هدایت شده از حرف های خصوصی
در مجلس مهمانی نشسته بودیم
یکی از بستگان رو به دختر خردسالم کرد و به شوخی گفت: شنیده ام که پدر و مادرت می خواهند بفروشندت!
داشتم نگاهش می کردم
دیدم دخترک شیرین زبانم چیزی نگفت
بغض کرده بود و داشت سعی می کرد جلوی سیل اشکش را بگیرد
ولی حجم غمش بیش از آن بود که بتواند راه سیل اشکش را سد کند و اشک از چشمانش جاری شد
چشمان غمگینش را به چشمانم دوخت...
انگار می خواست با نگاهم به او بگویم و اطمینان دهم که حرف آن آشنا درست نیست و قصد فروشش را ندارم...
می دانست چقدر دوستش دارم و محال است بفروشمش ولی باز نگران بود مبادا از بازیگوشی ها و اذیت هایش خسته شده باشم...
پیشش رفتم و در آغوش گرفتم و بوسیدمش و به او اطمینان دادم که آن آشنای نادان شوخی کرده و به او گفتم که چقدر دوستش دارم و آرامش کردم...
در آن لحظات ناگهان مطلبی از ایستگاه ذهنم گذشت
مهدی جان!
مولای مهربانم!
بابای بسیار دلسوزم!
ارباب و صاحب جوانمردترینم!
می دانم فرزند بدی هستم برایت
میدانم باعث ننگت هستم یوسف مصر وجود
می دانم دل نازنینت را خیلی آزرده ام
می دانم بارها باعث سرافکندگیت شده ام
خیلی ها به خاطر بدی هایم با طعنه گفته اند که این هم از امام زمانی ها
ولی این را هم خوب می دانم که آن قدر پدرانه دوستم داری که با این کوه بدی ها و زشتی ها باز نمی فروشیم و رهایم نمی کنی
آخر هرچند روی ماهت را ندیده ام ولی طعم رافت و مهربانی بیکرانت را نه یک بار که بارهای بار با تمام وجودم چشیده ام
ولی با این حال باز نگرانم
نگرانم از حجم زیاد بدی ها و زشتی هایم و اینکه مبادا آنقدر در باتلاق زشتی ها فرو روم که از چشمت بیفتم
کاش می شد یکبار در آغوش بگیریم و با نگاه مهربانت نگاهم کنی و به من بگویی نگران نباش، تو تا ابد با مایی و در کنار ما...
#مهدی_جان
#روسیاهم_ولی_پناهم_باش
#خصوصی
https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
هدایت شده از صاحب نفس
🍃💚﷽ 💚🍃
#برکات #روضه
#برکات_روضه👇
🔸مرجع عالیقدر آیة الله شیخ عباس طسوجی می فرمود: یکی از روزهای محرم به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم. در مسجد اعظم ذکر مصیبت امام حسین (علیه السلام ) بود. در گوشه ای نشستم ومشغول عزاداری شدم.
🔹همین طور که اشک می ریختم ثوابش را به روح پدر و مادرم هدیه کردم. کم کم ثواب آن را به تمام اموات فامیل و دوستانم هدیه کردم و همین طور که با گوشه عبای خود چشم هایم را پاک می کردم ثوابش را هدیه می کردم به روح تمام اهل قبرستان شهرمان طسوج.
🔸شب در خواب دیدم وارد مسجد جامع طسوج شده، بالای منبر مشغول سخنرانی شدم. دیدم تمام پامنبری های من اموات هستند که زنده شده اند.
🔹بعد از اتمام منبر مرا بر روی دست بلند کردند و با صلوات می گفتند: آقای طسوجی اشک چشم های دیشب شما باعث نجات و رفع سختی عالم برزخ شد.
آنها در خواب عبایی که اشک هایم را با آن پاک کرده بودم را تکه تکه کرده و بین خودشان تقسیم کردند.
🔸ایشان می فرمودند: برای اموات قرآن بخوانید ، صلوات بفرستید ، و هدیه کنید. زیارت عاشورا را به نیت آنها بخوانید واجبات مانده از آنان مانند نمازقضا.و ..و..ادا کنید و به نیابتشان رد مظالم بدهید ، که موجبات نجات آنان می شودو برایتان دعا می کنند ، و دعای اموات در حق زنده ها حتما به اجابت می رسد
ان شاالله
🥰 #صاحب_نفس 😘
📡 @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از حرف های خصوصی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💚﷽ 💚🍃
🇮🇷🇵🇸
❣در سالگرد شهدای غریب و مظلوم عملیات کربلای چهار با هم گوش می کنیم 👈 حکایت #مادر_شهید_قوچانی از خوابی که از مهمانی فرزندش در خانه #حضرت_زهرا(س) دیده بود
🍃🌹🍃
❣التماس دعای فرج و ظهور مولامون حجت بن الحسن العسکری
کانال حرف های#خصوصی
...
هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از حرف های خصوصی
🍃💚﷽💚🍃
#اندکےتفکر |🤔
#آقایِ خوبےها
روزِحساب کتاب که برسه...
بعضی ازگُناهات روکهِ بهت نِشون میدن،
می بینی براشون #استغفارنکردی،اصلاً
یادت نبوده!
امّازیرِ هرگُناهت یه استغفارنوشته شده...!
اونجاست کهِ تازه میفهمی یکی به جات
توبه کرده...
یکی که حواسش بهت بوده؟!
یه#پدردلسوز...
یکی مثلِ#مهدی.....)
[یَااَبَانَا استَغفِر لَنَا ذُنُوبَنَا...]
#خصوصی
http://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936