eitaa logo
مُـݩـج᳜ــے❥
265 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
113 فایل
ټݩہا‌اُمیدماݩ‌بہ‌ݩجاټ،"ټُــۅیۍ"♡ سَـݪام‌اِۍمُـݩـجےِ‌بشـࢪیټ♡ 🍃مټعݪق‌بہ‌مجمۅعہ‌اَعۅان‌ُاݪمنجے بامجۅز ازسازماݩ‌ټبلیغاټ‌اسݪامے مشہد ⇦خادم‌کاݩاݪ‌ @avanolmonji_98 ⇦آشݩایۍبیشټࢪ وثبټ‌ݩام‌دࢪڪݪاس‌ها خادم‌ࢪۅابط‌عمۅمے @avanol_monji
مشاهده در ایتا
دانلود
مُـݩـج᳜ــے❥
خدمتکار خانه حسین بود . راه که می‌آمد گل‌های کنار راه به چشمش زیبا آمد . نشست و دسته گلی درست کرد .
تازه از راه رسیده بود ، خسته و خاک آلود ! غریب بود و بار اولش هم بود که پا به مدینه می‌گذاشت ! فقر و گرفتاریش باعث شده بود که راهی بشود سمت شهر پیامبر به امیدی ! همان اول شهر از رهگذری پرسید ؛ نه ، از هر کس که پرسید : - آقا ! دست و دل بازترین آدم این شهر کیست ؟ شنید : حسین بن علی ! نشانی هم دادند . به مسجد که رسید ، حسین راکه دید ، دیگر نتوانست چشم بردارد . امام نماز می‌خواند . مرد نفهمید چه حالی پیدا کرد ؛ حسین حال همه را خوب می کند . مرد فقط فهمید که دارد فی البداهه شعر می سراید در مدح حسین ؛ بخشندگی حسین ! نماز امام تمام شد . توجه شان رفت به سمت مرد و او را همراه خود به خانه بردند و در عبایشان مبلغی زیاد برایش آوردند ! مرد باور نمی کرد . نتوانست گریه نکند ؛ یعنی نمیشد ... عمری فقر و گرفتاری تمام می شد ، به خیلی ها گفته بود تا کمکش کنند مشکل زندگیش حل شود ، همه سر در زندگی خودشان داشتند ؛ اما حسین : - چرا گریه می کنی ؟ نکند کم است ؟ هق هقش را خورد : - نه آقا ! من ... من گریه ام برای این است که چطور دست های به این بخشندگی زیر خاک می رود ! بحارالانوار،ج۴۴،ص۱۹۰ 🖤 فقط حسین است که می تواند برای تو همه ی زندگیش را ببخشد ... مال و دارایی که چیزی نیست ! حسین برای حفظ دینت ... دستان عباس داد ، دستان علم گیر علمدارش را به ام البنین خبر شهادت حسین را که دادند . گفت : - باور نمی کنم ... مگر عباسم زنده نبود ... گفتند : - عباست را شهید کردند گفت : - باور نمی کنم ، مگر دستان عباسم ... گفتند : - اول دستانش را قطع کردند ؟ 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}