هدایت شده از حرف های خصوصی
🍃💚﷽💚🍃
💢سه عامل اصلی ندیدن امام عصر(عج)!
🔰 علی بن ابراهیم بن مهزیار می گوید:
19 سال متوالی به مکه رفتم تا خدمت امام زمان (عج ) تشرف پیدا کنم.
سال آخری که آمدم نا امید ودلگیر بودم
با خود گفتم دیگر فایده ندارد چقدر منتظر باشم گویا لیاقت ندارم برای زیارت.
در همین حال بودم که به من الهام شد برای دیدار سال آینده بیا تا حضرت را ببینی...
سال بیستم فرا رسید" با دلی پر از امید و عشق کنار کعبه نشستم و نماز میخواندم
ناگهان دستی روی شانه ام گذاشته شد ، به من گفتند اگر میخواهی حضرت را ببینی دنبال ما بیا...
سوار بر مرکب شدیم و در کوه های اطراف گردشی کردیم شب شد دیدم روی کوهی چادری برپاست و روشنایی از آن پیداست نزدیک شدم بعد از اجازه داخل شدم
دیدم صورتی دلربا و قامتی بلند ، ابروان بهم پیوسته ، خوشخو و بخشنده
سلام کردم
حضرت فرمود: منتظرت بودیم چرا دیر آمدی؟
گفتم سیدی و مولای" من شب و روز منتظر شما بودم
حضرت فرمود:
سه چیز باعث شده امامتان را نبینید:
بی رحمی به ضعفاء
قطع رحم
دنیا طلبی
شما اگر رفتارتان را درست کنید ما خودمان می آییم.
#خصوصی
https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
هدایت شده از عطر1و1
عطر1و1،استادعالی،دیدار در مِه.mp3
6.45M
🎤 🔊 #استادعالی
نمایش صوتی دیدار در مه
داستان تشرف به محضر امام زمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#داستان
#دیدار_در_مه
هدایت شده از حرف های خصوصی
▫️آمدند پیش برادر،
با او حرف زدند، از او گندم خریدند ولی او را نشناختند.
دوباره و سه باره هم آمدند،
ولی تا یوسف علیه السلام خودش را به آنها معرفی نکرد، او را نشناختند.
خدا اگر بخواهد حجت خودش را مخفی می کند،
حتی از برادران و پدرش؛
او هم به اذن خدا بین مردم راه می رود،
در بازارها قدم می زند،
روی فرش ها پا می گذارد،
ولی او را نمی شناسند؛
شباهت یوسفِ یعقوب و یوسف فاطمه همین مخفی ماندن است.
امام صادق علیه السلام اینگونه فرموده است.
📚غیبت نعمانی، ص163.
...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جواب قدرتمندانه و زیبای دختر سردار دلها ؛
به انگلیسی ؛
او به درستی لشگر حاج قاسم سلیمانی را تمام مردمان ایران زمین معرفی می کند.
📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
عطر1و1،استادعلوی،عنایت حیرت برانگیز.mp3
3.41M
🎤 🔊 #استادعلوی
🍃🕌 #عنایت_امام_رضا علیه السلام
عنایت حیرت برانگیز امام هشتم به خلبان آمریکایی
🥰 #صاحب_نفس 😘
☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
💔
همرنگ کبوتر سپیدت آقا🕊
این قلب شکسته، شد مریدت آقا
در خاطر خود شبی سخن ها گفتم
با پنجره فولاد جدیدت آقا
چقَدَر اشـک که از صحن تـو جارو کردند
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🥰 #صاحب_نفس 😘
☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
#تلنگر
#داستانک
❗️خبر گناه ، اولیای خدا را از پا در می آورد
✍ عالمى در شيراز بود كه قبرش در حافظيه است و به حاج ميرزا حسين يزدى معروف است. روزگارى مسجد اين عالم، شلوغترين مسجد بود. او جزء علماى رده اول زمان قاجاريه در شيراز بود.
📌 روزى براى شيراز حكمران و به تعبير امروزى، استاندار فرستادند. جلسه معارفه گرفت. ادارى ها، نظامى ها و انتظامى ها را دعوت كرد، از جمله چند نفر از تاجران معروف بازار شيراز را نيز دعوت كرد.
🎉 براى اين كه ميهمان ها شاد باشند، دسته اى مطرب يهودى نيز دعوت كرد كه بخوانند و بنوازند. جلسه در روز پنج شنبه بود. حاج ميرزا حسين يزدى روز جمعه بعد از #نماز ظهر و عصر به منبر رفت.
👈 گفت: من شنيده ام كه ديروز در اين شهر، در منزل حاكم ميهمانى بوده و چند نفر از شما بازاريان متدين نيز شركت كرديد. دسته مطرب يهودى تصنيف خواندند و تار و تنبور زده و رقصيدند، خبرش را به من دادند.
😔 طاقت من از شنيدن اين خبر طاق شده است. رنج بيشتر من اين است كه شما چهره هاى مذهبى چرا در آن جلسه بوديد و هيچ عكس العملى نشان نداديد.
🔗 از منبر پايين آمد و به خانه رفت و مريض شد. يك ماه نتوانست به مسجد بيايد. اين گونه از پا در آمد.
🔹روزى در طول اين يك ماه، تاجرى آمد تا از بازار شيراز رد شود. به مغازه اى آمد تا جنسى بخرد، صاحب مغازه گفت: چنين پيشامدى در شيراز شده است.
🔺تاجر گفت: عاقبت اين پيشامد به خير است؟ تاجر در فكر فرو رفت كه مهمترين پيشامدى كه شده اين است كه عالمى در اين شهر از شنيدن خبر #گناه مريض شده و امروز و فردا می ميرد و مُرد.
▪️از شنيدن خبر گناه می مُردند.
⁉️اما ما چرا حالتى پيدا نمی كنيم؟ چون خود اين گناهانى كه ما می بينيم، گرچه خودمان اهل آن نيستيم،🔺همين ديدن ها بين ما و خدا و ولی او حجاب ايجاد كرده است.👈 اين است كه می بينيم و ناراحت نمی شويم.
❗️اما خبر گناه، اولياى خدا را از پا در می آورد.
❓ پس آثار گناه با خود گناهكار، در دنيا و آخرت، چه می كند؟
منبع : استاد انصاریان - سایت عرفان
...
هدایت شده از عطر1و1
✅حکایت
✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
...
هدایت شده از حرف های خصوصی
🔅 تکرار مکرر یک نبودن. این روزها و شبهای بینشاط همگی تمام خواهد شد، نفسهای عمیق از سرِ دلتنگی تمام خواهد شد و بالاخره در اوج سرمایی که در وجودمان رخنه کرده، گرمای عشق او را حس خواهیم کرد.
⏳ هر چند بیوفایی رسم این لحظههایمان شده اما هر دقیقه شوق آمدنش را داریم، و خوب میدانیم نگاه مهربانش هر لحظه مراقب تک تک ثانیههایمان هست؛ ما میخواهیم این حس زیبا در حقیقت چشمانمان نقش ببندد.
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد / تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
🌸 #دلنوشته_مهدوی ؛ ویژه شب #یلدا
...