eitaa logo
❣[عطرظهورقائـم۱۲]❣
1.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
_آقا،... غرق زخمیم ولی قامت مان خم نشده. _سایه ی چادر او از سر ما کم نشده؟ بنویسید امید دل زهرا مهدی ست چاره ی کار همه مردم دنیا مهدی ست https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9 💢مدیرکانال👇 @Sadat_877
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*✿࿐ྀུ༅✿﷽ 🕋 ﷽✿ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿐ྀུ༅✿* 🔵 🔴* *✧✾════✾✰✾════✾✧* *✍🏻 فردی دچار بیماری گِل خواری بود و چون چشمش به گِل می‌افتاد اراده‌اش سست می‌شد و شروع به خوردن آن می‌نمود* *🔰↓وی روزی برای خریدن قند به عطاری رفت عطار در دکان سنگ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می‌کرد عطار به مرد گفت: من از گِل به عنوان سنگ ترازو استفاده می‌کنم برای تو مشکلی نیست؟* *➖ مرد گفت: من قند می‌خواهم و برایم فرق نمی‌کند از چه چیزی برای وزن کشی استفاده کنی در همین هنگام مرد در دل خود می‌گفت: چه بهتر از این! سنگ به چه دردی می‌خورد برای من گِل از طلا با ارزش تر است اگر سنگ نداری و گِل به جای آن می‌گذاری باعث خوشحالی من است عطار به جای سنگ در یک کفهٔ ترازو گِل گذاشت و برای شکستن قند به انتهای مغازه رفت در همین اثنا مرد گِل خوار دزدکی شروع به خوردن از گِلی که در کفهٔ ترازو بود کرد او تند تند می‌خورد و می‌ترسید مبادا عطار متوجه ماجرا شود عطار زیر چشمی متوجه گل خوردن مشتری شد ولی به روی خودش نیاورد بلکه به بهانه پیدا کردن تیشه قند شکن خود را معطل می‌کرد* *➖ عطار در دل خود می‌گفت: تا می‌توانی از آن گل بخور چون هر چقدر از آن می‌دزدی در واقع از خودت،می‌دزدی! تو بخاطر حماقتت می‌ترسی که من متوجه دزدیت بشوم در حالیکه من از این می‌ترسم که تو کمتر گل بخوری! تا می‌توانی گل بخور تو فکر می‌کنی من احمق هستم؟ نه! اینطور نیست، بلکه هنگامی که در پایان کار مقدار قندت را دیدی خواهی فهمید که چه کسی احمق و چه کسی عاقل است!* *✳️ این داستان یکی از حکایت‌های زیبای مولوی در مثنوی معنوی است مولانا با ظرافتی ستودنی گِل را به مال دنیا و قند را به بهای واقعی زندگی آدمی تشبیه می‌کند در نظر او آنان که به گمان زرنگ بودن تنها در پی رنگ و لعاب دنیا هستند همانند آن شخص گِل خواری هستند که پی در پی از کفه ترازوی خود می‌دزدند که در عوض از وزن آنچه در مقابل دریافت می‌کنند کاسته می‌شود*. ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ▪️امام کاظم علیه‌‌السلام: 🔸مُهر قبولی اعمال شما این است: تا آنجا که از دستتان برمی‌آید نیازهای برادرانتان را برآورده کنید و به آن‌ها خوبی کنید، وگرنه هیچ عملی از شما قبول نخواهد شد! به برادرانتان محبت کنید و با آنها مهربان باشید تا به ما ملحق شوید. 🔹إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُمْ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِمْ مَا قَدَرْتُمْ وَ إِلَّا لَمْ يُقْبَلْ مِنْكُمْ عَمَلٌ حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ تَلْحَقُوا بِنَا. 📚بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۷۹. 👈 و چه برادری عزیزتر از مولا صاحب الزمان علیه السلام؟ امروز برای حاجت او قدمی برداشته‌ای؟! ❤️خدمت به امام زمان علیه‌السلام = مُهر قبولی اعمال ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✾════✾✰✾════✾✧* 🔴 🔵 اول ✍آقا سید عبدالرحیم خادم مسجد جمکران می گوید: _« در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. دیدم مرد غریبی در آن جا نشسته است. احوال او را پرسیدم. _گفت: من ساکن تهران می باشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خرید و فروش دخانیات داشتم؛ اما پس از مدتی سرمایه ام تمام شد؛ چون به مردم نسیه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بین رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آن جا اوصاف این مسجد را شنیدم. من هم آمدم که این جا بمانم، تا شاید _حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمایند و حاجتم را عنایت کنند. _سید عبدالرحیم می گوید: مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. ریاضتهای بسیاری کشید، از قبیل: گرسنگی و عبادت و گریه کردن. _روزی به من گفت: قدری کارم اصلاح شده؛ اما هنوز به اتمام نرسیده است. به کربلا می روم. یک روز از شهر به طرف مسجد جمکران می رفتم. در بین راه دیدم، او پیاده به کربلا می رود. _شش ماه سفر او طول کشید. بعد از شش ماه، باز روزی در بین راه، ایشان را که از کربلا برگشته بود، در همان محلی که قبلاً دیده بودم، مشاهده کردم. _با هم تعارف کردیم و سر صحبت باز شد. او گفت: در کربلا برایم این طور معلوم شد که حاجتم در همین مسجد جمکران داده می شود؛ لذا برگشتم. _این بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول ریاضت کشیدن و عبادت بود. تا آن که پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان شد. دیدم می خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند. در اثنای صحبت _گفت: حاجتم برآورده شد. _گفتم: چطور؟ :گفت: چون تو خادم مسجدی برایت نقل می کنم و حال آن که برای هیچ کس نقل نکرده ام. من با یکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی یک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم. _ روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت: دیگر به تو نان نمی دهم. _من این مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چیزی نداشتم که بخورم مگر آن که از علف کنار جوی می خوردم، به طوری که مبتلا به اسهال شدم. این باعث شد که من بی حال شوم و دیگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می آمدم. _نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسید. دیدم سمت کوه « دوبرادران » ( نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران ) روشن است و نوری از آن جا ساطع می شود، بحدی که تمام بیابان منور شد... ........ ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟣 ۳۰ ← شما به تعداد - ندیدن عیوب دیگران - نشنیدنِ غیبت‌ها و تهمت‌ها - دوری کردن از حواشی‌ - کنترل فکرتان از قضاوت‌ها - و از بدخواهی‌ها و حسادت‌ها و غرورها و .... _حاملِ امواج مثبتی خواهید شد که دیگران را جذب خواهد کرد! قانون جذب در تمدن الهی ، 💧قانونِ پاکی درون است! ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5909258349366482386.mp3
6.4M
🛑 🎧 قرائت استدیویی صلوات بر علی بن محمد الهادی علیه السلام 🎙 با صدای:محمود معماری 🎼 کاری از: «استودیو موسیقی انسانِ تمام» دسترسی به متن و صوت این دعا (در وبسایت منتظر): blog.montazer.ir/?p=13593 ━⊰🌼🦋🌼⊱━━ https://eitaa.com/joinchat/1569587359C2ee9dbd2e9