داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
تا الان ظاهرا ۹ عزیز شرکت کردن ۵۶ درصدشون که ۵ نفر ادیب و شعر دوست باشن 😍، موافقن که مثل #شب_جمعه که
.
یعنی خیلی ستمه ها ۹ نفر برای ۱۴۰۰ نفر تصمیم بگیرند 😂
فردا کانال شد کانال شعر نیاین اعتراض کنیدا شما خودتون از حق انتخابتون استفاده نکردید 😁😝
هشتگ نه به #جمعه نظرسنجی 😜
#نه_به_جمعه_نظرسنجی😁
فعلا یه نماهنگ زیبا و یه داستان تقدیم نگاه مهربونتون کنم تا بعد ساعت ۲۳😉
که هم برای نظر سنجی بیام
و هم برای قسمت سوم و پایانی داستان قشنگ و خواندنی بانوی بسیار زیبا که در مقابل درخواست فحشا از او ، حاضر شد سنگسار شود اما عفت و #حجاب و پاکدامنی خود را حفظ کند و ... 💝✨
که از #امام_صادق علیه السلام نقل شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸نماهنگ «دختر ایران» محصول جدید زامیر🌸
🎤 عبدالرضا هلالی
🎤 سجاد محمدی
به مناسبت #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر
❤️ 🌟🎉🎊🌸🌹 #دهه_کرامت و میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم و تک تک مردمان ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🌹🌸🎊🎉🌟❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃
🍃🌼
❤️
چند روز پیش کیف مدرسهای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات، نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپهای هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده.
دو روز بعد، حدود ساعت 11 شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!»
از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم!
گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما میخونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیدهاید و کار کردهاید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه! ( عجل الله تعالی فرجه الشریف)»
بعد هم دستهی قبضهاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی تهفیشِ قبضها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن!
اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیفها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدتها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر میکردم...
به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم.
من هم میتوانم قدمی بردارم🕊✨
سلامتی و تعجیل در فرج و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 💝
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
سلام همراهان عزیز و گرامی کانال 🌸❤️🍃 نظرسنجی روز #جمعه ۱۵ اردیبهشت کانال داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــر
همه عزیزان حاضر در کانال تو دل ❤️ ما جا دارن و درکنار شما بودن افتخار و شادکامی برای منه و از همتون سپاسگزارم خصوصا این عزیزانی که با نظراتشون ما رو در برنامه ریزی برای بهتر شدن کانال همراهی کردند . 💝
۱۲ رای داشتیم که ۸ نفر معادل ۶۷ درصد انتخاباتمون😜 به تغییرات رای دادند
خب اکثریت مطلق آرا با اینا شد 😆 (به اکثریت بالای ۵۰ درصد میگن اکثریت مطلق)
پس ان شاءالله از این به بعد، #شب_جمعه ها #بازی_ریاضی قرار میدیم ، یکی دو بار در هفته هم مثلا روز های #جمعه یه شعر زیبا و جالب تو کانال قرار بدیم
مار از نظرات انتقادات و پیشنهادات خودتون محروم نکنید👇👇👇
@serfanjahateettla
بازم از همراهی و ابراز لطف شما ممنونم 🌹💝🍃
قسمت سوم و پایانی داستان قشنگ و خواندنی بانوی بسیار زیبا که در مقابل درخواست فحشا از او ، حاضر شد سنگسار شود اما عفت و #حجاب و پاکدامنی خود را حفظ کند و ... 💝✨
که از #امام_صادق علیه السلام نقل شده تقدیم نگاه مهربانتون 👇👇👇
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃 🌸🍃🌼🌸🍃 🍃🌼 ❤️ 💖 داستان زیبای بانوی بسیار زیبا که در مقابل درخواست فحشا از او ، حاضر شد سنگسا
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃
🍃🌼
❤️
💖 داستان زیبای بانوی بسیار زیبا که در مقابل درخواست فحشا از او ، حاضر شد سنگسار شود اما عفت و #حجاب و پاکدامنی خود را حفظ کند و ... 💝✨
در تاریخ پیشینیان از امام صادق علیه السلام نقل شده است :
ادامه قسمت قبل 👇👇👇
قسمت سوم و پایانی
خداوند به پیامبر آن زمان وحی کرد که به فلان پادشاه و همه مردم مملکتش اعلام کن که در فلان جزیره یکی از بندگان من هست ، نزد او بروید و از او بخواهید تا از گناهانشان بگذرد تا من هم از گناهانشان بگذرم .
آن پیامبر فرمان خدا را ابلاغ کرد ، پادشاه و مردم کشورش نزد آن بانو رفتند ، ولی او را نمی شناختند .
پادشاه به جلو رفت و گفت : این دادستان ( اشاره به برادر شوهر آن زن ) نزد من آمد و گفت زن برادرش زنا کرده ، بی آن که من از او گواه بخواهم ، حکم سنگسارش را دادم ، ترس آن را دارم که به عذاب این گناه گرفتار شوم ، برای من طلب آمرزش کن .
زن گفت: خدا تو را بیامرزد ، در این جا بنشین .
شوهر آن زن آمد و گفت : من زنی داشتم در نهایت عفت ، بدون رضایت او به مسافرت رفتم وقتی برگشتم فهمیدم او را به اتهام ارتکاب زنا سنگسار کردند ، می ترسم درباره او کوتاهی کرده باشم ، ازخدا بخواه مرابیامرزد .
زن گفت : خدا تو را بیامرزد ، و کنار پادشاه بنشین .
در این هنگام دادستان جلو آمد و جرم خود را در مورد اتهام به زن برادرش و سنگسار کردن او گفت و از او خواست از خدا بخواهد تا او را بیامرزد .
زن کفت : خدا تو را بیامرزد و کنار بنشین .
سپس غلام عابد جلو آمد و ماجرای خود را با آن زن گفت و سپس خود عابد آمد و در مورد اخراج آن زن گفت و در خواست دعا کردند .
زن به آن ها گفت : خدا شما را بیامرزد ، بنشینید .
در آخر آن مردی که این زن را فروخت و رفت با این که این زن او را از اعدام نجات داده بود به پیش آمد و ماجرای خود را گفت و تقاضا کرد که زن از خدا بخواهد تا او را بیامرزد .
زن گفت : خدا تو را نیامرزد (چرا که او در برابر نیکی بدی کرده بود )
آن گاه آن زن خود را به شوهرش معرفی کرد و گفت : داستان همه این افراد با من است ، آن زن من هستم ، مرا در این جزیره بگذار ؛ این کشتی و متاعش مال تو باشد ، می خواهم تنها در این جا باشم تا به شکرانه لطف خدا نسبت به من ، به عبادت او به سر برم .
به این ترتیب این بانوی پاکدامن با اراده محکم در همه مراحل و خطرات ، دامن و عفت خود را حفظ کرد و در نتیجه این چنین مورد لطف خدا قرار گرفت و عزت و احترام ویژه ای پیدا کرد .
📚پوشش زن در اسلام ، محمدی اشتهاردی ، ص 74 ،8
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
🎊🇮🇷 #دهه_کرامت و سالروز حماسه آزادی #خرمشهر بر دلیرمردان و شیرزنان سرزمین حماسه ها، ایرانِ سرافرازِ دوران ها گرامی باد🎊🇮🇷
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
💝✨﷽✨💝
و اما...
شروع شعر و شعور و عشق ❤️🔥
.
.
.
گر عقل رویِ حرفِ دل اما نمی گذاشت
تردید پا به خلوتِ دنیا نمی گذاشت
از خیرِ هست و نیستِ دنیا به شوق دوست
می شد گذشت... وسوسه اما نمی گذاشت
اینقدر اگر معطلِ پرسش نمی شدم
شاید قطارِ عشق مرا جا نمی گذاشت
دنیا مرا فروخت ولی کاش دست کم
چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت
گر عقل در جدالِ جنون مردِ جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حالِ خودم وا نمی گذاشت
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
📣 فاضل نظری
هر #جمعه یک شعر
تقدیم به ارواح طیبه #شهدا و سلامتی و تعجیل در فرج و ظهور #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
💞 سلام به همراهان عزیز کانال💞
روز و هفته ای پر از آرامش
عافیت
سلامتی
موفقیت
ثروت مادی و معنوی
و خبرای خوش
براتون از خداوند متعال میخوام 🤲
شروع هفته تون پُر برکت
شروع هفته تون زیبـا 🌸❤️🍃
🎊🌸 #دهه_کرامت و #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها و روز #دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم و تک تک مردمان ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🎊🌸
🔭🔍 @basirrat_ammar
📚 📜@Atredelneshin_eshgh
🎓 @Official_Daneshjou
🍃✨﷽✨🍃
حکایت پند
مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد؛اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.
بروید از قصاب بگیرید تا اینکه او مریض شد
احدی به عیادتش نرفت و در روز #جمعه ای در تنهایی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
همسرش به تنهایی او را دفن کرد
اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد
دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.
او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت..!!
قضاوت کار ما نیست قاضی خداست
🎊🇮🇷 سالروز حماسه آزادی #خرمشهر بر دلیرمردان و شیرزنان سرزمین حماسه ها، ایرانِ سرافرازِ نابودگر #پدرفتنه ها گرامی باد🇮🇷🎊
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
😃🍃💠﷽💠🍃😃
حکایت_طنز 😜
گويند جوانی قصد زن گرفتن داشت، به پیرزنی از فامیل دور که برای خودش یه پا #پدرفتنه ای بود ، سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد و گفت این #دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است.
پیرزن گفت: اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود.
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد.
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است، اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد.
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است.
پیرزن گفت: درست است، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد.
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است.
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن و نگران نبودن شما بابت #حجاب و ... ، هر روز هم از خیابان گردی، خرج برایت نمی تراشد.
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد.
پیرزن گفت: ای وای، شما مردها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد...
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
جزییاتِ درگیری طالبان با مرزبانان ایران
🔹جانشین فرمانده کل انتظامی کشور: حدود ساعت ۱۰ صبح امروز نیروهای طالبان از سمت افغانستان بدون درنظرگرفتن و رعایت قوانین بینالمللی و حسن همجواری با انواع سلاح مبادرت به تیراندازی به پاسگاه ساسولی واقع در حوزه هنگ مرزی زابل نمودند که با واکنش قاطعانه مرزبانان فراجا مواجه شدند.
🔹بعداز تیراندازیهای طرف طالبان، براساس پروتکلهای مرزی از سوی مرزبان درجه یک تذکرات لازم به نیروهای مهاجم داده شده اما مجددا از ساعاتی قبل تیراندازی شروع و درگیریها ادامه دارد.
🔹درپی شروع درگیری های مرزی از سوی طالبان، سردار رادان دستورات قاطعانه، به مرزبانان ابلاغ و تأکید کرد شجاعانه از مرزها دفاع کنند و به هیچ احدی اجازه تعدی و نزدیکشدن به مرزها را ندهند.
🔹در این دستور تاکید شده که نیروهای مرزی ایران بههرگونه تعدی و تعرض مرزی قاطعانه پاسخ خواهند داد و حاکمان فعلیِ افغانستان باید در قبال عمل نسنجیده و مغایر با اصول بینالمللی خود پاسخگو باشند.
#امنیت_اتفاقی_نیست
امنیت به برکت #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبری حکیم فرزانه حفظه الله ، #شهدا و سربازان جان بر کف مطیع ولایت در هر لباسی است
✍ بصیرت عمار
@basirrat_ammar
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
طنز سیاسی
نیروی دریایی طالبان ایران را تهدید کرد .😆
🎊🇮🇷 #دهه_کرامت و سالروز حماسه آزادی #خرمشهر بر دلیرمردان و شیرزنان سرزمین حماسه ها، ایرانِ سرافرازِ نابودگر #پدرفتنه ها گرامی باد🇮🇷🎊
🇮🇷 بصیرت عمار🚩
🔭🔍 @basirrat_ammar
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
بازی_ریاضی 😉 3️⃣ بازی اعداد (بازی ...😉) زرنگای کانال زود بگن که A و B چه عدد هایی هستن 😁 مطمئ
بازی_ریاضی
هر شب جمعه یک بازی_ریاضی داریم
پاسخ 3️⃣ بازی اعداد (بازی توان ها 😉)
جواب ستون دوم= عدد ستون اول به توان 2 منهای 2
جواب ستون سوم= عدد ستون دوم منهای 4 به توان 2
✅ پس
A= 47
B= 1849
🎊🌸 #دهه_کرامت و #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم و تک تک مردمان ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🎊🌸
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🔰فراخوان آثار هنری با محوریت شهید #حمیدرضا_الداغی ، #شهید_غیرت
ویژه دانشجویان، هنرمندان و ...
🔹در دو بخش:
شعر
گرافیک (پوستر)
🗓 مهلت ارسال آثار: 10 خرداد 1402
🌐 ارسال از طریق:
javanmard@hsu.ac.ir
#شهید_حمیدرضا_الداغی
✍ کانال دانشجو
@Official_Daneshjou
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
⚖🍃✨﷽✨🍃⚖
امتحان و ظلم 📛
ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ!
ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ! ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
همینی ﮐﻪ ﻫﺴﺖ!
ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ!
ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ!!
ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ! ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ولی ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ! ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
یاد بگیرید هیچ وقت زیر بار حرف زور نروید...! 👌❣
🎊🇮🇷 #دهه_کرامت و سالروز حماسه آزادی #خرمشهر بر دلیرمردان و شیرزنان سرزمین حماسه ها، ایرانِ سرافرازِ نابودگر #پدرفتنه ها گرامی باد🇮🇷🎊
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃
🍃🌼
💞
💞 نتیجه تواضع و احترام و ارزش قائل شدن برای دیگران 💞
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ که به تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭفته بود دربِ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ او ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ سردخانه گیر افتاد آخرِ وقتِ کاری بود. ﺑﺎ ﺍﯾن که ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺟﯿﻎ و ﺩﺍﺩ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐَﺴﯽ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺑﺪﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ۵ ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭب ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣَﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ
ﺍﻭ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ:ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯدید؟
ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ…
ﻣﻦ ۳۵ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ و ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ تو ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ برای همین ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮﯼ ﺑﺰﻧﻢ ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾن که ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ
نکته: ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻧﻤﺎﻥ را ببینیم، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾن که ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﻢ تأﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﻤﺎﻥ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ
🎊🌸 دهه کرامت و میلاد #حضرت_معصومه سلام الله علیها و روز #دختر و پیشاپیش میلاد #امام_رضا علیه السلام رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم و تک تک مردمان ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🎊🌸
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 سلام همراهان عزیز و گرامی کانال
یکشنبه خرداد ماهتون پر از زیبایی
روزتون پر انرژی
چهره تون شاد و خندون
لبتون پر از تبسم
قلب تون پر از نور الهی
و زندگیتون پر ازبرکت
رحمت و نعمت الهی
💖 یکشنبه تون معطر به عطر الهی
👈(روزهای یکشنبه ماه ذی القعده یه غسل و نماز ۲ رکعتی داره که گناهان آدم و پدر و مادرش بخشیده میشه مراجعه کنید به مفاتیح )👉
#نماز_توبه
🎊🇮🇷 دهه کرامت و سالروز حماسه آزادی #خرمشهر بر دلیرمردان و شیرزنان سرزمین حماسه ها، ایرانِ سرافرازِ نابودگر #پدرفتنه ها گرامی باد🇮🇷🎊
🔭🔍 @basirrat_ammar
📚 📜@Atredelneshin_eshgh
🎓 @Official_Daneshjou
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃
🍃🌼
❤️
ملا مهر علی خویی در مسجد نشسته بود که جوانی برای سؤالی نزد او آمد و گفت: پدرم قصاب است و در ترازو کمفروشی میکند، اما خدا در این دنیا عذابش نمیکند؟ آیا خدا هوای ثروتمندان را بیشتر دارد؟ ملا مهر علی گفت: بیا با هم به مغازۀ پدرت برویم. وارد مغازه پدر شدند. ملا مهر علی از قصاب پرسید: این همه خرمگسهای زرد آیا فقط در قصابی تو وجود دارد؟ قصاب گفت: ای شیخ! درست گفتی، من نمیدانم چرا همۀ خرمگسهای شهر در قصابی من جمع شدهاند و روی گوشتهای من مینشینند؟ ملا گفت: به خاطر این که هر روز دو کیلو کمفروشی میکنی، هر روز دو هزار خرمگس مأمور هستند دو کیلو از گوشتهای حرام را که جمع میکنی جلوی چشمان تو بخورند و کاری از دست تو بر نیاید.
ملا مهر علی به انتهای مغازه رفت و چوب کوچکی از سقف کنار زد، به ناگاه دیدند که زنبورهایی هم کندوی عسلی در کنار چوب سقف قصابی ساختهاند که عسلهای شهد فراوانی دارد که قصاب از آن بیخبر بود. روی به پسر قصاب کرد و گفت: پدرت هر ماه قدری گوشت به اندازۀ کف دست به پیرزنی بینوا میبخشد و این زنبورهای عسل هم، هدیه خدا به او بخاطر این بخشش است.ملا علی روی به پسر کرد و گفت: ای پسر! بدان که او حرام را بر میدارد و حلال را بر میگرداند؛ هر چند حرام را جمع میکنی و حلال را میبخشی، پس ذرهای در عدالت خداوند در این دنیا بر خود تردید راه مده.
مرحوم ملا مهرعلی خویی (ره) صاحب قصیدۀ معروف "ها علیٌّ بَشَرٌ کَیْفَ بَشَر (علی بشر است؛ اما چه بشری) است که مزارش در تپهای در خروجی شهرستان خوی قرار دارد و حدود 150 سال پیش در این مکان دفن شده است و در شهر خوی مشهور است که او وصیت کرد در تشییع جنازۀ من همۀ مردم شهر بیایند و کسی در خانۀ خود ننشیند. زمانی که جنازۀ او را برای دفن میبردند، زلزلهای مهیب آمد و تمام شهر را ویران و بسیاری را کشت و آنجا بود که مردم فهمیدند پیام وصیت او چه بود.
🎊🌸 دهه کرامت و #ولادت_حضرت_معصومه سلام الله علیها و #روز_دختر و پیشاپیش میلاد #امام_رضا علیه السلام رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه دختران سرزمینم و تک تک مردمان ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🎊🌸
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃
🍃🌼
❤️
❤️🔥جوانمرد قصاب❤️🔥
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب
این جوانمرد، همیشه با وضو بود.میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. میگفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما مابقی پولت.»
عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی و در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
" #شهید عبدالحسین کیانی" همان ''جوانمرد قصاب'' است! روحش شاد
#امنیت_اتفاقی_نیست
تقدیم به ارواح طیبه #شهدا و سلامتی و تعجیل در فرج و ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃✨﷽✨🍃
چرا کسانی که در آخرالزمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است⁉️
مردی به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت:
من مرتکب گناهی شده ام.
امام صادق علیه السلام فرمود: خدا می بخشه
آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ است.
امام فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد.
آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگتر است
امام فرمود: مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟
و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت.
پس از اتمام سخن امام صادق علیه السلام رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی
از #امام_صادق علیه السلام پرسیدند که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟
فرمودند: به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است...
📚 کتاب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث
🎊🌸 #دهه_کرامت و پیشاپیش میلاد #امام_رضا علیه السلام رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای تک تک مردمان ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🎊🌸
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✨﷽✨🌸🍃🌼🌸🍃
🌸🍃🌼🌸🍃
🍃🌼
❤️
❤️ زن مومنی که نماز اول وقت و #حجاب و رعایت محرم نامحرمی برایش حرف اول را میزد و خداوند تمام امور او را کفایت میکرد ❤️
آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به «گناباد» میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه! میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: نه مادر. الان نگه نمیدارم. مادرم گفت: نگهدار. کارواندار گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم و مادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرامیرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید. کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم.
سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم! در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. اگر انسان بنده خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بیمه میشود و خداوند تمام امور او را کفایت و کفالت میکند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ» (زمر، آیه36) آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟
🎊🇮🇷 دهه کرامت و میلاد #حضرت_معصومه سلام الله علیها و پیشاپیش میلاد #امام_رضا علیه السلام رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه مردمان خوب ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🇮🇷🎊
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🍃✨﷽✨🍃
ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻋﻤﺮ ﻋﻘﺎﺏ سی ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻋﻤﺮ ﮐﻼﻍ سیصد ﺳﺎﻝ اما... 🦅
ﻋﻘﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﻗﻠﻪ ﺭﻓﯿﻌﯽ ﻻﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻋﻤﺮﺵ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻤﯿﺮﺩ.
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ :
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻗﻠﻪ ﮐﻼﻏﯽ ﻻﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺴﻞ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﻘﺎﺏﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻼﻍ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺰ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻘﺎﺏ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺑﻪ ﮐﻼﻍ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ،
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﮐﻼﻍ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﺎﻝ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ.
ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﻋﻈﻤﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯﺵ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﯿﺎﻫﻮﯾﯽ ﺷﺪ. ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﻻﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﮔﺮﯾﺨﺘﻨﺪ.
ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻫﻮﺍﻥ ﺳﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺟﻨﮕﻞ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻧﺪ.
ﻭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﻪ ﺩﻭﯾﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ ﻻﻧﻪ ﮐﻼﻍ ﺭﺳﯿﺪ،
ﮐﻼﻍ ﺑﺎ ﻭﺣﺸﺖ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﻭﯼ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ،
ﭼﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﺍﻭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ؟
ﻋﻘﺎﺏ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﻍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺭﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﯼ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﺪ.
ﮐﻼﻍ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ :
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ،
ﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻘﺎﺏ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﻣﺨﻮﺭ ﺍﻭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ.
ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻼﻍ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ.
ﻋﻘﺎﺏ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺁﺏ ﭼﺸﻤﻪﺳﺎﺭﺍﻥ ﮐﻮﻫﺴﺎﺭ ﺑﻮﺩ،
ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻼﻍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺯﺩﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﭘﺴﻤﺎﻧﺪﻩﻫﺎ ﻭ ﻻﺷﻪﻫﺎ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻟﺠﻦ ﺳﯿﺮﺍﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺍﻭ ﺩﺭ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﮐﻼﻍ، ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩ.
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ، ﻋﻘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ :
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ، ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺩﺭ ﻧِﮑﺒﺖ ﺯﻣﯿﻦ ﻋﻮﺽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ،
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮﺵ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺮﻭﺯ ﺑﺎﺷﺪ .
«ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﺑﻪ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﺎ ﺧﻔﺖ ﺍﺳﺖ»
🎊🇮🇷 #دهه_کرامت و سالروز حماسه آزادی #خرمشهر بر دلیرمردان و شیرزنان سرزمین حماسه ها، ایرانِ سرافرازِ نابودگر #پدرفتنه ها گرامی باد🇮🇷🎊
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 سلام همراهان عزیز و گرامی کانال 🌹🍃
زندگیتو با امید ادامه بده😇
نذار امید تو قلبت بمیره! 💓
خوشبختی اون چیزی نیست که
هر کسی از بیرون ببینه🌸🍃
خوشبختی تو قلب آدمهاست...🌸💖
در این دوشنبه بهاری
قلبتون سرشار از امید و خوشبختی💝
🎊🇮🇷 #دهه_کرامت و #میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها و پیشاپیش میلاد #امام_رضا علیه السلام رو به همراهان عزیز کانال تبریک میگم و ان شاالله برای همه مردمان خوب ایران زمین پر خیر و برکت باشه 🇮🇷🎊
🔭🔍 @basirrat_ammar
📚 📜@Atredelneshin_eshgh
🎓 @Official_Daneshjou