eitaa logo
منجی
264 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
113 فایل
ټݩہا‌اُمیدماݩ‌بہ‌ݩجاټ،"ټُــۅیۍ"♡ سَـݪام‌اِۍمُـݩـجےِ‌بشـࢪیټ♡ 🍃مټعݪق‌بہ‌مجمۅعہ‌اَعۅان‌ُاݪمنجے بامجۅز ازسازماݩ‌ټبلیغاټ‌اسݪامے ارتباط با ادمین @avanol_monji
مشاهده در ایتا
دانلود
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
نمی دانست چه گونه حرفش را بزند. از هرکس پرسیده بود نشان حسین ابن علی را داده بودند ! _بخشنده ترین ای
سر به زیر آمد مقابل حسین علیه السّلام که نشست ، آرام گفت : - ضمانت کسی را کرده ام و حالا به اندازه ی یک دیه ی کامل بدهکارم ! از ناراحتی دیگر نتوانست ادامه دهد . امام علیه السّلام فرمود : - سه سوال می پرسم . هرکدام را که جواب دهی ، یک سوم نیازت را برطرف می سازم . مرد امیدوارانه گردن راست کرد . می‌دانست امام علم مطلق است . کلامی اگر می‌گوید ، در پیش منفعتی است ، آرام سرش را تکان داد . امام لبخندی زد و پرسید : - برترین اعمال ؟ مرد مطمئن گفت : - ایمان به خدا امام لبخند عمیق‌تری زدند و ادامه دادند : - زینت آدمی ؟ مرد جواب داد : - علم و دانشی که با صبوری همراه باشد . نگاه امام به مرد قوت می‌داد : - اگر نداشت ؟ مرد کمی فکر کرد و گفت : - ثروتی که با جوانمردی همراه باشد . - اگر این را هم نداشت ؟ - فقری که با شکیبایی همراه باشد . - اگر این را هم نداشت ؟ مرد ساکت شد و به فکر فرو رفت ؛ کسی که خدا را ندارد ، جاهل است و تکبر دارد ، ثروتش را در راه خدا نمی‌دهد ... سری تکان داد و زیر لب گفت : - بهتر است صاعقه‌ای از آسمان بیاید و چنین انسانی را نابود کند . امام به پهنای صورت خندید . مرد محو صورت حسین بود که شنید : - انگشتر عقیقی که دست می‌کنم به همراه ۵۰۰ سکه ، به این مرد بدهید . مرد شادمان از خانه بیرون آمد . دستش را چرخاند و نگاهی به انگشتر کرد . هنوز صدای امام در گوشش بود : - از رسول خدا شنیدم که می‌گفت :(( به هر کس به اندازه معرفتش ببخشید ... )) 🖤 حسین در راه خدا فدا کرده بود همه دارایی‌اش را ! اندازه معرفت حسین این بود ! همه را از خدا داشت ... همه را در راه خدا داد ! خدا به اندازه معرفت حسین نامش را بلند کرد ! آب هم که می‌نوشی یاد حسین می‌کنی ! قیام قائم با نام حسین ، نامی می‌شود ! از آدم تا آخر دنیا امتی هست که برای حسین آن گونه گریه می‌کند که برای داغ فرزند خودش ! اسمی است که قفل‌های بسته را باز می‌کند. حسین را که داشته باشی ، همه چیز داری . 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 #ر
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
سر به زیر آمد مقابل حسین علیه السّلام که نشست ، آرام گفت : - ضمانت کسی را کرده ام و حالا به اندازه
خطا کرده بود ، امام دیدش . خجالت کشید و رنگ از صورتش پرید . غلام حسین بود و میدانست که مقصر است . امیدوارانه نگاهی به سمت امام انداخت . خوب می‌دانست که با اهل کرم طرف است . همانطور که نگاهش را به چهره امام دوخته بود گفت : - والکاظمین الغیظ . امام آرام سرش را بالا آورد و فرمود : - رهایش کنید . مرد که از تنبیه نجات یافته بود امیدوارانه گفت : - والعافین عن ناس ! - از گناهت گذشتم . غلام صدایش را بلندتر کرد : - والله یحب المحسنین امام نگاهی به غلام انداخت . چشم انتظار جواب بود : - تو را آزاد کردم . با دو برابر حقوق گذشته ات ! غلام باورش همین بود ؛ بخشش ، خصلت این خانواده است . بحارالانوار،ج۴۴،ص۱۹۵ 🖤 راه را بر حسین ، او بست . دل زینب را ، او لرزاند . اما باز هم آمد . صبح عاشورا آمد کنار خیمه حسین . حر بن یزید ریاحی ... حسین و علی اکبر فرمود : - عمویت را دریاب ... حر فکرش همراه حسین شده بود ... و اراده‌اش عمل به امر خدا ... پس عزم پیوستن به لشکر حسین کرد... حسین صاحب عزم‌های آزادگان جهان و همراه اندیشه‌های جزم عارفان است . ((یا من یبدل السیئات بالحسنات )) یا حسین... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
خطا کرده بود ، امام دیدش . خجالت کشید و رنگ از صورتش پرید . غلام حسین بود و میدانست که مقصر است . ام
حکومتی که خدا گفت ، پیامبر تشکیل داد و نظام مندش کرد و امیرالمومنین هم مثل پیامبر ادامه دادند . این حکومت ادامه پیدا می‌کرد ، نتیجه می‌شد انسان‌های صالح و فرشته گون ، از بین رفتن ظلم و فساد و اختلاف و فقر و جهل ... به خاطر یاری نکردن مردم افتاد دست نامحرمان ! مردم که کوتاهی کردند ، فاسد شدند ، حکومت‌ها هم فاسد شدند ؛ از آدم‌های فاسد دین داری راست و درست دیده نمی‌شود ! قرآن را تحریف می‌کنند ، حقایق را هم ، جای خوب و بد را هم عوض می‌کنند ... حسین علیه السلام به پا خاست ! در زمان مناسب ، قیام کرد انحراف را فریاد زد ... دل‌ها را بیدار کرد ... حاکم ظالم را شناساند ... این کار اما تضمین کننده زنده شدن اسلام بود ، حسین می‌دانست قیامش ، نتیجه می‌دهد ... حتی اگر پر از خطر باشد ؛ ما ندا و پیام حسین به گوش همه می‌رسد ... همه تاریخ . هرچند به شهادت ایشان انجامید . همان حرکت را ، نسخه کوچکش را ، در زمان ما امام خمینی انجام دادند ! رسید به حکومت ! هدف امام خمینی با امام حسین یکی بود . هر دو هم به هدف رسیدند ! هدف : - قیام برای بیدار کردن مردم - و بازگرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح! وظیفه من و شما : ادامه راه با استقامت و خستگی‌ناپذیری تا ظهور ! که اگر غیر از این عمل کنیم مثل کوفیان خواهیم بود ! در این راه تنبلی معنا ندارد ، خسته شدن و غر زدن جایی ندارد ، کنار گرفتن و ناامید شدن نباید باشد ، بی‌انگیزه شدن و به سمت دنیا رفتن وسوسه شیطان است ! و مدعی همراهی حسین در کربلا ، باید خودش را بسازد ، تا جامعه را بسازد ، و تا ظهور را محقق کند! (انسان ۲۵۰ ساله،فصل شش) 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
حکومتی که خدا گفت ، پیامبر تشکیل داد و نظام مندش کرد و امیرالمومنین هم مثل پیامبر ادامه دادند . این
دستور معاویه بود ؛ هیچ کس حق ندارد نام علی را به زبان بیاورد مگر برای لعن . حسین علیه السّلام نام هر سه پسرش را گذاشت علی ... علی اکبر علی اوسط علی اصغر انقلاب عاشورا،ص۱۰۲ 🖤 حسین اهل تکلیف است؛ در میانه ی راه کربلا ؛ فرمودند : - اگر کسی دید حاکمی ظلم میکند ، حرام خدا را حلال می داند ، حلال خدا را حرام حکم الهی را کنار می زند و طبق فایده خودش کار می کند، میان مردم با گناه و دشمنی کار می‌کند ، اما با زبان و عمل ، علیه او بلند نشود ؛ خدای متعال ، این ساکتِ بی‌تفاوتِ بی‌عمل را هم به سرنوشتی دچار می‌کند که آن ظالم را ! حسین علیه السلام ایستاده بود در عرصه کربلا ، علی اصغر را بر دست گرفته بود ، شیعتی ... لیت کن فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی کیف استسقی لطفلی و ابا ان یرحمونی شیعیان من کاش بودید در روز عاشورا همه می‌دیدید حال من را که چگونه طفل من از تشنگی ... آبش ندادند ! و حسین جان ! کاش بودی در عاشورا و تو را با عمل و زبان یاری می‌کردیم ... نه که می‌ماندیم و عطش و اشک تو را ... 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
دستور معاویه بود ؛ هیچ کس حق ندارد نام علی را به زبان بیاورد مگر برای لعن . حسین علیه السّلام نام هر
حسین علیه السلام را که دید صبر نکرد و با صدای بلند گفت : - آقا ! شما را به خدا کمکم کنید . دستم تنگ است و آبرویم در خطر . ایستادند و نگاهی به چهره‌اش انداختند . مرد از خجالت سرش را پایین انداخت . - درخواست مال شایسته نیست ؛ مگر در سه حالت ؛ برای پرداخت هزینه بسیار ضروری ، فقری به خاک نشاننده ، انجام تعهدی ناگزیر . مرد نگاهش را به زمین دوخته بود . زیر لب گفت : - به یکی از این دلایل ! امام تأمل نکردند ، کمک کردند ! 🖤 گناهت زیاد است و کارهای نیکت کم ، دوری از امام دل و جان را به خاک مذلت نشانده ... عهد کرده بودی و عهد شکسته‌ای ... خراب‌تر از حال و قال تو ... می‌دانی چه چیزی مهم است ؟ یک پشتیبان مهربان ! اگر عزم بر آبادی روح و جانت داشته باشی ، اگر آرامش دنیا را بخواهی و رضایت خدا را ؛ کربلا خوب وعده گاهی و حسین خوب میزبانی است ... تو را دارم چه غم دارم ... حسین جانم حسین جانم 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
یک چله از برای شما ناله سر دهم؛ تا در مُحَرمت بشوم مَحْرَمت حسین(ع) التماسِ دعا از شما خوبان🌿 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}
منجی
حسین علیه السلام را که دید صبر نکرد و با صدای بلند گفت : - آقا ! شما را به خدا کمکم کنید . دستم تنگ
مرد از شام آمده بود مدینه ! دیار پیامبر اسلام . حسین بن علی را میان مسجد دید . زیاد شنیده بود که همه ی بلاها و اتفاقات نامطلوب جامعه ی مسلمین تقصیر او است ! رفت مقابل اباعبدالله ایستاد . چشم بست و دهان باز کرد ؛ هرچه می توانست ناسزا گفت . امام صبورانه گوش دادند تا مرد همه حرف‌هایش را زد . دهان که بست ، فرمود : - اهل شامی ؟ مرد فکر نمی‌کرد که با این برخورد روبرو شود . به علی و حسین گفته بود منافق ... لعن شان کرده بود ... تمام بدبختی‌ها را از آنها دانسته بود و حالا انتظار نداشت این آرامش را و این مدارا را : - بله از شام آمده‌ام ! - می‌دانم . شامی‌ها اینطوری هستند . بیا مهمان خانه ما باش ! نگاه و آرامش کلام حسین علیه السّلام برای دل مرد مثل نسیم بود و برای ذهن پر از شبهه و ما و اگرش مثل پتک : - مهمان ما باش . غذایی بخور ... استراحتی بکن ! خانه ی حسین را که دید ، محبتش را که چشید ، زندگی ساده و عبادتش را که نگاه کرد تازه فهمید دستگاه تبلیغاتی معاویه چقدر وسیع و بالاتر از آن چقدر خائن است . هرچه از علی و از حسن بد گفته بودند ، هرچه بر علیه حسین فریاد زده بودند همه دروغ بود و تزویر ! خودش که بعداً می‌گفت : - آن روز دلم می‌خواست زمین دهان باز کند و من را ببلعد ! منتهی الامال،ج ۱،ص ۲۰ 🖤 زینب علیه السّلام بود و رباب علیه السّلام ... رقیه علیه السّلام و بچه‌های دیگر ... فرزندان حسین علیه السّلام که دست بسته و گرسنه و تشنه به دنبال کاروان سرها می‌بردند به سمت شام ! در شهرها به همه گفته بودند کاروان غیر مسلمان‌ها را دارند می‌آورند ... و زینب نه کافر بود و نه مرتد و نه مسیحی ... اسیر جنگ روم نبود ، بلکه دختر پیامبر بود !به خاطر تبلیغات دشمن ، و معرفت کم مردم ، یاری نکردن مدعیان دین‌داری ؛ یزید حاکم شد و حسین سر بر نی ! مردم اگر عوامانه گوششان را در اختیار هر گوینده و هر شبکه و هر کانال بگذارند ... می‌شود همین ... ناسزا گفتن به رهبر جامعه خنده‌های مستانه ی یزیدی‌ها ! تبلیغ ، دل‌های ساده لوحان بی‌معرفت را با خودش همراه می‌کند ؛ می‌ماند ، حسین ... تنها ! 🆔 °•| @avanolmonji |•° {✨🏴🌱}