eitaa logo
آوای دل
198 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
714 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
شبی دوباره و ای کاش های تکراری فدای چشم قشنگت هنوز بیداری ؟ بهار من نکند شرط بسته ایی با خود تمام پنجره ها را ستاره بشماری ؟ چقدر مانده به اتمام این شب تاریک چقدر مانده که دست از سکوت برداری ؟ دوباره حرف بزن خوب من نمی خواهد که احترام سکوت مرا نگهداری تمام طول شب این بود فکر عاشق تو که مثل آن همه دیروز دوستش داری ؟ تمام طول شب این بود حرف چشمانت که آی عاشق دیوانه با توام ، آری همیشه با تو بهار و همیشه بی تو خزان حکایت من و تقویم های دیواری چهار سال از آن صبح عاشقانه گذشت و تو هنوز به احساس من وفاداری تو هیچ فرق نکردی هنوز شیرینی هنوز شکل همان روزهای دیداری چرا بهانه و ای کاش ما که می دانیم تمام می شود این انتظار اجباری دوباره صبح همان صبح ناب خواهد شد دوباره خواب پر از رنگ و بوی بیداری
من بغص فرو می خورم و جای تو خالیست هر جا که دو تا صندلی ساده ببینم....
mostafa .s: من بغص فرو می خورم و جای تو خالیست هر جا که دو تا صندلی ساده ببینم.... ♥️
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد!
ما شُعله‌هایِ سَرکِشِ اندوه بودیم آدَم به آدَم می‌رسَد ما کوه بودیم
سر گیسوی تو در مشت گره خورده ی باد خبر از خانه ی ویران شده در مه می داد من همان نامه ی نفرین شده بودم که مرا بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد داس بر ساقه ی گندم زدی و بی خبری آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد هر چه فریاد زدم ، کوه جوابم می کرد غار در کوه چه باشد ؟ : دهنی بی فریاد داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد بغض من گریه شد و راه تماشا را بست از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد  
بین ما فاصله افتاده ،نرو، دورنشو می کشم ناز ولی اینهمه مغرورنشو قهرکافیست نزن زخم زبانی تازه بیشترازنمک زندگیم , شور نشو کاش آغوش توگلدان بلورم باشد شاخه ی گل شده ام تیغه ی ساتور نشو قایق عاطفه گاهی هدفش صیادیست ماهی حوض دلم، وسوسه ی تور نشو
بین ما فاصله افتاده ،نرو، دورنشو می کشم ناز ولی اینهمه مغرورنشو قهرکافیست نزن زخم زبانی تازه بیشترازنمک زندگیم , شور نشو کاش آغوش توگلدان بلورم باشد شاخه ی گل شده ام تیغه ی ساتور نشو قایق عاطفه گاهی هدفش صیادیست ماهی حوض دلم، وسوسه ی تور نشو 🌾🌸🌾
‏به شوق یافتنت ای کلیدِ دربدری کدام کوچه‌ی بن بست را نپیمودم؟
من چه خاکی سر آن خاطره ها بگذارم... تو اگر سایه به دیوار كسی بگذاری؟
‌ چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای خودم با خودم کنار خودم همین دقیقه که این شعر را تمام کنم از این شلوغِ شما می روم به غار خودم به سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم داد به گوش او برسانید رهسپار خودم چه لذتی است که یک صبح سرد پاییزی کنار پنجره باشم در انتظار خودم گلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید خودم گلی بگُذارم سر مزار خودم اگرچه این همه سخت است نازنین بپذیر دلم به کار تو باشد، سرم به کار خودم
وقت برگشتن اگر راحت نمی‌بخشیدمت این قَدَر ها هم مرا احمق نمی‌پنداشتی!