شبی دوباره و ای کاش های تکراری
فدای چشم قشنگت هنوز بیداری ؟
بهار من نکند شرط بسته ایی با خود
تمام پنجره ها را ستاره بشماری ؟
چقدر مانده به اتمام این شب تاریک
چقدر مانده که دست از سکوت برداری ؟
دوباره حرف بزن خوب من نمی خواهد
که احترام سکوت مرا نگهداری
تمام طول شب این بود فکر عاشق تو
که مثل آن همه دیروز دوستش داری ؟
تمام طول شب این بود حرف چشمانت
که آی عاشق دیوانه با توام ، آری
همیشه با تو بهار و همیشه بی تو خزان
حکایت من و تقویم های دیواری
چهار سال از آن صبح عاشقانه گذشت
و تو هنوز به احساس من وفاداری
تو هیچ فرق نکردی هنوز شیرینی
هنوز شکل همان روزهای دیداری
چرا بهانه و ای کاش ما که می دانیم
تمام می شود این انتظار اجباری
دوباره صبح همان صبح ناب خواهد شد
دوباره خواب پر از رنگ و بوی بیداری
#احسان_افشاری
من بغص فرو می خورم و جای تو خالیست
هر جا که دو تا صندلی ساده ببینم....
#احسان_افشاری
mostafa .s:
من بغص فرو می خورم و جای تو خالیست
هر جا که دو تا صندلی ساده ببینم....
#احسان_افشاری♥️
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد!
#احسان_افشاری
سر گیسوی تو در مشت گره خورده ی باد
خبر از خانه ی ویران شده در مه می داد
من همان نامه ی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد
داس بر ساقه ی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد
هر چه فریاد زدم ، کوه جوابم می کرد
غار در کوه چه باشد ؟ : دهنی بی فریاد
داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
#احسان_افشاری
بین ما فاصله افتاده ،نرو، دورنشو
می کشم ناز ولی اینهمه مغرورنشو
قهرکافیست نزن زخم زبانی تازه
بیشترازنمک زندگیم , شور نشو
کاش آغوش توگلدان بلورم باشد
شاخه ی گل شده ام تیغه ی ساتور نشو
قایق عاطفه گاهی هدفش صیادیست
ماهی حوض دلم، وسوسه ی تور نشو
#احسان_افشاری
بین ما فاصله افتاده ،نرو، دورنشو
می کشم ناز ولی اینهمه مغرورنشو
قهرکافیست نزن زخم زبانی تازه
بیشترازنمک زندگیم , شور نشو
کاش آغوش توگلدان بلورم باشد
شاخه ی گل شده ام تیغه ی ساتور نشو
قایق عاطفه گاهی هدفش صیادیست
ماهی حوض دلم، وسوسه ی تور نشو
#احسان_افشاری
🌾🌸🌾
من چه خاکی سر آن خاطره ها بگذارم...
تو اگر سایه به دیوار كسی بگذاری؟
#احسان_افشاری
چه استراحت خوبی است در جوار خودم
خودم برای خودم با خودم کنار خودم
همین دقیقه که این شعر را تمام کنم
از این شلوغِ شما می روم به غار خودم
به سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم داد
به گوش او برسانید رهسپار خودم
چه لذتی است که یک صبح سرد پاییزی
کنار پنجره باشم در انتظار خودم
گلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید
خودم گلی بگُذارم سر مزار خودم
اگرچه این همه سخت است نازنین بپذیر
دلم به کار تو باشد، سرم به کار خودم
#احسان_افشاری
وقت برگشتن اگر راحت نمیبخشیدمت
این قَدَر ها هم مرا احمق نمیپنداشتی!
#احسان_افشاری