کمیاب ترین آدم هایی که واژه #انسانیت
برازنده شان است کسانی هستند که
می دانند ممکن است #محبت شان
هیچ وقت جبران نشود
ولی باز هم محبت می کنند…
✨@avayeqoqnus✨
کسی از ظاهرِ یک کوه، حالش را نمیفهمد
به ظاهر ساکتم، در سینهام آتشفشان دارم
#امید_صباغ_نو
✨@avayeqoqnus✨
آدم ها روزی معنی حرفهایشان را
میفهمند و متوجه رفتارهایشان
خواهند شد که با کسی از جنسِ
خودشان مواجه شوند ...
📚 خرده خاطرات
✍ ژوزه ساراماگو
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
هدایت شده از آوای ققنوس
.
🍁 امروز کمی عمیق تر مهربان باش،
هیچ هزینه ای ندارد
🍂 دوست داشتنت را توی جیب هایت بریز،
توی خیابان های سرد و بی روحِ شهر
قدم بزن،
🍁 آدمهای غمگین را که دیدی
کمی مهربانی و لبخند،
به آنها تعارف کن …
🍂 به خدا می شود همه را دوست داشت،
می شود سفیرِ مهربانی و همبستگی
میانِ مردم بود،
🍁 فقط کافیست یادت باشد؛
“ما میان این کوچه ها و خانه ها و دلخوشی ها ، فقط رهگذریم “…
🍂 مهم نیست راه چقدر کوتاه یا
طولانی باشد،
آخرش یک روز همه مان تمام می شویم،
🍁 این مهربانی و دوست داشتن های ماست
که میان دهلیزهای دنیا می مانَد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#دلنوشته
✨@avayeqoqnus✨
بشناسید خدا را
هر کجا یاد خدا هست
هر کجا نام خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است...
صبحتون بخیر و شادکامی رفقا 🌞🌺
#فریدون_مشیری
✨@avayeqoqnus✨
○●°♡°●○
اگر خاموش باشی
تا دیگران به سخنت آرند،
بهتر كه سخن گویی تا دیگران
خاموشت كنند.
#سقراط
✨@avayeqoqnus✨
.
📕 دوستان ناخالص
دهقان ثروتمندی بود که زمین و باغ فراوان داشت و همیشه در نگهداشتن مال و محافظت از آن پسرش را نصیحت کرده، او را به کسب دانش تشویق کرده و از دوستان بد برحذر می داشت.
پدر درگذشت و همه ثروت او به دست پسر افتاد. در این زمان دوستان پسر چند برابر شدند.
مادر پسر که زن دانا و فهمیده ای بود، به او گفت: "پسرم ارث و پند پدر را نگاه دار و دوستان را بدون این که بیازمایی خالص ندان."
پسر گفت: "نه، اینها دوست واقعی هستند و حتی حاضرند جانشان را فدای من کنند."
مادر گفت: "بهتر است آنها را امتحان کنی."
فردای آن روز، پسر نزد دوستانش رفت و گفت: "به تازگی موشی در خانه ما پیدا شده که دیشب حتی گوشت کوب ما را خورد."
دوستانش به هم نگاه کردند. یکی از آنها گفت: "بله، درست است. اتفاقا همین بلا سر ما هم آمد .موشی گوشت کوب ما را برداشت و به سوراخش برد."
دیگری گفت: "این که چیزی نیست ما موشی داریم که یک روز نصف وسایلمان را به خانه اش برد."
آن یکی گفت: "اگر بشنوید موش ما چه کرده ، شاخ در می آورید . موش ما گوش کوب و وسایل خانه و حتی آشپزخانه را هم به لانه اش برد."
پسر دهقان با خوشحالی نزد مادر رفت و ماجرا را تعریف کرد و از دوستان لایقش گفت که دروغ به آن بزرگی را پذیرفته بودند.
مادر گفت: "همین نشان می دهد که دوستان خوبی نداری، چون دوست خوب آن است که به تو راست بگوید نه آن که تو را دل خوش کند."
پسر نپذیرفت. مدتی بعد مادرش درگذشت و او هم تمام دارایی خود را از دست داد.
روزی در جمع دوستان نشسته بود، آهی کشید و گفت: دیشب فقط یک نان توی سفره داشتم که آن را هم موش خورد.
دوستانش خندیدند، یکی گفت: "عجب حرفی می زنی؟ مگر موش می تواند یک نان کامل را بخورد؟"
پسر دهقان با دلی شکسته به خانه بازگشت.
دوستان ناخالص در وقت گشایش هستند و در وقت تنگی، به یکباره غیب می شوند.
همانند قوطی نوشابه ای که تا پر باشد، همه آن را دو دستی نگه می دارند و وقتی خالی شد، آن را به گوشه ای پرتاب می کنند.
🔸 برگرفته از کتاب "مرزبان نامه"
#حکایت
#مرزبان_نامه
✨ @avayeqoqnus ✨