eitaa logo
آوای دل
199 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
714 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه بماند بین ما این رازها بینی و بین الله! من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه برای من نگاه توفقط مانند آن لحظه است همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه وشاید من سر ازکاخ عزیزی درمی آوردم اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه مرا محروم کردی ازخودت این داغ سنگین بود چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه بماند بین ما این رازها بینی و بین الله! من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه برای من نگاه توفقط مانند آن لحظه است همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه وشاید من سر ازکاخ عزیزی درمی آوردم اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه مرا محروم کردی ازخودت این داغ سنگین بود چنان تحریم تنباکو برای ناصرالدین شاه
نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه بماند بین ما این رازها بینی و بین الله
. قصه تکرار می شود، یعنی، باز هم در مدینه عاشق نیست! کوچه در کوچه شهر را گشتم هیچ کس با "امام صادق" نیست... دوستان...شهادت_امام_صادق_ع🖤 برهمگی تسلیت◼️التماس دعا
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن دل اهالی این کوچه را تصرف کن ^^ قدم بزن وسط شهر با صدای بلند به عابران پیاده غزل تعارف کن =) - 🌹🍃
تقدیم به ساحت قاسم بن الحسن آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست مست مدام شیشه می در بغل شکست یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست پروانهء رها شده از پیرهن شده است او بی قرار لحظهء فردا شدن شده است بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس بی تاب و بی قرار، سراسیمه چون جرس سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟ بگذار تا رها شوم از بند این قفس جز دست خط یار به دستم بهانه نیست خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست گویی سپرده اند به یعقوب، جامه را پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را می خواند از نگاه ترش آن چکامه را هفت آسمان قریب به مضمون نامه را این چند سطر را ننوشتم، گریستم باشد برای آن لحظاتی که نیستم آورده است نامه برایت، کبوترم اینک کبوترم به فدایت، برادرم دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم جز پاره های دل چه دلیلی بیاورم آهنگ واژه ها دل از او برد ناگهان برگشت چند صفحه به ماقبل داستان یادش به خیر، دست کریمانه ای که داشت سر می گذاشتیم به آن شانه ای که داشت یک شهر بود در صف پیمانه ای که داشت همواره باز بود درِ خانه ای که داشت هرچند خانه بود برایش صف مصاف جز او کدام امام زره بسته در طواف اینک دلم به یاد برادر گرفته است شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است شعری که چشم حضرت مادر گرفته است "از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد" اینک برو که در دل تنگت قرار نیست خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست راهی برای لشکر شب جز فرار نیست پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟ مبهوت گام هاش، مقدس ترین ذوات می رفت و رفتنش متشابه به محکمات بغض عمو درون گلو بی صدا شکست باران سنگ بود و سبو بی صدا شکست او سنگ خورد سنگ، عمو بی صدا شکست در ازدحام هلهله او... بی صدا شکست این شعر ادامه داشت اگر گریه می گذاشت... ⚫️
روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده‌ام بسکه خود را در دل آیینه غمگین دیده‌ام مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده‌ام آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد حال یوسف را ببینم با کدامین دیده‌ام؟ آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند یادم آمد، من تو را روز نخستین دیده‌ام بیستون دیشب به چشمم جاده‌۰۰ای هموار بود ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام
شنیده ام که دلت هر کجا گرفت و شکست به پشت بام برو زیر آفتاب بایست سلام کن به حسین و شبیه ابر ببار بر آن کسی که خدا در غمش نخست گریست..