دو تن بودند. اسم و رسمشان را به خاطر بسپارید!
زندگی من و شما شاید یکی از این دو مسیر را داشته باشد؛
- انس بن حارث کاملی
- عبیدالله حر جعفی
هر دو از کوفه خارج شدند تا نخواهند حسین را یاری کنند.
هر دو را امام دیدند.
از هر دو خواستند تا به جمع یارانش ملحق شوند!
هر دو میدانستند که حسین معدن فضائل است، امام است!
انس بن حارث کلام امام را که شنید؛ از پیش عبیدالله خارج شد. ایستاد مقابل امام، قد راست کرد و سر به ادب خم:
- السلام علیک یا اباعبدالله... به خدا قسم که از کوفه خارج نشدم مگر اینکه در جنگ بر ضد تو یا به همراهی تو شرکت نکنم... اما حال خدا قلبم را هدایت کرده...
امام دعایش کرد و شد یکی از ۷۲ تنی که تاریخ را سربلند کردند.
عبیدالله حر جعفی اما گفت:
- من احتمال نمیدهم که یاری من به حال تو سودی داشته باشد. ولی این اسب خودم را به تو تقدیم میکنم!...
امام فرمود:
- حال که از نثار جان خود در راه ما امتناع میورزی، ما به اسب تو نیاز نداریم!
عبیدالله ماند پیش اسبش، حر راهی شد با حسین تا...
نهایتی برای عاشوراییان قابل تصرف نیست!
انساب الشراف،ج۲،ص۳۸۴
🖤
یکی میماند در دنیا!
بکی میشود شاهد دو دنیا!
من میمانم کنار حسین تا شهادت!
#کتاب_امیر_من
#پارت_سی_وشش
#محرم
#کربلا
🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}