eitaa logo
آوای دل
202 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
715 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
دیرگاهی ست که افتاده ام از خویش به دور شاید این عید به دیدار خودم هم بروم...
🌱 در عبور روزهای آخر اسفند حس سبزی حس سبزینه مثل یک رفتار معمولی در آیینه عشق هم شاید اتفاقی ساده و عادی است
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم! بالاتر از توهمِ بالی که داشتم! طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم این کوره رود های گِل‌آلود از کجاست؟ کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟ حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟ کِی می‌شود به روی تو روشن چراغِ چشم؟ روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم! .
‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ مٽݪ آݩ مږداب ݟمڳیڹۍ ڪہ نیݪۅفڔ نداشٺ حاݪ ݦݩ بد بۅد امآ هیچڪس باۅر نداشٺ خۅب ݥیدانݦ ڪہ ٺݩہآیۍ ݥڔا دق ݥیدهد عݜق هݥ دږ چݩٺہ‌اش چیزے از ایݩ بہٺڔ نداشٺ
چشم تو به زیبایی خود شیفته ‌تر شد همچون‌گل‌نرگس‌که‌درآیینه‌نظرکرد
با توام ای غم غم مبهم ای نمی دانم هر چه هستی باش اما کاش نه‌ جز اینم آرزویی نیست: هر چه هستی باش اما باش @Poetic2🚶🏽‍♀
ای روزهای خوب که در راهید! ای جاده‌های گمشده در مه! ای روزهای سخت ادامه! از پشت لحظه‌ها به در آیید! ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی! ای روز آمدن! ای مثل روز، آمدنت روشن! این روزها که می گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم! امّا با من بگو که آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟
. 🌹بیا عاشقی را رعایت کنیم چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد پس از هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟ به هنگام نیّت برای نماز به آلاله‌ها قصد قربت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست؟ چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم «وجود» تو چون عین «ماهیت» است چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟ اگر عشقْ خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بیا جیب احساس و اندیشه را پر از نُقل مهر و محبت کنیم پُر از «گلشن راز»، از «عقل سرخ» پُر از «کیمیای سعادت» کنیم بیایید تا عینِ «عینُ‌القضات» میان دل و دین قضاوت کنیم اگر سنت اوست نوآوری نگاهی هم از نو به سنت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم برادر چه شد رسم اخوانیه؟ بیا یاد عهد اخوت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم خدایا، دلی آفتابی بده که از باغ گل‌ها حمایت کنیم رعایت کن آن عاشقی را که گفت: بیا عاشقی را رعایت کنیم 🍃
. 🌹بیا عاشقی را رعایت کنیم چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد پس از هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟ به هنگام نیّت برای نماز به آلاله‌ها قصد قربت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست؟ چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم «وجود» تو چون عین «ماهیت» است چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟ اگر عشقْ خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بیا جیب احساس و اندیشه را پر از نُقل مهر و محبت کنیم پُر از «گلشن راز»، از «عقل سرخ» پُر از «کیمیای سعادت» کنیم بیایید تا عینِ «عینُ‌القضات» میان دل و دین قضاوت کنیم اگر سنت اوست نوآوری نگاهی هم از نو به سنت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم برادر چه شد رسم اخوانیه؟ بیا یاد عهد اخوت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم خدایا، دلی آفتابی بده که از باغ گل‌ها حمایت کنیم رعایت کن آن عاشقی را که گفت: بیا عاشقی را رعایت کنیم
باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد گویی که آسمان سر نطقی فصیح داشت با رعد سرفه‌های گران، سینه صاف کرد تا رازِ عشق ما به تمامی بیان شود با آب دیده، آتش دل ائتلاف کرد جایی دگر برای عبادت نیافت عشق؛ آمد به گرد طایفه ی ما طواف کرد اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت در گوشه‌ای ز مسجدِ «دل» اعتکاف کرد تقصیر عشق بود که خون کرد بی‌شمار باید به بی‌گناهیِ دل اعتراف کرد @golchin_mataleb🌻
می‌خواهمت! چنان که شبِ خسته خواب را می‌جویمـت! چنـان که لـبِ تشـنـه، آب را... 📚‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@avaiye_deL📚
موجیم و وصل ما از خود بریدن است ساحل بهانه‌ای‌ست، رفتن رسیدن است تا شعله در سریم، پروانه اخگریم شمعیم و اشک ما درخود چکیدن است ما مرغ بی‌پریم، از فوج دیگریم پروازِ بالِ ما در خون تپیدن است پر می‌کشیم و بال، بر پرده‌ی خیال اعجاز ذوق ما در پر کشیدن است ما هیچ نیستیم جز سایه‌ای ز خویش آیینِ آینه خود را ندیدن است گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی پاسخ همین تو را تنها شنیدن است بی‌درد و بی‌غم است چیدن رسیده را خامیم و درد ما از کال چیدن است... @avaiye_deL📚