eitaa logo
آوای ققنوس
8.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
578 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت پیوند محڪمی ست ڪه فاصله نمی‌شناسد هرڪجا ڪه باشی درخاطرہ ها می‌درخشی... صبح بخیر 🌞🌸@avayeqoqnus
مهربان خدایم شکر بابت نعمت هایی که برای ما عادی شده‌اند و قدرشان را نمی‌دانیم ولی تو آن‌ها را از ما نمی‌گیری. هزاران بار شکرت ای بخشنده‌ترین 🤍 @avayeqoqnus
🍀🌺🍀🌺🍀 آری سپیده سر زد  و عشق تو پا گرفت باران اشک های تو عطرِ خدا گرفت  در کوچه باغ یاد تو بودم که صبحگاه آرامشی ز عطرِ تو ، وقتِ دعا گرفت بارانِ شوق از دلِ آیینه ها چکید جانی دوباره در رگ ِ آیینه جا گرفت آهنگ ِ دلنوازِ تو عطرِ بهشت داشت عطرِ بهشت هم دلِ آیینه را گرفت  نورِ پگاهِ تو به دلِ دشت می وزید گلگونه های سرخ تو رنگ ِوفا گرفت در جامِ چشم های تو نورِ سپیده بود تو آمدی و دشت به لطفت صفا گرفت  آهنگ ِ دلنوازِ تو پر کرد باغ را موسیقی نگاهِ تو از دل ، دوا گرفت آری به لطفِ یادِ تو ، شب گریه های من آخر جواب داد و دلِ من شفا گرفت حلول ماه رجب مبارک باد 💐💐 @avayeqoqnus
┃📓 بیگ‌محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟ ستار: عاشق زیاد دیده‌ام. بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ ستار: من که نرفته‌ام برادر. بیگ‌محمد: آن‌ها که رفته‌اند چی؟ آن‌ها چه می‌گویند؟ ستار: آنها که تا به آخر رفته‌اند، برنگشته‌اند تا چیزی بگویند... 🥀 📓 کلیدر ✍ محمود دولت‌آبادی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 نجاری که پلِ آشتی می‌ساخت در زمان‌های قدیم دو برادر در کنار هم روی زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار می‌کردند و در نزدیک هم خانه‌هایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار می‌گذراندند. برحسب اتفاق روزی بر سر مسئله‌ای با هم به اختلاف خوردند. برادر کوچکتر بین زمین‌ها و خانه‌هایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند. برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچین‌های بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد. هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار به جای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است. برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بی‌صبرانه منتظر بازگشت او بود. رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرت‌خواهی کرد. دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد، اما نجار گفت که پل‌های زیادی باید بسازد و رفت. @avayeqoqnus
تعاریف زیادی از عشق وجود داره ولی ؛ واقعی‌ترینش اینه که : "اگه دوستت داشته باشم برات صبوری می‌کنم" پذیرا می‌شوم مهر تو را از جان هم اکنون باز می‌گویم میان انجمن با تو وفادارِ تو خواهم بود، در هر لحظه، در هر جا، برای زیستن با تو تو هم با من چنان با مهر پیمان کن که من با تو! 💞 @avayeqoqnus
❤️‍🔥 می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را 💫 می جویمت چنانکه لب تشنه آب را ❤️‍🔥 محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح 💫 یا شبنم سپیده دمان آفتاب را ❤️‍🔥 بی تابم آنچنانکه درختان برای باد 💫 یا کودکان خفته به گهواره تاب را ❤️‍🔥 بایسته ای چنان که تپیدن برای دل 💫 یا آنچنان که بالِ پریدن عقاب را ❤️‍🔥 حتی اگر نباشی، می آفرینمت 💫 چونان که التهاب بیابان سراب را ❤️‍🔥 ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی 💫 با چون تو پُرسشی چه نیازی جواب را @avayeqoqnus
کدام جامه بِه از پرده‌پوشی خلق است؟ بپوش چشم خود از عیب خلق و عریان باش @avayeqoqnus
. همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم، ما را ترک کرده اند.» 🔻 برگرفته از "کشکول" شیخ بهایی @avayeqoqnus
🌸 ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست ✨ جورِ تو از آن کشم که روی تو نکوست 🌸 مردم گویند بهشت خواهی یا دوست ✨ ای بیخبران بهشت با دوست نکوست 🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید اباالخیر از دیگر شاعران ✨@avayeqoqnus