✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
#داستان 242
✨ به لطف اشتباهاتم✨
چند سال پیش که پای رفتنم از حس ماندنم قوی تر بود، تصمیم گرفتم تمام ایران را ببینم. آخر هفته که میشد انگار ابعاد خانه برایم تنگ میشد و مارکوپولو وار میزدم به جاده. به شعاع وسع مالی و استهلاک ماشین از خانه دور میشدم. یک هفته هوس بیابانگردی کردم و رفتم سمت سمنان. ایوانکی، پاده، دهنمک، بیابانک. همه چیز طبق برنامه و فوق العاده بود. روز آخر اما خیلی بی برنامه هوس تفریحات کویری کردم و به سمت خود شهر سمنان رفتم. با تصور کویرهای شنی یزد و کمپهای کویری کرمان، به سمت دلازیان رفتم.
تا خود دلازیان همهچیز روبراه بود، تا اینکه با آدرسهای پیچیده و نصفه و نیمه یک جوان محلی به سمت کویر رفتم. جاده آنقدر خلوت و خشک بود که آنجا سگ پر نمیزد. کمبود بنزین و نبود آنتندهی موبایل هم به جو سنگین مسیر اضافه می کرد. دو ساعت یک نفس رانندگی کردم و حتی جرات نداشتم شیشه ماشین را پایین بکشم.
نه کمپی نه تابلویی نه آدمی، فقط آفتاب بود و خار مغیلان. حتی مارمولکها هم سالها بود که چهره آدمیزاد فراموششان شده بود و از ترس بخار شدن زیر آفتاب، از سوراخشان بیرون نمیآمدند. مسیر دائما چند راهی میشد و به این فکر می کردم که با هر انتخاب، مسیر برگشت را هم بیشتر گم می کنم. وسط ناکجاآباد بدون راه رفت یا برگشت، پشیمانی و ترس مغزم را از کار انداخته بود و دائم با خودم تکرار میکردم که، عجب اشتباهی کردم.
بالاخره بعد از دو ساعت، یک موتورسوار دیدم که از روبرو نزدیک میشد. سر و صورتش لای پارچه پیچیده بود و بیشتر شبیه انتحاری های طالبان بود، اما در آن شرایط حتی حاضر بودم با یک طالبانی طرح رفاقت بریزم و آدرس بپرسم. بنده خدا وقتی داستان و تصوراتمان را شنید، انگار که آدرس دریاکنار را از او پرسیده باشیم، در اوج تعجب گفت: کلا مسیر را اشتباه آمدید، اینجا جاده یک معدن قدیمیست که هیچ کمپ کویری ندارد و تا ساعتها بعد، تازه اگر زنده بمانید، تا خود اصفهان هیچ جایی برای توقف نیست.
چهره ترسیده ما را که دید، خیلی بی مقدمه صورتش را باز کرد و با لبخندی به پهنای صورت، سایبان و آتشی برپا کرد و با چای و چند خرمای خشک، سر صحبت را باز کرد. از راههای فرار از گرمازدگی با چای خوردن گفت، از خواص خارها، از مسیریابی های شبانه. دو برابر عمر مفید من در کویر زندگی کرده بود و دایرهالمعارف متحرک جغرافیای کویر بود.
شقیقههای سفید، دستهای زحمت کشیده و چروکهای عمیق پوست آفتاب سوخته صورتش، بهترین گواهی اصالت حرفهایش بود. میگفت کویر یک راه درست دارد و چندین راه اشتباه و همه یک شکلاند. پس گاهی تا اشتباه نروی نمیفهمی راه درست کدام است. اینجا همین اشتباهات بهترین راهنما اند.
یاد حرفهای باب شیفر مجری شبکه سیبیاس افتادم.
باب که از دوران نیکسون تا حالا سر ۹ رئیس جمهور آمریکا را خورده و یک جوراهایی اسطوره برنامه مناظرههای انتخاباتیست، یک جمله جالب درباره اشتباه کردن دارد. باب میگوید: اگر ما بفهمیم که پشت هر اشتباه، دنیای بهتری نهفته، اعتماد به نفسی پیدا خواهیم که هرگز از دستش نمیدهیم.
القصه اینکه من بهترین خاطره کویرنوردیام را تعریف نکردم که به طبیعتگردی بیبرنامه تشویقتان کنم، نه. خواستم بگویم من این عکس را در انتهای مسیر اشتباه گرفتم. جاییکه که برای من آغاز زندگی با تجربهتری بود و حالا من به شعاع اعتماد به نفسم ناشناختهها را تجربه می کنم. به لطف اشتباهاتم.
#آقای_مترجم
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
🔺خیلی به حرفای وزارت بهداشت گوش ندید
دیروز نوشته بود اگه ماسک بزنید و دستکش بپوشید برای خارج شدن از منزل کفایت میکنه
وقتی اومدم بیرون دیدم بقیه مردم پیراهن و شلوار هم پوشیدن😂
#کرونا #ویروس_کرونا #ویروس_کرونا
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
#کرونا رو ول کن اینا چی میگن؟
ريحانه پارسا (بازيگر سريال پدر) با مهدي كوشكي (بازيگر نقش مهران تو سريال دل ) ازدواجشونو رسما اعلام كردن, ريحانه پارسا متولد ٧٧ و مهدي كوشكي متولد ٦٠
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
با ازدواج مهدی کوشکی و ریحانه پارسا با اختلاف سنی 18 سال ، احتمالا نیمه گمشده ی من الان تو قنداقه و دارن آروغشو میگیرن:))
😂
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙پـــرودگـــارا
🦋امشب از تو میخواهم
🌙دلهایمان راچون آب روشن
🦋زندگیمان را چون
🌙گرمای آتش دلچسب
🦋وجودمان را چون
🌙ماه آسمان آرام و روزگارمان را
🦋چون نگاهت زیبا کن
🌙شبتون پر از نگاه خـدا🦋
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبحتون بخیر🌸😊
به آخرین هفته سال 98 خوش اومدید❤️
قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی از غصه هاش خوندو
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساختو
یکی رنجید، ""یکی بخشید"" یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست...!!
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
☄️عالم برزخ ☄️
#داستان 243
🌸آن چيزي که از اهل بيت به ما رسيده و ما به غير از اين سند ديگري نداريم اين است که بعد از مرگ زندگي برزخي به اين شکل شروع مي شود که روح که تا به حال با اين بدن سنگين، خاکي و گوشتي و استخواني کار مي کرد، زندگي خود را با يک بدن سبک آغاز مي کند. بدن سبک همان بدن برزخي است که به آن بدن مثالي هم مي گويند. چون شکل و مثل اين بدن است .
🌹از امام صادق (ع) پرسيدند که بعد از مرگ چطور زندگي مي کنيم؟ حضرت فرمودند: در يک بدن هايي مثل بدن هاي دنيايي . بهترين مثال شبيه همان چيزي است که در خواب مي بينيم. در خواب بدن گوشتي زير لحاف است و هيچ تحرکي ندارد ، اما آن بدن را مي بينيم که کاملاً فعال است ، حرکت مي کند، مي فهمد، مي خورد، مي آشامد ، درد مي کشد و لذت مي برد . البته بدني که با آن در برزخ هستيم اين بدن که ما در خواب مي بينيم نيست . هزاران بار متکامل تر از اين بدن است چون بدن در خواب هنوز متعلق به عالم دنيا است.
👈 در روايت ديگري امام صادق(ع) فرمود که وقتي بعد از مرگ ما وارد عالم برزخ مي شويم در يک شکل و قالبي مانند همين قالب دنيا هستيم . پس شکل و صورت دارد اما جرم و سنگيني ندارد . بدن برزخي مي خورد ، مي آشامد ، لذت مي برد و درک و فهم دارد . لذت و عذاب او يا درک و فهم او به مراتب قوي تر از درک و فهم و لذت و عذاب هايي است که در عالم دنيا مي برد چون کامل تر بوده و حجاب هايي دنيايي برداشته شده است.
📚حجت الاسلام عالی
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
یکم حس سرماخوردگی داشتم ...
بلافاصله پشتش قرص خوردم، شربت خوردم، آب نمک غرغره کردم، تریاک کشیدم، شیره خوردم، حلیم خوردم، آب جوش خوردم، بعدش شلغم خوردم، پنبه رو با روغن بنفشه فرو کردم، ویروسِ اومد بیرون گفت:
خدا ورت داره
یه دِقه اَمون بده
بذار ببینم از کجا باید برم بیرون 😃😂
#کرونا #ویروس_کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
📍دستگیری زنی که خود را پرستار اعلام میکرد و در کلیپی با گریه و ناله اعلام نمود از صبح تا حالا صد تا جلوم کشته شدن ...
این خانم تحت هیچ عنوان در کادر هیچ بیمارستانی فعال نبوده و در هرمزگان با تهیه فیلم و کلیپ برای مسیح علی نژاد اقدام مینموده که توسط اطلاعات سپاه هرمزگان دستگیر شد.
#کرونا
#ویروس_کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
ورودی شهر اردکان یزد و تابلوی شورایشهر برای مسافران در روزهای #کرونا: آمدی جانم بهقربانات ولی حالا چرا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#در_خانه_بمانیم
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
🕊 گر در رهِ او
دلِ تو دارد دردی
آن درد نگه دار
که درمان آنست..
#رضیالدین_آرتیمانی
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
🕊 ای دل
تو هوای بیگانه مکن..
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
🕊 زن
مثل آیینه است
اگر غبار دلش را
پاک کنی
با تو می خندد..💔
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
#داستان 244
✨ جامعه ✨
مغازه دار محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند.
سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است.
کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است.
کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالبتر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را بنام خودش چاپ میکند.
دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود.
پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند.
جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
بدی درس دادن تو تلویزیون اینه که اگه یکی حواسش نبود، دیگه نمیتونی گچ رو پرت کنی طرفش و بگی الان من چی گفتم؟
😂😂
#کرونا
#شبکه_آموزش_سیما
#در_خانه_بمانیم
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
حالا باز خوبه اسم این ویروسا تو ایران انتخاب نمیشه
فکرشو کن ذوالفقار 19 بگیری🤣
#کرونا_ویروس
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#ویروس_کرونا
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
✨﷽✨
✅طعم گمراهی
✍باید مواظب حس چشایی خود باشیم. و نسبت به سلامت آن بی تفاوت نباشیم و نگذاریم روزمرگی، حواسمان را از راهی که در حال گذر از آن هستیم، پرت کند. و ذائقه مان به انحراف و فساد کشیده شود و طعم واقعی بندگی را فراموش کنیم. گاهی اگر درجه ای از مسیر راست منحرف شویم، پس از مدتی شاهد این هستیم که به جای رسیدن به مقصد، در بیابانی بی آب و علف اسیر شده ایم. آنوقت است که بجای هدایت و صراط مستقیم چیزی جز سراب نمیبینیم.
🔸 حضرت محمد فرمودند:
«پس از من اقوامی خواهند آمد که غذاهای خوب و رنگارنگ میخورند و بر مرکب سوار میشوند، در حالی که خود را به آرایش ویژه زنان برای شوهر میآرایند و همچون زنان، جلوهگری میکنند و همانند شاهان ستمکار زندگی میکنند. آنان منافقان این امت در آخرالزمان هستند که شراب مینوشند و در پی بازی با دوشیزه گانند و بر مرکب شهوت سوار میشوند و نمازهای جماعت را ترک میگویند و با سهل انگاری، از نماز شامگاهان باز میمانند و در خوردن زیاده روی میکنند.» آنگاه بخشی از قرآن را قرائت کردند: «پس از آنان، جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند و به زودی [سزای] گمراهی [خود] را خواهند دید.» (مریم/5٩)
📚 مکارم الاخلاق، صفحه 44٨ و 44٩
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________
•♡ @profile_313 ♡•
✨
قلبهايتان را از حقارت كينه تهی كنيد
و با عظمت عشق پر كنيد
زيرا كه عشق چون عقاب است
بالا میپرد و دور
كينه چون لاشخور و كركس است
كوتاه میپرد و سنگين
جز مردار به هيچ چيز نمیانديشد...
#شبتون_الهی
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
مثل درخت باش
که در تهاجم پاییز و زمستان
هرچقدر برگهایش را از دست بدهد
باز روح زندگی را
برای بهار نگه میدارد...💝
سلام صبحتون بخیر و شادی😊🌺
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾
بندگی راستین
#داستان 245
جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت.
مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.
جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد. به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت.
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بنده ای با اخلاص از بندگان خداست. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند.
جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.
همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نا معلوم رفت. ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند.
بعد از مدتها جستجو او را یافت. گفت: تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آنگونه بی قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست، از آن فرار کردی؟
جوان گفت: اگر آن بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه خویش نبینم؟
┈┈••✾❀🕊♥️🕊❀✾••┈┈
@Atredelneshin_eshgh🔮🌾