شادی، عطری است
که باید آن را به خود زد
تا دیگران هم از بوی آن
بهره مند شوند.
صبح آخرین روز پاییز بخیر و
شادی رفقا 🌞🌺
✨ @avayeqoqnus ✨
یک روز...
جایی در زندگیم میایستم و میگویم
خدا با من بود که دوام آوردم...
که ادامه دادم...
و رسیدم.
خدایا شکرت 🙏🌸
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم.
آفتاب گفت: چطور؟
باد گفت آن پیرمرد را میبینی که کتی بر تن دارد؟
شرط میبندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می آورم.
آفتاب در پشت ابر پنهان شد و باد به
صورت گردباد هولناکی شروع به
وزیدن کرد.
هرچه باد شدیدتر میشد، پیرمرد کت را محکمتر به خود میپیچید...
سرانجام باد تسلیم شد.
آفتاب از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت
بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید
که پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش
را پاک کرد و کتش را از تن درآورد.
در آن هنگام آفتاب به باد گفت:
دوستی و محبت قویتر از خشم و اجبار است.
🔆 در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از طوفان خشم و جنگ راه گشاتر است.
#داستان
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
آخر پاییز شد،
همه دم می زنند از شمردن جوجه ها!!
اما بیا بشماریم،
تعداد دل هایی را که به دست آوردیم؛
تعداد لبخند هایی را که بر لب
دوستانمان نشاندیم؛
تعداد اشک هایی که از سر شوق
و غم ریختیم؛
پاییز فصل زردی بود،
ما چقدر سبز بودیم؟
جوجه ها را بعدا با هم میشماریم.
عصر آخرین روز پاییزی شما بخیر و
سلامتی 🍁🪴
✨ @avayeqoqnus ✨
بوی #یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر…
باز هم قرار #عاشقانه پاییز و زمستان...
قراری طولانی به بلندای یک شب..
شب #عشق بازی برگ و برف…
پاییز چمدان به دست ایستاده!
عزم رفتن دارد…
آسمان بغض کرده و میبارد...
خدا هم میداند #عروس فصل ها
چقدر دوست داشتنیست…❤️
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز…
و… تمام میشود... 🍂🍂
پاییز، ای آبستن روزهای #عاشقی،
رفتنت به خیر…
سفرت بی خطر... 🥺 🍂🍂
✨@avayeqoqnus✨
.
باز هم دی شد و یلدای من از راه رسید
اولین فرصت فردای من از راه رسید
برکه درگیر خزان بود که سرما گل کرد
با لحافش ، ننه سرمای من از راه رسید
شب یلدای من از کوچه ی آذر آمد
و گل سرخ و فریبای من از راه رسید
در پی این شب زیبا ، مه زیبا رویم
با می و ساغرِ مینای من از راه رسید
سفره ای چیده شد از حقه ی یاقوت و درآن
حافظ انجمن آرای من ، از راه رسید
دل دیوانه ، گرفتار نگاه تو و عشق
خنده بر لب که مسیحای من از راه رسید
وسعت ساحل تو ، همهمه ی دریا داشت
که در این همهمه ، دریای من از راه رسید
ایستادم که به آوای دلم ، گوش کنم
که نگار دل شیدای من ، از راه رسید
خاطرات شب یلدا و شب فال و خیال
دست در دامن رویای من ، از راه رسید
همه یک تن شده بودیم و دراین خلوتِ انس
شور و غوغای تماشای من ، از راه رسید
ماه در اوج فریبایی و دل ها خندان
با تو دین و دل و دنیای من از راه رسید
تو رسیدی و شبم آینه سیما شده بود
در کنارت ، شب یلدای من از راه رسید
یلداتون مبارک 🌿🌸🌿🌸🌿
🔸 ارسالی از خانم لیلا کباری قطبی
#لیلا_سادات_کباری_قطبی
#شما_ارسال_کردید
✨@avayeqoqnus✨
پاییز هزار رنگ میرود
و زمستان سپید رنگ از راه میرسد...
و در این میان شبی است بلند
به بلندای یک فرهنگ...
آئینی رنگارنگ به سان پاییز
و درون مایهای سپید به رنگ زمستان...
یلدا بر شما عزیزان مبارک ✨
شادیهاتون مستدام 🙏🌹🌹
#یلدا
✨@avayeqoqnus✨