆔@atrearamesh
┄┄┄••❅❈✧❈❅••┄┄┄
💖تنهامسیری های چهارمحال وبختیاری💖
🎆 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 51 "اتاق عمل" 🔹دوره تخصصی زبان تموم شد ... و آغازِ دوره تحصیل و کار در
🌌 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 52
"شعله های جنگ"
⭕️ آستینِ لباس کوتاه بود ... یقه هفت ... ورودی اتاق عمل هم برای شستنِ دست ها و پوشیدنِ لباس اصلی یکی....
🔹چند لحظه توی ورودی ایستادم ... و به سالن و راهروهای داخلی که درِ اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم ...
حتی پرستارِ اتاق عمل و شخصی که لباس رو تنِ پزشک می کرد، مرد بود⚠️
برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن ... حضورِ شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم ...
😈 -اونها که مسلمان نیستن ... تو یه پزشکی ... این حرف ها و فکرها چیه؟ ... برای چی تردید کردی؟ ... حالا مگه چه اتفاقی می افته ...
- اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد ... خواستِ خدا این بوده که بیای اینجا ...
- اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد ...
- خدا که می دونست تو یه پزشکی ... ولی اگر الان نری توی اتاق عمل ... می دونی چی میشه؟ ... چه عواقبی در برداره؟ ...
- این موقعیتی رو که پدرِ شهیدت برات مهیّا کرده، سر یه چیزِ بی ارزش از دست نده ...
🔴 شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود ... حس می کردم دارم زیرِ فشارش له میشم ... سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم ...
🔸 - بابا ... من رو کجا فرستادی؟ .. تو ... یه مسلمانِ شهید... دخترِ مسلمانِ محجبه ات رو 😞
🔥 آتشِ جنگِ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود ... وحشتناک شعله می کشید ...
🔷 چشم هام رو بستم ...
- خدایا! توکل به خودت ... یا زهرا ... دستم رو بگیر ...
از جا بلند شدم و رفتم بیرون ... از تلفنِ بیرونِ اتاق عمل تماس گرفتم ...پرستار از داخل گوشی رو برداشت...📞
از جرّاحِ اصلی عذرخواهی کردم و گفتم شرایط برای ورودِ یک خانم به اتاق عمل، مناسب نیست ... و ...
🚫 از دیدِ همه، این یه حرکتِ مسخره و احمقانه بود ...
✅ امّا من آدمی نبودم که حتی برای یه هدفِ درست ... از راهِ غلط جلو برم ... حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن ... مهم نبود به چه قیمتی ... چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت ...
🌸@atrearamesh