#ناله_های_جانسوز_قبری_در_روستایی_در_عراق
در ایام جوانی در یکی از #روستاهای عراق ساکن بودم. در آن ایام شخصی را می شناختم وفات نمود. از #همان_شبی_که_او_را_دفن_نمودند به مدت #چهل_شب، در وقت مغرب آتشی از قبر نمایان می شد و ناله جانسوزی از آن قبر به گوشم می رسید. در یکی از شبها چنان ناله و فزع آن شخص شدت پیدا کرد که از شدت ترس لرزه بر اندامم مستولی شد. به گونه ای که نتوانستم خود را نگه دارم و نزدیک بود که حالت غش بر من عارض شود. بعضی از بستگانم که از حال من مطلع بودند مرا برداشته و به خانه دیگری بردند و پس از مدت زمانی به خود آمدم. از این حالت که از آن شخص دیده شده بود ، بسیار متعجب بودم ، زیرا او کسی بود که وظایف شرعی خود را انجام می داد. مقداری جستجو کردم تا علت این عذاب را بفهمم، تا اینکه معلوم شد آن شخص در زمان حیاتش مدتی مباشر عمل دیوانی محله خود بود و از شخص سیدی که در آن محله بود وجه تحمیلی دیوانی می خواست و چون سید قدرت مالی برای دادن نداشت مدتی او را حبس کرده و برای دریافت آن، مدتی او را به سقف خانه خود آویخته بود.
#سید_محمد_علی_عراقی
💌
📡 @atrekhas 🇮🇷