🖌 #یادداشت_روز
🔹اول صف و انتهای دو اردوگاه
#محمد_ایمانی
🔸1- سرعت حرکت به سمت مقصد، معیار یکسانی ندارد. در یک اتوبان مسطح با فرض اینکه مانعی نباشد، شاید تا بیش از صدوبیست کیلومتر بر ساعت هم بشود سرعت گرفت. اما در عبور از یک گردنه پر پیچ و خم و مستعد ریزش کوه، همین سرعت ممکن است به 20 کیلومتر بر ساعت تنزل پیدا کند. مثال دوم، تفاوت سرعت قهرمان مسابقات اتومبیلرانی با سرعت حرکت خودروی رئیسکاروانی است که مسئولیت عبور امن صدها اتوبوس از راههای صعبالعبور را برعهده دارد. مثال سوم، میزان مقاومت باد نسبت به میزان افزایش سرعت است. کسی که با دوچرخه میراند، رانندهای که خودرویی را به حرکت درمیآورد و خلبانی که هواپیما را هدایت میکند، همگی با مقاومت هوا مواجه میشوند، اما حجم فشار وارده به دوچرخه و هواپیما یکی نیست. قطعا هواپیما به اعتبار سرعت و شتابش با مزاحمت بیشتری مواجه میشود. مثال چهارم؛ افرادی را وسط میدان مین تصور کنید که سانتیمتری معبر باز میکنند. قضاوت سرسری این است که آنها گیر افتادهاند. اما اگر دقت کنیم که همین اتفاق در شب عملیات رخ میدهد، میفهمیم با همین احتیاط و دقت، خط شکن فتحالفتوحی بزرگند.
2- رهبر در نظام امام- امامت، مکلف است اول و آخر قافله (پیشتازان، و کندروها و عقبافتادگان) را چنان با هم مراعات کند که همه قافله پیش روند و از مکاید راهزنان یا شرکای آنها در قافله در امان بمانند. کسی جلودار امیرمومنان (ع) در سبقت و شتاب به سمت قلههای آرمانی نبود، اگر بنا بود او خود به تنهایی ره بسپارد و مامور نباشد امتی پراکنده و آسیبپذیر را صیانت کند و مانع از پاشیدگی جمعیت آنان شود. بنابراین با همه تلخی و گزندگی، 25 سال مصیبت خانه نشینی از یک طرف، و حکمیت تحمیلی با معاویه از طرف دیگر را بهجان خرید. خوندل خورد و شماتت شنید و متهم شد اما از منطق تقوا و مصلحت متعالی کوتاه نیامد. و البته که اگر خیانت برخی صحابی پیامبر(ص) و همراهان اشرافیتزده نبود، کمترین ضرورتی برای آن تنازلها پدید نمیآمد. آن صبر و بصیرت هرچند، حمل بر ناکامی سیاسی شد، اما بنای سیاستی مبتنی بر رشد بینش بشر و به میدان آمدن مردمانی پای کار را پی افکنده که امروز در قالب شکستن پشت ابرقدرتها نمود پیدا کرده است.
3- باید از مرام بنیاسرائیلی بر حذر بود. آنها بردگان بیچاره فرعون بودند که با هدایت حضرت موسی شبانه گریختند اما اندکی بعد، میان دریا و لشکر فرعون گرفتار شدند. بد ایمانها بلافاصله گفتند «انّا لمُدرَکون». نابود شدیم و رفت! اما تاریخ میگوید منطق موسی به حقیقت پیوست که باورمندانه میگفت «کلّا انّ مَعیَ ربّی سَیَهدین. هرگز! پروردگارم با من است، راه نشانم دهد». با این وجود، بنی اسرائیل تا از دریا به سلامت گذشتند و بتپرستان را دیدند، فیلشان یاد روزگار فرعون را کرد و گفتند یا موسی مانند آنها، بتی برای ما بتراش! پس از آن هم نوبت به آزمونی بزرگ رسید؛ آزمونی که همواره پیش روی امتهای مومن بوده و برای ما هم هست.
4- آیات 21 تا 26 سوره مائده ناظر به یک گفتوگوی چندجانبه است: «(موسی گفت) اى قوم من به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته، وارد شوید... گفتند اى موسى در آنجا مردمى قدرتمند و ستمگر هستند و تا آنان بيرون نروند، ما داخل نمىشويم، پس اگر از آنجا بيرون بروند ما وارد خواهيم شد. دو مرد از كسانى كه [از خدا] مىترسيدند و خدا به آنان نعمت داده بود، گفتند از آن دروازه بر ايشان وارد شويد كه اگر از آن درآمديد، قطعا پيروز خواهيد شد و اگر مؤمنيد، به خدا توكل كنيد. گفتند اى موسى تا وقتى آنان هستند ما هرگز پا در آن شهر ننهيم. فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ. تو و پروردگارت برويد و بجنگيد كه ما همين جا مىنشينيم. [موسى] گفت پروردگارا من جز اختيار خود و برادرم را ندارم، پس ميان ما و اين قوم نافرمان جدايى بينداز. [خدا به موسى] فرمود ورود به آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد؛ در بيابان سرگردان خواهند بود. پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور...
ادامه مطلب👇