eitaa logo
آوای دل
202 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
715 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند دردِ بی درمانشان را درد درمان می‌کند...
هرکه در عشق سر از قله برآرد هنر است همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند!
『♥️』 ‌ می‌خواهمت اگرچه دلم با تو صاف نیست بین غریبه‌هاست که هیچ اختلاف نیست برگرد پیش از آن‌که از این دیرتر شود این درّه است بین من و تو ، شکاف نیست گنجشک کوچکی که تو سیمرغ خواستی در مشت توست ، آن‌ طرف کوه قاف نیست بگذار تا مقابل روی تو بگذرم جایی که در مقابله امکان لاف نیست تا چشم تو خلاف لبت حرف می‌زند حظی‌ست در سکوت که در اعتراف نیست برگرد مثل بارش باران به خانه‌ام باران که در لطافت طبعش خلاف نیست 🌷🌷🌷
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند دردِ بی درمانشان را درد درمان می‌کند...
به دروغی بزرگ محتاجم اتفاقى که بى‌خبر باشد کاش وقتى به خانه برگشتم، کفش‌هاى تو پشت در باشد! ♥️
درد بی درمان مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش! موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟ مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نيستند دردِ بی درمانشان را درد درمان می‌کند...
هرکه آمد ضربه ای بر من زد و از من گذشت... من شباهت های درد آلود با "در" داشتم!
دلتنگم و دلگیر، مگر ابر بهارم؟ کو چاره به جز اینکه در این گوشه ببارم؟ ای قایق توفان‌زده، ای دل! به چه امید گفتی که تو را باز به دریا بسپارم؟ موجم که شنید از لب ساحل دم آخر: برگرد، به غیر از تو کسی نیست کنارم ابرم که بریدم دل از اعماق تهی تا... بر شانه‌ات ای کوه کمی سر بگذارم دلتنگم و دلگیر، ولی چاره ندارم جز اینکه تو را چون همگان دوست بدارم
دلتنگم و دلگیر، مگر ابر بهارم؟ کو چاره به جز اینکه در این گوشه ببارم؟ ای قایق توفان‌زده، ای دل! به چه امید گفتی که تو را باز به دریا بسپارم؟ موجم که شنید از لب ساحل دم آخر: برگرد، به غیر از تو کسی نیست کنارم ابرم که بریدم دل از اعماق تهی تا... بر شانه‌ات ای کوه کمی سر بگذارم دلتنگم و دلگیر، ولی چاره ندارم جز اینکه تو را چون همگان دوست بدارم
بهترین مردها نمی فهمند زن عاشق چقدر کم صبر است!
من کشوری نبوده‌ام ، ايجاد کن مرا! در مرزِ من بيا ، برو ، آباد کن مرا من مجمع‌ الجزاير تنهايی و غمم پهلو بگير پهلوی من ، شاد کن مرا من را که ريشه‌های درختی شکسته‌ام قايق بساز از تنش ، آزاد کن مرا بگذار با تو بگذرم از ساحل سکوت دور از همه ، همه ، همه فرياد کن مرا در جای جایِ خاکِ تنم ردِ پای توست گاهی تو هم به نام وطن ياد کن مرا