eitaa logo
آوای دل
202 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
715 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
در کامِ امتحانم؟ بردی همه توانم خواهی بگیر جانم در آزمون دیگر
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه‌ای بر در این خانه‌ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی‌اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله‌ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت
زخم حتی با نوازش درد را حس می کند زخمی ام، حتی برای من محبت خوب نیست
بر شانه پرچم می رسد الحمدلله مرحم به هر غم می رسد الحمدلله از راه سقای حرم بیرق سر دوش با باده ی غم می رسد الحمدلله بر چشم های عاشقان با لطف زهرا اشک دمادم می رسد الحمدلله زهرا خودش با قامت خم بین روضه با چشم زمزم می رسد الحمدلله اوج جنون بازی عشاق حسینی در کل عالم می رسد الحمدلله سینه زنان حضرت اقای بی سر دارد مُحرم می رسد الحمدلله وقت زیارت کردن ما اربعینش صد شکر کم کم می رسد الحمدلله با چشم تر هر روز میخوابیم آقا مشکی به تن کردیم و بیتابیم آقا... ✍️شاعر:
درد اگر درد تو باشد چه خیالی ست که من دلخوش داشتن خوب ترین دردِ سرم...
☕️🎼 دردِ دل را گر توانی نظم بخشی شاعری ما پُر از دردِ دلیم اما توانِ شرح نیست...
وقتی به زندانِ کسی خو کرده باشی بال و پَرَت ، روز رهایی درد دارد...
✨🦋✨🦋✨ ‌‌‌‌شبی را با من اے ماه سحرخیزان سحرڪردے سحر چون آفتاب از آشیان من سفر ڪردے هنوزم از شبستان وفا بوے عبیر آید ڪه چون شمع عبیرآڪَین شبی با من سحرڪردے
به یارِ بی‌ وفا عمری وفا کردم ندانستم به امید وفا بر خود جفا کردم ندانستم اگر گفتم که دارد یار من آیین دلجویی معاذالله غلط کردم، خطا کردم، ندانستم ! جغتایی
سخن‌ ها از وفا می‌گفتی و جور و جفا کردی به ما دیدی چه‌ ها می‌گفتی و آخر چه‌ ها کردی؟
‌ ‌‌ ‌ ای کاش! کسی بود که غمخوار دلم بود مانند غزل های خودم، یارِ دلم بود عاشق شده بودم دلم از درد، نمیرد آری سخن عشق، پرستارِ دلم بود هرجا نفسم تنگ شد آمد غزلی نو غم بود ولی قافیه، غمخوار دلم بود بازار وفا بود و حراجی محبت یک رهگذرِ مست، خریدار دلم بود یک بوسه فقط، مطلع دل میشد و آنجا سمفونیِ هر شعر، دگر کار دلم بود خال و خط و ابرو و لبش رنگ خدا داشت من بنده ی او بودم و دادار دلم بود رفته است از این کوچه ی بن بست همانکه همسایه ی دیوار به دیوار دلم بود ‌ ‌ لاادری
وای ازین عمر که با می‌گذرد، میگذرد...