عطر1و1،نریمانی،سلام علی ساکن کربلا.mp3
3.47M
🎤 🔊 سید رضا #نریمانی
#سلام علی ساکن #کربلا
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
✅*یک معادله ریاضی زیبا*=
شاید تا به حال این سوال براتون زیاد پیش آمده كه جمعه روز زوجه
یا فرده؟جواب حقیقی این پرسش این است:جمعه نه فرده نه زوجه! بلكه تركیب فرد و زوجه
یعنی روز "فَرَ جَه"
*اللهم عجل لولیک الفرج*
✅تعداد جمعه های یک سال 2⃣5⃣ تاست
تعداد روزهای یک سال5⃣6⃣3⃣ روز
عجیب اینجاست ‼️‼️
✅بنابراین تعداد روزهای غیر جمعه
3⃣6⃣5⃣➖5⃣2⃣=
=
=
=
=
=3⃣1⃣3⃣
یاللعجب‼️‼️
چه زیبا پیامی دارد
یعنی
ای شیعه و ای منتظر ظـ💞ــهور
روزهای کاری هفته بایدکاری کنی که جزء این 3⃣1⃣3⃣ نفر باشی
آنگاه روز جمعه منتظر ظـ💞ــهور باشی‼️
📡 @atre1o1 🇮🇷
عطر1و1،نریمانی،حرمی که واسه شیعه ها یه خونه مادر زادیه حرم امام عسکری حرم امام هادیه.mp3
3.94M
🔳 #شهادت_امام_حسن_عسکری (ع)
🌴حرمی که واسه شیعه ها یه خونه مادر زادیه
🌴حرم #امام_عسکری حرم امام هادیه
🎤 🔊 سیدرضا #نریمانی
👌فوق زیبا
🏴 _ _ _ _ _ _ _ _
☀️
📡 @atrekhas 🇮🇷
May 11
🍃💚﷽💚🍃
💠مریضهای شما خوب شدند؟💠
✍گزیدهای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیتالله بهجت(ره)
دو نفر از عزیزترینهای زندگیام نیمهجان، روی تخت بیمارستان افتاده بودند. برادرم بعد از تصادف خونریزی مغزی کرد و رفت توی کما. خبر که به مادرم رسید کارش به بخش مراقبتهای ویژه کشید. از سر درماندگی، التماس دعایم را پیش آقای بهجت بردم. سفارش کرد به بیمارها، «آب زمزم» و «تربت سیدالشهدا علیهالسلام» بدهیم، و «صدقه» هم هرچند مقدار کم، اما به دست افراد زیادی برسانیم، بعد از اینها گفت: ما هم دعا میکنیم.
دو روز بعدش برادرم به هوش آمد و چشم مادرم روشن شد. مدتی بعد، یک روز که آقای بهجت من را دید، گفت: مریضهای شما خوب شدند؟ گفتم: الحمدلله، به دعای شما. به شوخی گفت: وقتی که خوب میشوند، نمیآیند به ما بگویند خوب شدند!
📚 ردپای سپید، ص٣٢
📚 چشم برزخی دختر دبیرستانی و حاج اقا
حاج آقا محمد رضایی میگوید:
خاطره خوب دیگر بنده مربوط میشود به یک راهنمایی و دبیرستان دخترانه عشایری، مدیر مدرسه منطقه محروم -که روحانی کم آنجا میرود- به من گفت: اگر میشد به شما نشان میدادم که خیلی از بچههای ما در اینجا نماز شب میخوانند، خلاصه ما در این مدرسه سخنرانی کردیم و بعد از سخنرانی به سؤالهای دانشآموزان پاسخ میدادیم تا اینکه دانشآموزی پیش من آمد و گفت: من وقتی به چهره بعضیها نگاه میکنم، چهرهشان خیلی نورانی است و بعضی دیگر چهره بسیار وحشتناک و ترسناکی دارند که شبها از ترس خوابم نمیبرد.
خیلی برای من عجیب بود که یک دانشآموز دختر دوم دبیرستانی به این درجه رسیده باشد، من که هنگام پاسخ به سؤالها سرم پایین بود، هنگامی که دانش آموز این جمله را گفت، مو بر تنم سیخ شد و پیش خودم گفتم که الان آبروی من رفته است و معلوم نیست من را چگونه میبیند! بنابراین اولین سؤالی که کردم گفتم: من را چگونه میبینی؟! گفت: بعضیها را همان طور که هستند میبینم، شما را عادی میبینیم! نفس راحتی کشیدم، بعد یک نگاهی به ایشان کردم دیدم: بله چه حجابی دارد! در آن منطقهای که زنان چادر سر میکنند ولی حد و حدود حجاب را زیاد رعایت نمیکنند، دیدم چقدر محجبه است.
بعد ادامه داد: میخواهم کاری کنم که دیگر چهره برخی افراد را ترسناک نبینم، شبها واقعاً میترسم و خوابم نمیبرد، از آنجایی که خودم جواب سؤال را نمیدانستم، به منزل یکی از علمای بزرگوار زنگ زدم و گفتم که چنین سؤالی از من شده است، آیا چنین چیزی میشود؟
ایشان گفتند: بله! اشکال ندارد، تقوا داشته و خدا این توفیق را به ایشان داده، به او بگو که به هیچ کس نگوید، والا سلب توفیق میشود، به این عالم ربانی گفتم که میگوید میترسم!
گفت: توجیه کنید که ترس ندارد، بلکه توفیقی است که خدا به اولیاء الله و دوستانش میدهد، قدرش را بداند و خدا را شکر کند، بعد از اینکه تلفن را قطع کردم، از آن دختر سؤال کردم که شما نماز شب میخوانید؟! بعد با یک اکراهی که دوست نداشت بگوید، گفت: بله! من نماز شب میخوانم.
آن دختر محجبه دوم دبیرستان منطقه محرومی که خیلیها در آنجا نماز نمیخوانند، چون روحانی نداشتند که بروند و در گوش آنها بگویند نماز بخوانید، نماز که هیچ! نماز شب هم میخواند، خداوند به ایشان توفیق داده که به چنین مقاماتی برسد
📡 @atrekhas 🇮🇷