برای هر چه رایگانی بود، بهایی گزاف
از وجود خود پرداختم.
بانگ خِرَد زدم، دندانم شکستند...
فریاد عشق برآوردم، چشمم کندند... گوشهی امنی جستم، به غربتم راندند... حالا فقط نانی میجویم.
📓 طومار شیخ شرزین
✍ بهرام بیضایی
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
دل از من بُرد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
#حافظ
✨@avayeqoqnus✨
خدایا امشب آرزو میکنم
که چیزی را آرزو کنم
که تو دوست داری
و آن آرزویی را اجابت نمایی که
نیک فرجامم نماید.
لیلةالرغائب شب آرزوهاست
برای اجابت آرزوهای هم آرزوهای
قشنگ کنیم...
خدایا در این شب مبارک، بهترینها و
زیباترینها را برای دوستانم مقدر بفرما.
آمین 🙏🌹
#لیله_الرغائب
#ماه_رجب
✨@avayeqoqnus✨
.
هر صبح طلوع دوباره خوشبختی و آرامش
و امید دیگری است
بگشای دلت را به مهربانی
و عشق را در قلبت مهمان کن
بدون شک شکوفههای خوشبختی و آرامش
در زندگیات گل خواهدکرد
آدینه تون بخیر و شادی دوستان 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
🔹 در میکده دوش، زاهدی دیدم مست
🔸 تسبیح به گردن و صُراحی در دست
🔹 گفتم: ز چه در میکده جا کردی؟ گفت:
🔸 از میکده هم به سوی حق راهی هست
#شیخ_بهایی
✨ @avayeqoqnus ✨
🌷🍀🌷
📜 حکایت کنیز زیباروی و غلام
اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت.
20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود،
این کنیز ماهها در خانه بود، همه میدیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت.
ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد.
پسر ارباب به پدر گفت:
«پدر میخواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آنها طعامی دهیم.»
پدر گفت:
«اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.»
پسر پرسید:
«چرا پدرم؟»
گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم.
پس اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من بهجای او بودم، اگر پول را نمیدزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی میکردم.
در این حالت هر دو دیوانهایم.»
غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت :
«بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم،
من دوست ندارم دیگر در بند و همخوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.»
غلام گفت:
«من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانتداری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمیکنم و جواب ارباب را با خیانت نمیدهم، چون اگر چنین کنم مردهام و مرده از لذت بینصیب است.»
غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد.
#حکایت
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان، دکلمه زیبای شعر زمستون رو با صدای شاعر بشنویم 👌🌹
روحش شاد و یادش گرامی 🙏
#شعر
#دکلمه
#مهدی_اخوان_ثالث
@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
🌸 دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
#حافظ
@avayeqoqnus
⚜ می گویند خوشبختی دو نوع است:
⚜ یا آنکه از هر چیز احساس رضایت
داشته باشی
⚜ یا آنکه کسی را داشته باشی تا موقع
بدبختی ها کنارت باشد
⚜ که دسته دوم از خوشبخت ترین
خوشبختانند … 👌
♦️امیدوارم شما جز دسته دوم باشید
دوستان 🙏✋🌸
#حس_خوب
@avayeqoqnus