eitaa logo
آوای دل
198 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
714 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک رهت عزت ایران شده خاک ز دیدار تو انسان شده مشهد‌‌ وقم قبله ی ایمان شده هر که نرفته است پشیمان شده گرحرمت خانه ی افلاکیان دست به دامان شما خاکیان هم ره تو لحظه و مقدار نیست وصف تو محدود به گفتار نیست هرکه مریض است حرم لازم است عاشق جز تو پی دلدار نیست گرحرمت خانه ی افلاکیان دست به دامان شما خاکیان هر که حرم آمده ، مسرور شد از کرم ولطف تو مغرور شد شاعر تو باتو به هرجا رسید در حرم عشق تو مشهور شد
تلخ ترین زاویه ی زندگی سخت ترین ذلت آوارگی پاک ترین مال در این بردگی رفت و گذشت لذت آن بچگی مُرد پدر ،رفت خیالات او مُرد پدر، اسوه ی بخشندگی تلخ تر از زهر به من شد جهان خاک شد آن،درد شد افسردگی تیره وتارست به چشمان من هر چه امید است در این بندگی برده ی آزاد شدن ارزوست بُرد به همراه خود آزادگی مرگ غم است و ندارد تمام مرگ عذاب است نه آسودگی 🏴🏴تقدیم به تمام کسانی که پدر ازدست دادند ...البته پدر بنده در قید حیات اند خوشبختانه🌹
کجاست خانه ی یار و کجاست دلدارم به زلف و موی تو من همچنان گرفتارم غریب بودم و اکنون غریب تر گشتم گمان مکن که من از عشق دست بردارم تمام شهر ،مرا سنگ می‌زنند اما ز زخم خورده و بنشسته سخت بیزارم کنون که قلب مرا بی حساب دزدیدی به جرم عاشقی وعشق پس نیازارم
نگاه کن به زمین، من اسیر دنیایم چه منتی به طبیبان، چو اوست مولایم
نگاه کن به زمین، من اسیر دنیایم چه منتی به طبیبان، چو اوست مولایم به غیر تو چه کسی حال نوکرش را دید همیشه و همه جا بوده ای تو آقایم چو غرق می‌شوم هر روز در سیاهی من بگیر دست مرا تو دوباره دریاببم نه کربلا نه نجف دوریت چه دشوار است مسیر کرب و بلا شد چه زود رویایم بدون کرب وبلا زندگی چه معنی داشت بدون روضه و هییت همیشه تنهایم
علی نمونه ی یاری و استعانت بود در آن زمان که شراب و قمار عادت بود علی خلاصه ی هستی، نشانه ی ایمان وهر که نیست علی دوست اهل بدعت بود میان خوف ورجا برتر از علی که بود چه گویمش که وجودش همه رشادت بود علی میان نبرد و علی میان دعا علی امام جماعت علی شهادت بود وجود حیدر کرار ستون اسلام است و لعن دشمن حیدر ضد وحدت بود در این زمان که همه غرق زندگی هستند بدان که ذکر علی تا ابد عبادت بود
سیل عشاق چو دریای وجودت را دید جوی آبی شد و آرام به خاک افتاده ست غرش رود چو چنگال دو چشمت را دید مرد رامی شد و مادام به خاک افتاده ست لشگر کفر ز روی تو هراسان شد و رفت عاشقی مانده که گمنام به خاک افتاده ست شعر شاعر اگر از عشق تو گوید،مرد است غزل و شاعر و ایهام به خاک افتاده ست دست ما دور ز گریبان تو مانده ست هنوز همه دیدند که ناکام، به خاک افتاده ست
پسرک تازه چند ماهی بود پدرش را پدر صدا میکرد باهمان لحن بچگانه ی خود چه به سختی سخن ادا میکرد پدرش مرد راه و میدان بود، از دیار بهشت آمده بود پسرک کار هرشبش این شد بهر بابا خدا خدا می کرد بعد هر بار آمدن هایش پدر از جبهه نزد او میگفت پسر اما به فکر بابا بود، جان خود را به او فدا میکرد چند باری در حضور پدر به تشییع شهید حاضر شد توی فکرش مدام بابا را ، از همه مرد ها جدا میکرد آخرین بار دست بابا را در همان جا گرفت و بابا رفت خبری اشک چشم مادر را....مادرم رو به من حیا میکرد از همان گریه خوب فهمیدم ،که پدر رفته است و تنهایم مادرم شد سیاه پوش پدر،مادرم گل به او عطا می کرد تازه فهمیدم آن غزل هارا که پدر زیر لب ادا میکرد داشت عشق و همه وجودش را چقدر زود او فدا می‌کرد گریه اما نمی کنم هرگز، آخه من مرد خوب بابایم حسرت رفتنت ولی سخت است او برایم لالا لالا میکرد🌹🌹
🌹در گرگ و میش یاد تو کوران به پا کند هر دم مسیح می‌شود، انسان به پا کند ما را نفس برای ز تو دم زدن نبود هر دم نفس برای تو ، باران به پا کند یادت گرفته قلب مرا، در وجود من اسم تو لحظه نیست و دوران به پا کند زاهد چو آن جمال تو را دید، بهر تو بت ها بسازد و همه ادیان به پا کند دنیا اگر ندید تو را، بی نصیب شد دنیا برای دیدنت اکران به پا کند کوروش ز خواب دیدن تو این چنین شد و دیدار لحظه ایِ تو ایران به پا کند گر بره ای شبیه به تو این چنین شود نر ها که هیچ، عشق تو چوپان به پا کند عکس دو چشم تو،رود را بهم زدست ماه جمال توست که طغیان به پا کند یوسف برای دیدن تو ، وقت ها گرفت یوسف که هیچ چشم تو کنعان به پا کند مدح و ثنای تو نتوان کرد ،شاعر را حرفی نزن که شعر تو بحران به پا کند🌹🍀 1400/7/2
برای دیدن عشق،عاشقی نیاز نبود 🌹🍀 جمال روی تو را خالقی نیاز نبود شراب ناب وجودت گرفت عالم را! شراب ناب تو را ساقی نیاز نبود همین که تو سر بازار ما قدم بزنی بس است کار مرا رونقی نیاز نبود اگر تو غرب جهانی جهان من غرب ست برای خلق جهان، مشرقی نیاز نبود ملاک زندگی ما کنون فقط حال است تو آمدی و دگر سابقی نیاز نبود من و تو و همه دنیا عجب نزاعی شد ! برای جنگ تو باش،مابقی نیاز نبود 🥀🥀
شاهد مردن من شد، همان کس که مرا بار اول پی دیدار تو ترغیب نکرد
بی تو ای یار من آواره ی شهری شده ام مثل یک لنگه ی کفشی که ندارد جفتی!