eitaa logo
آوای دل
202 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
714 ویدیو
13 فایل
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرت عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر اسدی توسی.mp3
1.55M
"ثنا باد بر جان پیغمبرش محّمد فرستاده و بهترش که بُد بر در دین یزدان کلید جهان یکسر از بهر او شد پدید بدو داد دادار پیغام خویش به پیوست با نام نام خویش ز پیغمبران او پسین بُد درست ولیک او شود زنده زیشان نخست ببرد از همه گوی پیغمبری که با او کسی را نبد برتری دل دنیی از دیو بی بیم کرد مه آسمان را به دو نیم کرد ز هامون به چرخ برین شد سوار سخن گفت بر عرش با کردگار گه رستخیز آب کوثر وراست لوا و شفاعت سراسر وراست مر اندامش ایزد یکایک ستود هنرهاش را بر هنر برفروزد ورا بُد به معراج رفتن ز جای به یک شب شدن گرد هر دو سرای مه از هر فرشته بُدش پایگاه بر از قاب قوسین به یزدانش راه سرافیل همرازش و هم نشست براق اسب و جبریل فرمان پرست همیدونش بر ساق عرشست نام نُبی معجز او را ز ایزد پیام به چندین بزرگی جهاندار راست بدو داد پاک این جهان او نخواست نمود آنچه بایست هر خوب و زشت ره دوزخ و راه خرم بهشت
عشـــاق همه ســـوخته‌اند از ســـر بی مهرے معشـــوق حیــــدر گله از ســـــوختن فاطمــــه و دم نــــزدن داشت
تو حیدری به تو چشمان تر نمی آید سرت سلامت اگر غصّه سر نمی آید رشید شهر چرا دست بر کمر داری؟ به تو گرفتن دست از کمر نمی آید گره گشای همه دست های بسته علی به دست حیدری ات بند و پر نمی آید سپرده ام به کنیزان که نان درست کنند ز دست و بازوی من کار برنمی آید میان شعله من و در بهم گره خوردیم علی ز پهلوی من میخ در نمی آید "حسین ایزدی"
من بدون واژه ای ساده ام اما ڪنارت ڪه بااااشم میشود یڪ ڪتاب شد و عاشقانه آرام گرفت مرا آرام آرام ورق بزن و ببین سطر به سطر غزل به غزل بیت به بیت پر از دوست داشتن ام ببین زیبا ترین پیوند بین من و تو همین و بود .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹
دفترم پر شد، کتابم خیس ِ اشک هم دیگر مرا نداد چهاردهمین روز زمستان ۱۴۰۰ "کپی با ذکر نام شاعر" 🌦@najvayebaran🌦
👌عجب شعری👌 علی چه گفت؟ که: سر پیشِ ظلم خم نکنید! تمامِ عُمر، پرستاریِ شکم نکنید! ‌ چه‌گفت؟ گفت که: چون مال و جاه پیدا شد عنانِ زهد به چنگ آورید و رَم نکنید! ‌ که بر مواجبِ برحقِّ خود میافزایید، که از حقوق ضعیفانِ قوم، کم نکنید... ‌ اگر فتاد شما را کلیدِ بیت‌المال، چنان خورید که از فرطِ آن، ورم نکنید! ‌ به نامِ دینِ خدا خلق را میازارید... به هر بهانه خدا را سرِ عَلَم نکنید! ‌ به هر وسیله بزرگانِ خویش را مزنید... که سفله را به غلط پاک و محترم نکنید! ‌ علی چه گفت؟ که: بیچارگانِ عالَم را، برای خویش گرفتارِ "همّ" و "غم" نکنید! ▪️ ‌ ستم کنید و بدزدید! اعتراضی نیست... ولی به نامِ بلندِ علی ستم نکنید! ‌ ‌حسین جنتی
هوای و شبنم کرده ام باز بساطی را فراهم کرده ام باز بیا و با خیالی تخت بنشین که یک فنجان غزل دم کرده ام باز
☕️🎼 دردِ دل را گر توانی نظم بخشی شاعری ما پُر از دردِ دلیم اما توانِ شرح نیست...
ساربان غریب.mp3
946.2K
ساربان غریب می‌خواهی این همه مست را کجا ببری؟ تشنه آورده‌ای که آب دهی، یا به سرچشمه‌ی بقا ببری؟ کعبه‌ی هاج و واج را دیروز، در معمای خود رها کردی یک قبیله ذبیح آوردی غرق خون تا دل از مِنا ببری کاش می‌شد که بی‌صدا ... اما تو سرا پا خروش و فریادی خبر داغ عشق آوردی، نه نمی‌شد که بی صدا ببری و ستونهای آسمان لرزید لحظه‌ای که قرار شد دل را از قد و قامت علی ببُری، صاف و یکدست تا خدا ببری سر و انگشت و پیرهن یک سو، سجده بر خاک کرده تن یک سو خواستی این چهار رکعت را پیش لیلا جدا جدا ببری قصه را مادری جوان دیروز در کمرگاه کوچه کرد آغاز به گلوگاه نی رسیدی تا قصه را تو به انتها ببری لطف قرآن به طرز خواندن توست، «والضحی» چشمهای روشن توست و «اذا الشَّمسُ کُوّرَت» تنِ توست که در آغوش بوریا ببری بیت آخر میان خواهش و اشک می‌رسد بی‌قرار و می‌داند در پی یک بهانه می گردی، تشنه‌ای را به کربلا ببری  
ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز چون آتش نهفته به خاکستری هنوز : حسین منزوی
هنگامه ی شوق بی نظیر آمده است بر خلق جهان علی امیر آمده است سرمستی ما ببین که از خم علی دریا به تلاطم غدیر آمده است : مهدی طهماسبی شادباش عید غدیرخم تقدیم به ساحت ملکوتی حضرت امیرالمومنین صلوات https://eitaa.com/golchin_mataleb🌻
در حجم لاک و موی پریشان و روسری رژهای جیغ و مانتوی کوتاه و دلبری بی شک به لطف و عشق تو چادر سرم شده بی شک به دست های تو، مولای آخری تو دختران چادری‌ات را به صحن خود ای مفرد مذکر “غایب” نمیبری؟ من غایبم و غیبت تو یک بهانه است هر وقت من بخواهمت آخر تو حاضری هی آبروی جد بزرگ تو میبرم هی آبروی رفته من را تو میخری چشم تو خیس میشود و غصه میخوری وقتی که از حوالی این شهر بگذری من خاک پای جد عزیز شما شوم آقا ولی شما به خدا چیز دیگری خاک ﺩﻭ عالمم به سر من شود کم است وقتی که تو برای خودت منتظرتری ✅ شاعر: ﻣﺤﺪﺛﻪ اﺳﻤﺎعیلی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@avaiye_deL📚