eitaa logo
آوای ماندگار
1.4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
23 فایل
اومدیم با قدرت بخاطر پیامهای شما آوای ماندگار درخدمت لحظات تلخ و شیرین شما ارتباط با ما @Ya_alii1100
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿❤️🌿❤️🌿 عـــــلامه تهرانی (ره) : 🌺اگــر دنیا و آخرت و رشد علمی و معنوی می‌خواهید باید پدر و مادرتان را تڪریم ڪنید. @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
_ جنگ‌ برنده‌ نداره‌ علی‌ آقا . . . اونایی‌ توی‌ جنگ‌ برنده‌ هستن‌ که اسلحه‌ میفروشن ! + تنگه‌ابوقریب @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
🌱❤️♡♡♡ ﺍﻋﺘﻤﺎد کن ...! ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓـﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎک ﻏـﺮﻕ ﮐﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿـﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ☺️ @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
🌿❤️🌿 تقوایعنۍاینڪہ هروقت‌خوـٰاستم‌بیام سرـٰاغ‌اینترنت‌واینستاگرـٰام‌و جوـٰاب‌قانع‌ڪنندھ‌اۍبراۍاین‌سوـٰال‌ڪہ "جوـٰانےات‌رادرچہ‌راهۍمصرف‌ڪردھ‌اۍ؟" داشتھ‌باشم . . . @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سلامتی؛ ارمغانِ سلام است! و تـــو؛ جلوه‌ی تمام و کمالِ سلام! سَلامِ بر سلام؛ نورٌ علیٰ نور است برای آنان که به تلالؤ پسِ پرده‌ات نیز، دلگرمند... بر تـــو حضرت صاحب دلم؛ 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
✋🏻 وبی شکیب نوشتیم السلام علیک الی الحبیـب نوشتیم السلام علیک به انتظار‌ جوابیم صبحِ اولِ وقتـــ الی الغریب نوشتیم السلام علیک @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
ابراهیم میگفت: می‌دانی الله اکبر یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچی که در ذهن داری بزرگتر است، خدا از هرچه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است؛ یعنی هیچ کس مثل او نمیتواند من و شما را کمک کند!الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست ،ما کی هستیم؟اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند... سلام بر ابراهیم جلد ۲ صفحه ۱۲۵ @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
آوای ماندگار
✅قسمت ششم بعد بررسی گذرنامه گوشه ای نشستم منتظر بقیه کاروان تا همه جمع بشیم و حرکت کنیم علی مداح کا
✅قسمت هفتم من که بیدار بودم متوجه صحبتهای مدیر کاروان و راننده شدم که به عربی چیزهایی بهم می گفتن خلاصه راننده متوجه شد که راه را اشتباه رفته و عوض نجف داشته ما رو میبرده به استان الانبار که اگه رفته بودیم الان ... راننده دور زد و برگشت کم کم همه بیدار شدن و وقتی جریان رو متوجه شدن بحثها شروع شد یکی میگفت ما رو میبرده بفروشه به داعشها یکی دیگه میگفت آروم حرف بزنید شاید فارسی بلد باشه و از حرفهای ما متوجه شده که بینمون چند نفر نظامی داریم یکی میگفت به نظرتون ما رو چند میخرن خلاصه هر کسی حرفی میزد این کار راننده باعث شد کلی از برنامه عقب بیفتیم ناهار رو در موکبی بین راه مهمون شدیم و بعد اقامه نماز و ناهار یه چند دقیقه فرصت داشتیم گوشه ای نشستم هر کسی مشغول کاری بود یه مرد و دخترش کنارم نشستن داشتن فارسی صحبت میکردن چند دقیقه بعد یه نفر اومد پیششون و انگلیسی صحبت کردن برام جالب اومد که بدونم از کجا اومدن وقتی صحبتهاشون تموم شد پرسیدم شما از اومدین گفت از انگلیس شهر لندن ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 آقاجانم...! دلم برای نوازشت تنگ شده، دمی دست نوازشت را برسر دلم بکش، دلم این روزها بد سر به هواشده، 😔 به هرجا سر می‌کشد الا کوی تو، هنگامه‌ی طلوع خورشید بوی تو پیچید دلم دوباره خوش است به عطر جواب سلامی که از جانب تو بر می‌خیزد🌾 صبحت بخیر ای تمام زندگیم💞🌱 🥀 @مڪـتـب_حاج_قاســღــم ┄┅┅┅🌷🌷🌷┅┅┅┄ 🆔@maktab_hajgasim 📨 @Fatami_rad
آوای ماندگار
✅قسمت هفتم من که بیدار بودم متوجه صحبتهای مدیر کاروان و راننده شدم که به عربی چیزهایی بهم می گفتن خ
✅قسمت هشتم پرسیدم چه جالب گفت اگه جریان اومدنمون رو بدونی برات جالبتر هم میشه ازش درخواست کردم برام تعریف کنه گفت ما حدود ۳۵ سال هست که رفتیم لندن و زیاد تو قید اعتقادات نبودیم تا اینکه زد و سال پیش دخترم یه خوابی رو چند بار دید اول زیاد اهمیت نمیدادیم ولی این خواب شده بود اولین صحبتی که صبح از خواب بیدار میشد میکرد من خودم کم کم نگران شدم و چند جا زنگ زدم و خواب رو تعریف کردم و گفتم دختر من تو خواب میبینه که روی ران دو پاش کلمه لا اله الا الله نوشته شده جواب درست حسابی بهمون نمیدادن تا اینکه یکی از دوستام شماره یه نفر رو تو قم بهمون داد و ایشون در جواب گفت دخترتون باید بره پیاده روی اربعین مدت زیادی به پیاده روی نمونده بود اقدامات لازم رو کردیم و اومدیم کربلا الان دو بار هست میاییم ولی سال اول چون دعوت شده بودیم برای دخترم اتفاقات جالبی می افتاد که حیرت ما بیشتر میشد ازش خواستم چند تا رو گفت که یکی رو بیان میکنم مثلا وقتی خواست بره زیارت امام حسین چون شلوغ بود من نگران بودم ولی وقتی برگشت گفت بابا وقتی وارد حرم شدم یه کوچه از بین جمعیت برام باز شد رفتم جلوی ضریح زیارت کردم اومدم به این میگن زیارت وی آی پی ادامه دارد ... ✍