#خدا
زمين🌎رو مدور آفريد
تا بہ انسان بگہ ➬
همون لحظہ اے ڪہ فڪر مے ڪنے ✫
بہ آخر دنيا رسيده اے
درستــ در نقطہ آغاز هستے✨🌸
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
🌷🌷🌷
هرکس هر اندازه هم فقیر باشد ، میتواند چیزی ببخشد
ما می توانیم ببخشیم :
اندیشه عشق
واژه ای شیرین
لبخندی محبت آمیز
نغمه ای روح افزا
دستی یاریگر
یا هرآنچه ممکن است به قلبی شکسته آرامش دهد .
دنیا بیش از پول، به عشق و همدلی نیاز دارد.
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
#زنان_بدانند 🌹
با آغوش گرم از شوهرتان استقبال کنید...
برای اغلب آقایان، یادبود و آغوش گرم، بیش از کادو مهم است. چون اکثر آقایان مانند خانم ها نیستند که منتظر کادوی روبان شده باشند.
🔸وقتی شوهرتان از سرکار خسته به منزل می آید، خسته نباشید گفتن شما از ته دل و البته هرچند وقت یکباری بوسیدن و گرفتن دستش و گفتن اینکه از ته دل بهت میگم تو مرد زندگیم هستی و با همه وجودم دوستت دارم می تواند خیلی روی مردان تاثیرگذار باشد.
🔴 همیشه زیباترین آرایش و نازترین رفتار را در برخورد با همسرتان داشته باشید.
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🍃🍃
🍂🍂
🌸
💕🌸💕🌸
#مردان_بدانند 🌹
🔴 رعایت احترام به همسر
🔹مردی می تواند طعم واقعی خوشبختی را به همسرش هدیه بدهد که در درجه اول احترام او را نگه دارد.
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
🔸زنان را گرامی نمی دارند مگر افراد بزرگوار، و به آنان توهین نمی کنند جز مردم پست و فرومایه.
🔹آقای خانه! همسرت شبانه روز برای آسایش تو و فرزندانت زحمت می کشد؛ آیا حق ندارد انتظار داشته باشد که وجودش را غنیمت شماری و به وی احترام نمایی؟
▪️ درحضور دیگران به همسرت احترام بگذار.
▪️ با احترام او را صدا بزن.
▪️ برسرش داد نزن.
▪️ و.....
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
#هردو_بدانیم🌹
🔴فقط زن وشوهر نباشید،یک تیم باشید
اینکه همیشه به همسرتان یادآوری کنیدپشت اوهستید وازهیچ کمکی برای به کمال رسیدن اودریغ نمیکنید، عالیترین راه برای تقویت رابطه شماست
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
🌷🌷🌷 #داستان 25
ما یک گاری چی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت آقا سلام، ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید؟
گفتم بله.
گفت: فهمیدم چون سلام هایت تغییر کرده!
تعجب کردم گفتم: یعنی چه؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی، همۀ اهل محل همین طور هستند. هرکس خانه اش گازکشی می شود دیگر سلام و احوالپرسی او تغییر می کند.
فهمیدم سی سال، سلامم بوی نفت می داد.
سی سال او را با خوشرویی تحویل گرفتم- خیال می کردم خیلی با اخلاقم ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی به او نیست و نحوه برخوردم فرق کرده بود.
یادمان باشد ، سلاممان بوی نیاز ندهد ...
ایرج گلپایگانی
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
اگرمیخواهی خوشبخت باشی
برای خوشبختی
دیگران بکوش
زیرا آن شادی که ما به دیگران
میدهیم به دل خودمان بازمیگردد....
زیبا فکر کنید👇
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
#داستان 26
وقتی كسی جوان، زيبا، ثروتمند و مورد احترام است، ميپرسيم كه: "آيا شاد هم هست؟" ، تا بدانيم كه خوشبخت است يا نه ؟ ولی اگر شاد باشد ، ديگر فرقی نميكند كه جوان است يا پير ، راست قامت يا گوژپشت، ثروتمند يا فقير؛
چنين كسی شادكام است، و اين او را بس. روزی در آغاز جوانی كتابی كهن را باز كردم كه در آن نوشته بود :
"كسی كه بسيار ميخندد، سعادتمند و كسی كه بسيار می گريد ، شوربخت است " .
گفته ای بسيار ساده لوحانه ، كه با اين همه به علت حقيقت ساده ای كه بيان ميكند، نتوانسته ام فراموشش كنم، اگر چه بسيار بديهی ست . پس بهتر است هرگاه شادی دق الباب ميكند، به جای اينكه مكرر شک كنيم، كه آیا ورودش جايز است يا نه ؟ همه ی درها را به سويش بگشاييم ، زيرا شادی هيچگاه بی موقع نميايد .
زيرا فقط شادی زمان حال را پر سعادت ميكند و اين امر برای موجوداتی چون ما كه هستی مان لحظه ی كوتاهی ست ميان دو ابديت است ، بزرگترين موهبت است .
" آرتور شوپنهاور "
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
#داستان 27
📚 #داستانکوتاه
🔴عاقبت شوخی با نامحرم 🔴
یکی از علمای مشهد می فرمود :
روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید .
گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم
و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت .
بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد .
بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم .
از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟
گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود.
.
حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) :
یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که
برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند .
📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 )
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
🌷🌷🌷
در زندگی هر کس باید یک نفر باشد؛
مرد و زن بودنش مهم نیست،
فقط باید یک نفر باشد...
یک آدم،
یک دوست،
یک همدم،
یک رفیق،
یک نفر که جویای حالت باشد،
نگرانت باشد،
تو را بهتر از خودت بشناسد،
یک نفر که شماره اش را بگیری و بگویی حالم بد است...
شنیدن همین یک جمله کافیست تا کار و زندگی اش را تعطیل کند و خودش را به تو برساند...
آخر خوشبختی است یک نفر در زندگیت باشد،
که تنها نباشی...
سلامتیه کسایی که تنهایی رو از ما می گیرن...
زیبا فکر کنید👇👇
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
••✾🌻🍂🌻✾••
هر سال پاییز ؛
انگار کودکِ بی غم و آسوده ی سال های دور ، به رسمِ وفای کودکانه اش ، در من ، تکرار می شود ...
باد می وزد ،
باران می بارد ،
و مدام صدای زنگِ خاطره انگیزِ مدرسه ، در گوشِ خیالاتِ من ، می پیچد ...
صدای خنده ها و پچ پچ های کودکانه در کلاسی که پنجره اش به یک صبحِ روشن و طلاییِ پاییزی ، گشوده بود ،
صدای گچی که معلم ، به تخته سیاه می کوبید تا حواسِ پرتِ مرا ، جمع تر کند ،
و صدای دسته جمعی ِکودکانی ، که ترانه ی "باز باران" و "صد دانه یاقوت" می خواندند..
مدام تصویرِ کبری با آن کتابِ خیس و نم کشیده اش ، و سفره ی پر رونقِ کوکب خانم ، پیش چشمانم ورق می خورَد ،
تصویرِ زاغک و روباه و پنیر ..
و مدام بویِ عطرِ پاک کن و دفتر و کتاب های نو ، جا تازه ای به من می بخشد ...
کاش من هم شبیهِ کبرای کتاب ها ، در خمِ گرفتنِ تصمیم خودم مانده بودم و هرگز بزرگ نمی شدم !
کاش سقوطِ زیبای برگ های خشکِ پاییزی ، تداعیِ دردهای بزرگسالی ام نمی شد ،
کاش قدم زدن در خیابان های نارنجیِ پاییز ، گریزِ ناگزیری از رنج های تکراری ام نبود..
خدایا اجازه !
می شود به کودکی ام برگردم ؟!
من از دنیای نفس گیرِ آدم بزرگ ها ، خسته ام ،
این روزها دلم بدجور هوای کودکی ام را کرده ..
بدجور ..♥️
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
. عجب جملات قشنگی:
گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید”
.
.
.
.
بعضی ها آنقدر فقیر هستند که تنها چیزی که دارند پول است
.
.
همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند…
.
.
.
.
روی بالشی که از مرگ پرنده ها پر است نمی توان خواب پرواز دید…
.
.
.
.
انسانهای خوب همانند گلهای قالیند، نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن، دائمی اند!
.
.
.
.
بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن!
.
.
.
.
ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ…
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ…
.
.
.
.
طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد...روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود…
سنگ نباش...تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی!
.
.
.
.
ای کاش یاد بگیریم واسه خالی کردن خودمون....کسی رو لبریز نکنیم...
.
.
.
.
داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند…
برای انسان بودن باید شعور داشت....
•┈••✾❀عَطــرِدِل نِشیــنِ عِشــــق❀✾••┈••👇
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
روزم همه سیاهی، جز این نمانده راهی
دیوانه تر تو خواهی، من عاشق جنونم
.
غم را خودت زدودی، دل را خودت ربودی
با من طرف نبودی ، با کودک درونم
.
بیهوده بر تو پیچم ، من پوچ پوچ پوچم
گفتم که بی تو هیچم، نون، قبلِ یرملونم
.
جنگت که تن به تن شد، چشمت حریف من شد
افسانه ای کهن شد ، بر هم زدی قشونم
.
بر قلب من امیدی، با هر طپش رسیدی
خنجر اگر کشیدی… ، من از تبار خونم
.
صد چله بر کمانت، افتاده ام به جانت
با تاب گیسوانت ..، لرزانده ای ستونم
.
هم بازدم تو هم دم، عشق است #عشق_نم_نم
در هر نفس فقط غم ، جوشیده از درونم
#محیاموسوی
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
#داستان 28
_عاشقانه_
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست... و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.
ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.
مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::
معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.🌹❤️
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
#نکته
خدای خوشحساب ما
اگر برای خدا کار کنی در همین دنیا اجرت را نقد پرداخت میکند و آنچه نسیه است جوائز فوقالعادهای است که در آخرت از فضلت عنایت خواهد کرد و بالاتر از آن اگر بخواهی برای خدا عمل انجام دهی، خدا قبل از عمل تو پیشپرداخت هم خواهد داشت و خوبیهایت را پیشخرید میکند؛ کافی است عزمت جدی باشد.
💕💕💕
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
عشق یعنی نفس کشیدن
توخاک سرزمینت😔
@Atredelneshin_eshgh🌱✨
روزی که به دنیا آمدی و یک نوزاد شدی
نپرسیدی که چگونه نفس بکشم؟
چگونه راه بروم؟
یا چگونه حرف بزنم؟
هرچیزی یکی بعد از دیگری آمد.
پس چرا حالا نمیتوانی به زندگی اعتماد کنی؟
روزی جوانی از راه رسید
و تو یک انسان جوان شدی
و عشق شروع به برخاستن در تو کرد
و روزی تو پیر خواهی شد
زندگی شروع به ناپدید شدن میکند
روزی مرگ خواهد آمد
و این چرخه کامل میشود.
پس چرا تو همیشه سعی در دخالت کردن داری؟
آرام و رها باش
@Atredelneshin_eshgh🌱✨