eitaa logo
منجی
267 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
ټݩہا‌اُمیدماݩ‌بہ‌ݩجاټ،"ټُــۅیۍ"♡ سَـݪام‌اِۍمُـݩـجےِ‌بشـࢪیټ♡ 🍃مټعݪق‌بہ‌مجمۅعہ‌اَعۅان‌ُاݪمنجے بامجۅز ازسازماݩ‌ټبلیغاټ‌اسݪامے ارتباط با ادمین @avanol_monji
مشاهده در ایتا
دانلود
جوان مسیحی ،تازه داماد بود؛وهب...وهب بن عبدالله‌. با مادرو همسرش امده بود کاروان حسین! مرام حسین را که دیدند مسلمان شدندو علی رغم خیلی هاکه حسین را گذاشتند و دنبال دنیا رفتند؛ دنیارا گذاشتند و پی حسین رفتند و شدند ستاره ی دنباله دار! وقتی میخواست برود میدان ب مادرش گفت: _مادر از من راضی شدی ؟ _از تو راضی نمی شوم مادامی که جانت را فدای حسین نکرده باشی ! رزمیدنش میان میدان ،مادرش را ب وجد اورده بود. دلاوری بود برای خودش. بر زمین که افتاد نو عروسش بی تابانه به سمتش دوید ...سر وهب در آغوشش بود که اوراهم شهید کردند‌... سر وهب را که برای مادرش پرتاب کردند. مادرش حماسه خلق کرد: سر را برداشت و بوسید: _خداروشکر که روسفیدم کردی و چشمانم را با فدا شدنت در راه پسر رسول خدا روشن کردی! سر را پرتاب کرد سمت لشکر یزید : _هدیه ای که در راه حسین بدهم پس نمی گیرم! سرخورد برسر یک یزیدی و به درک و اصل شد! ⭕️ یک غلام داشت حسین!سیاه چهره بود!اما همیشه همراه حسین بود! حتی کربلا هم امده بود !اسمش جون بود! امام به جون فرموند: _جون،تو آزادی هر جا دوست داری برو!الان که ما در سختی هستیم برو.تاحالا آسانی بود ماندی اما حالا... جون نگاه از حسین بر نمیداشت.همیشه همین بود،نگاهش مات حسین بود... حال دلش با حسین خوب بود.مثل بقیه یاران حسین تفسیرش از زندگی یک چیز بود:((حسین)). مگر زندگی غیر از این هم معنایی دارد؟ حالا کجا برود؟ _یابن رسول‌الله!من روز های خوشم با شما بوده!حالا که روز سختی شماست بروم؟حسین جان بدنم بوی بد میدهد ،خاندان خاصی ندارم،رنگم سیاه است...من بروم حسین؟ این داستان ادامه دارد.... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
دل حسین را می‌سوزاند: - شما به من نگاه کنی عطراگین می‌شوم، نورانی می‌شوم، شرفم به شما وصل می‌شود... حسین جان من بمانم برای تو؟ من عزتم با تو بودن است... بحارالانوار،ج۴۵،ص۲۲ ⭕️ من می‌نویسم: روزهایی که غرق خواب غفلت بودم، وقتی که پر از گناه بودم، زمانی که هیچکس من را برای خودش نمی‌خواست... تنها بودم و دنبال خیالات خام خودم، غرق در پلیدی‌ها... تو آمدی... فقط تو آمدی حسین... فقط تو مرا خواستی! این را فقط من می‌دانم و شما! حسین جان کنار تو از چیزی نمی‌ترسم، حتی از قیامت و هول‌هایش... من قیامت هم که بشود برمی‌خیزم به یافتن بزم روضه تو. گفته‌ام وقتی که تابوتم را برمی‌دارند فقط تو را صدا بزنند، کنار قبرم از تو بخوانند، قبرم را با خاک کربلا بپوشانند، گفته ام بالای مزارم فقط روضه ی تو را ناله و فریاد کنند... من در بود و نبودم فقط تو را جستجو می‌کنم من را تو رد نمی‌کنی حسین جان این را از بودن جون کنار تو دریافتم ارباب! کنارت امنیت دارم حسین جان! کنارت پر از احساس‌های ناب و شیرینم! پر از عزت نفس و اعتمادم! ادبیات شما در دو عالم خاص شماست؛ طالب را واصل می‌کنید! واصل... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}