eitaa logo
منجی
264 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
ټݩہا‌اُمیدماݩ‌بہ‌ݩجاټ،"ټُــۅیۍ"♡ سَـݪام‌اِۍمُـݩـجےِ‌بشـࢪیټ♡ 🍃مټعݪق‌بہ‌مجمۅعہ‌اَعۅان‌ُاݪمنجے بامجۅز ازسازماݩ‌ټبلیغاټ‌اسݪامے ارتباط با ادمین @avanol_monji
مشاهده در ایتا
دانلود
منجی
پیامبر صلی الله علیه وآله به امر خدا برای بعد از خودش علی بن ابی طالب علیه السّلام را به عنوان امیر
زبان تند و تیز داشت ابوسفیان! ظاهرا ایمان آورد تا زنده بماند! پیر شده و بود و کم بینا! در کوچه به حسین علیه السّلام رسید که کودک بود!! برای زخم زبان زدن راهی دیگر پیدا کرد . از حسین علیه السّلام خواست ببردش تا قبرستان! بالای قبر حمزه که رسید به طعنه گفت : - چیزی که به خاطرش می جنگیدیم دویاره افتاد دست ما! در حالی که شما خاک شده اید! حسین علیه السّلام مکر ابوسفیان را می دانست ؛ رو کرد به پیر مکّار و گفت : - همیشه زشت باشی! رهایش کرد در همان بیابان و برگشت خانه! بحارالانوار،ج۴۴،ص۷۹ 🖤 عمرسعد ادعای مسلمانی داشت ، اما لشکر کشید مقابل حسین! به طمع وعده ی یزید ؛ حکومت ری! حسین فرمود : - من به تو تضمین می دهم بهتر از دارایی و املاکت را ... قبول نکرد! فرمود : - از گندم ری نصیبی نمی بری! دنیا برای هیچ کس نمی ماند! وفاداریش صفر ، لذتش زودگذر ، زیباییش کوتاه ... و قبرها پر است از حاکمان و حریصان دنیاطلب! حسین اما راهش،نامش،اندیشه اش،هدف بلندش در سرها،جان ها،آسمان ها...فریاد می شود! بعد از کربلا ، عمرسعد ماند در حسرت دنیا! در وادی برهوت ... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
28.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[🥺💔] میشه واسطه کربلا اومدن ماهم بشی؟((: ••• 🖤clad_girls|دختران‌چادری
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 #ر
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
زبان تند و تیز داشت ابوسفیان! ظاهرا ایمان آورد تا زنده بماند! پیر شده و بود و کم بینا! در کوچه به حس
ابوذر معترض بود . به ناعدالتی‌ها ، به نافرمانی امر خدا! رفت در مقر حکومت و به عثمان اعتراض کرد! نتیجه اعتراض‌ها و عدالت خواهیش ، شد تبعید به ربذه! و دستور بود که هیچ کس حق ندارد بدرقه کند ابوذر را! همه از ترس نیامدند برای بدرقه یار خاص پیامبر صلی الله علیه وآله؛ جز علی ، حسن و حسین علیه السّلام که رو به ابوذر فرمود : - عموجان! بی صبری نکن! از خدا کمک بخواه . نکند مقابل سختی ها و ستم ها تسلیم شوی! بی صبری نکن! 🖤 همه رفته بودند و مانده بود حسین! زینب به دنبال حسین مهلا مهلا می خواند و صدای یابن الزهرایش اشک را ...! حسین اشاره کرد بر قلب خواهر مضطر و فرمود : - صبر کن خواهرم! زینب ماند بی حسین و صبر کرد! صبر ، معنا و استقامتش را از زینب گرفت! نه این که مقابل ناحق سکوت کند! نه این که زمان حرف زدن و مطالبه ی حق کردن ، لب ببندد! نه این که امر به معروف نکند و مقابل منکر چشم ببندد! زینب سلام الله علیها برای رسیدن به هدفی که که امامش داشت ، از مال و جان و آبرو و خانواده اش گذشت! و مقابل یزید سکوت نکرد! 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 #ر
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
ابوذر معترض بود . به ناعدالتی‌ها ، به نافرمانی امر خدا! رفت در مقر حکومت و به عثمان اعتراض کرد! نتیج
آفت افتاد به جان مسلمانان به مرور زمان تا جایی پیش رفتند که حتی راضی شدند امامشان را شهید ببینند! خسته شده بودند از مجاهدت ، از استقامت ... در فهمیدن راه درست ، دچار اشتباه شدند . لذت های دنیا برایشان آن‌قدر بزرگ جلوه می کرد که مغلوب و شکست خورده بودند مقابلش ، زمین خورده ی زیبایی های مادی شده بودند ، از درون خراب شدند ؛ چون هدف این چند روز زندگی در دنیا را فراموش کردند ! به جای آن که حالا که به خاطر اسلام و جامعه اسلامی امنیت و رفاه پیدا کرده اند ، بروند سراغ قدم های بعدی ، دچار اشرافیت و شهوات و راحت طلبی شدند ! در نتیجه جامعه از درون پوسید ! اهل بیت بیش از آن که بر جهاد با دشمن بیرونی تاکید کنند ، بر اخلاق ، تحقیر دنیا ، سراغ ارزش های معنوی رفتن ، زهد و تقوا ... تاکید می کنند ! کسانی می توانند مقابل دشمن بایستند ؛ و در رکاب امام بمانند ؛ منتظر مهدی فاطمه باشند ؛ که دنیا برایشان هدف اصلی نباشد ! یاری امام کردن برای حکومت عدل جهانی ، یارانی با اندیشه ی بلند و ایمان محکم می خواهد ؛ آن گاه است که غیبت تمام می شود و پرچم یا لثارات الحسین بلند ! انسان ۲۵۰ ساله.فصل ششم 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 #ر
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
آفت افتاد به جان مسلمانان به مرور زمان تا جایی پیش رفتند که حتی راضی شدند امامشان را شهید ببینند! خ
عبداللّه بن عباس نشسته بود نزد حسین علیه السلام ؛ کنار خانه خدا ! نافع نامی آمد کنار ابن عباس و گفت : - خدایی را که می‌پرستی ، برایم توصیف کن ! ابن عباس ماند که چه بگوید . سکوتش طولانی شد . حسین علیه السّلام به نافع فرمود : - بیا تا من برایت بگویم ! نافع به تندی گفت : - از تو نپرسیدم ! ابن عباس برآشفت : - خاموش باش ! از زاده ی رسول خدا بپرس که او خاندان نبوت است و معدن حکمت ! نافع نگاهی به آرامش حسین علیه السّلام کرد و با اکراه گفت : - خدا را برایم توصیف کن ! امام اما نگاهی پرمهر به او انداختند و فرمودند : - خدا را همان گونه برایت توصیف می‌کنم که خود خدا فرموده است ؛ با حواس درک نمی‌شود ! با مردم سنجیده نمی‌شود ! نزدیک است اما نچسبیده ! دور است اما در دسترس ! یگانه است اما جزء جزء نیست ! و هیچ موجودی مثل خدا لایق پرستیدن نیست ... نافع حس می‌کرد که کلام امام همان اندیشه‌ایست که دوست داشته نسبت به خدا بشنود . خدایی که قابل پرستیدن باشد . نه اینکه جسم داشته باشد و قابل مقایسه با موجودات دیگر . دلش این خدا را پذیرفت که همیشه حاضر است و مثل همه نیست ... اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش جاری شد . امام فرمود : - ای نافع شنیده ام که تو ما را تکفیر می‌کنی ! سرش را پایین انداخت . حالا تازه امام را درک کرده بود . پشیمان بود از عمری که بی‌ امام گذرانده بود : - قبلا این طور فکر می کردم ؛ اما الان شما را نشانه اسلام و فرمانروای اسلام می‌دانم . راستش از بس که دیگران را ( منظور خلفای بنی امیه و تبلیغات مسمومش ) ، به جای شما به ما معرفی کردند ، من آنها را دیدم و شما را تکفیر کردم ... اما حال می فهمم که پیامبر خدا و دخترش فاطمه بر همه برتری دارند ! ... از جایش برخاست . دلش می‌خواست کاری کند ، می‌خواست حرفی بزند تا دیگرانی که مثل خودش اسیر تفکرات غلط بودند را روشن کند . نگاهی به مردم انداخت و با صدای بلند گفت : - ای قریشیان ! خدا هم گفته بود که شما قومی اهل جنگ و ستیزه هستید 🖤 داستان این پارت ادامه دارد ... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
عبداللّه بن عباس نشسته بود نزد حسین علیه السلام ؛ کنار خانه خدا ! نافع نامی آمد کنار ابن عباس و گفت
🖤 ابوالفضل العباس بر بام خانه خدا ایستاد و خطبه خواند ، روز هشتم ذیحجه . سرها بالا را نگریستند و صدای رسای عباس را شنیدند : - ... این خانه به برکت قدوم جد حسین شد قبله ... حال شما ناسپاسی می‌کنید و راه خانه را بر امام می‌بندید ... همانا حکمت خداست وگرنه شما می‌دیدید که این خانه خداست که به سمت حسین مشتاقانه می‌شتابد ... و حجر الاسود ست که برای تبرک ، به سمت دستان حسین پرواز می‌کند ... اما بدانید ؛ تا من زنده‌ام ، کشتن حسین برای شما غیر ممکن است ... پس اول من را بکشید ، گردن من را بزنید ... عباس بن علی مردمی را عتاب می‌کرد که مقابل یزید سکوت کرده بودند . و همراه حسین نمی‌شدند برای مقابله با ظلم و فساد ! حسین با خانه ی خدا وداع کرد ... دعا خواند در صحرای عرفه ! و در کربلا ایستاد مقابل لشکر عبیدالله ! همه جا مسلمان بودند یا ساکت و ناظر ، یا آماده برای جنگ با اباعبدالله ! در حالی که هیچکس ، نه از حسین بدی دیده بود و نه از زبان ایشان ناروا شنیده بود . ایستادند مقابل حق ! دلشان لذت دنیا را می‌خواست ! دنیای رنگ شده ! حالا هم رهبر کشورمان را ... نیروی نظامی ، سپاه و ارتش و بسیج فدایی حسین را ، در فضای مجازی کاری کرده‌اند با تبلیغات که مردم آنها را ناحق می‌بینند اما ؛ انگلیسی که صد پیش بیش از هشت میلیون ایرانی را کشت ، خاک ایران را تکه تکه کرد ... آمریکایی که ایران را تحریم می‌کند و باعث جنگ هشت ساله و ترورهای منافقین ( هفده هزار مردم بی‌گناه را منافقین در چهل سال انقلاب شهید کرده‌اند ) را راستگو و خوب می‌بینند ! دشمن ، بد را جای خوب می‌نشاند ... تبلیغات می‌کند ... و حسین تنها می‌شود بی یاور ... مواظب باش به خاطر دنیای خودت ، با تحریک و تبلیغ دشمن ، مقابل کشورت قرار نگیری ... یزید و لشکرش برای همیشه مورد لعن خاص و عام قرار گرفتند ! 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
🖤 ابوالفضل العباس بر بام خانه خدا ایستاد و خطبه خواند ، روز هشتم ذیحجه . سرها بالا را نگریستند و صدا
نمی دانست چه گونه حرفش را بزند. از هرکس پرسیده بود نشان حسین ابن علی را داده بودند ! _بخشنده ترین این دیار حسین است. _مشکلت را فقط حسین حل می‌کند! _از من می‌شنوی جز با حسین با کسی دیگری در میان نگذار ! _حسین را که ببینی خودش کارت را سامان می دهد ! _این جا بی خود نگرد ، خانه‌ی پسر علی از آن سوست! حالا که آمده بود کنار. خانه‌ی حسین اما خجالت می‌کشید تا در را بکوبد . کمی این پا و آن پا کرد تا با خودش کنار بیاید‌. رو که برگرداند دید امام مقابلش ایستاده است. نگاه و سلام امام ، اظطراب و خجالتش را برد..... شوقی در دلش جریان پیدا کرد و نتوانست حرفی بزند . امام آرام دستش را بالا آورد و گفت : _حرفت را بنویس ، نمی‌خواهد چیزی بگویی. مرد لبخند رضایتی زد و این گونه نوشت : _ به یک نفر پانصد سکه بدهکارم . پولش را می خواهد و من حتی یک دینار هم ندارم. آبرویم در خطر است .اگر می‌شود کمکی کنید ..... مرد امیدوارانه چشم دوخت به رد نگاه امام بر روی نوشته .... خدمتکار به امر حسین رفت تا هزار سکه بیاورد . _بدهی ات را بده و با بقیه اش زندگی ات را بگذران ، این راهم به یاد داشته باش که فقط از سه نفر کمک بخواهی ؛ فرد با ایمان ، شخص جوانمرد ، انسان اصیل و بزرگوار 🖤 علی ابن ابی طالب(ع) شب ها در شهر سکوت و خواب مردمش فرو می رفت ، کیسه ای به دوش می گرفت و به فقرای کوفه رسیدگی می کرد... خاندان پیامبر همه همین طور بودند ؛ مشکل گشای خلق خدا! در کربلا بر حسینی سخت گذشت شد که .... یک مومن...یک جوانمرد...یک اصیل زاده و بزرگوار نبود که گام از دام شیطان بیرون کشد و پا جای امام برای اجرای امر خدا بگذارد... حق لب های خشک یک نوزاد شیر خواره .... یک رقیه سه ساله .... هم دلِ بی امام را به رحم نمی آورد! هیچ جای تاریخ نیست که کسی از حسین درخواستی داشته باشد و اجابت ندیده باشد . اما بازهم هرچه بخواهی حسین می بخشد .... بیشتر هم می بخشد ، بدون چشم داشت.... هم دنیا را می‌توان از حسین گرفت هم آخرت را .... # کتاب_امیر_من