eitaa logo
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
538 ویدیو
11 فایل
﷽ 👑 @Atredelneshin_eshgh 👑 کانال های پیشنهادی ما 👇 🇮🇷 بصیرت عمار🚩 🔭🔍 @basirrat_ammar کانال دانشجو🎓 🎓 @Official_Daneshjou مطالب زیبا 💝 🌍 http://eitaa.com/joinchat/59637781Ce849d29b1f انتقادات وپیشنهادات👇 @serfanjahateettla
مشاهده در ایتا
دانلود
4.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای عشق اول وآخرمن...❤️ ای مهربان تراز مادرمن...💚 یاصاحب العطایا...💛 @Atredelneshin_eshgh🌱✨
🍃🌸🍃 گفتے سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست گفتم تبسم تـو بسے دلرباتر است گفتے چہ دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم ڪہ چهره تو از آن دلگشاتر است 🍃🌸🍃 #شهید_محسن_حججی @Atredelneshin_eshgh🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* قدر دیگری ... از دودمان حیدری تو خود یادگار مادری برگردد مهمان فصل هجر قرآن که ازبری جان ها به لب رسید آرام گویمت به تو نوید داده ای به ما،تو خود قدر دیگری گویند دردانه ای کوته کنم سخن تنها وعده ی مانده ی خداوند قادری مقصود شکاری خوشنام (تقدیم به امام عصر (عج) )14/07/1398 از:درشوق انتظارجان فدای مهدی @Atredelneshin_eshgh🌱✨
#تمارین_صبر 💠آدم حلیم در زمانِ حادثه اول بررسی و هضمش میکنه. بعد؛ دنبال راهی برای حل وجبرانش میگرده! 👈جزع و فزع در مرامش نیست؛ بلکه از حادثه برای اوج گرفتن، استفاده میکنه. @Atredelneshin_eshgh🌱✨
می‌گویند وقتى استادِ نقره کار، نقره را صيقل ميدهد، آن را داخل آتش نگه می‌دارد، اما چشم از نقره برنمی‌دارد. نقره را در آتش نگه می‌دارد تا زمانی که عکس خود را در نقرۀ صيقل يافته ببيند! درست مثلِ خدا ... ☝️ وقتى می‌خواهد صيقل پيدا کنيم ما را در آتشِ سختى‌ها وارد می‌کند، اما چشم از ما بر نمی‌دارد تا جایی که عکسِ خودش را در ما ببيند ... 💎 @Atredelneshin_eshgh🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 36 "پاره آجر" روزی "مردی ثروتمند" در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه "پاره آجری" به سمت او "پرتاب" کرد. "پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد." مرد پایش را روی "ترمز" گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش "صدمه" زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی "تنبیه" کند. پسرک "گریان،" با تلاش فراوان بالاخره توانست "توجه مرد" را به سمت پیاده رو، جایی که "برادر فلجش" از روی "صندلی چرخدار" به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت: اینجا خیابان خلوتی است و "به ندرت" کسی از آن عبور می کند. هر چه "منتظر ایستادم" و از "رانندگان کمک خواستم،" کسی توجه نکرد. "برادر بزرگم" از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را "متوقف" کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم! مرد "متاثر شد" و به فکر فرو رفت... برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد.... "در زندگی چنان با "سرعت" حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!" * "خدا در "روح ما" زمزمه می کند و با "قلب ما" حرف می زند... اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او "مجبور می شود" پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.* @Atredelneshin_eshgh🌱✨ 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان📚 حکایت🗂🗃 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
💚دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم 💛تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم 💙شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم ❤️با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم 💜دور از تو من سوخته در دامن شب‌ها چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم 💖فریاد ز بی مهریت‌ ای گل که درین باغ چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم‌ 💛ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم @Atredelneshin_eshgh🌱✨
animation.gif
حجم: 4.33M
🌺شب داستان زندگی ماست ⭐️گاهی پر نور و 🌺گاهی کم نور میشود 🌙اما به خاطر بسپار 🌺هر آفتابی غروبی دارد ⭐️و هرغروبی طلوعی شبتون بخیرو شادی🌟 @Atredelneshin_eshgh🌱✨