eitaa logo
ابرسج نگین شاهوار
416 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
37 فایل
💖به نام تنها خالق هستی💖 ❣️ خوش اومدین 😍 🌺شناخت فرهنگ و شخصیت های مهم اورسی ❤️تبلیغات کسب و کارهای بانوان اورسی 💚ترفند های خلاقانه ی خانه داری 💜آموزش‌هایی برای کسب درآمد 💙 نکته ها دینی، اجتماعی،طب سنتی ادمین کانال @ftm_es_haghi @Mojahed98
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍀﷽‌🍀 رمـان 🍃🌷 📕 از پارتی با بچه ها زدیم بیرون پشت فراری قرمز رنگم نشستم موهامو باد به بازی گرفته بود هم نشست تو ماشین من آریا و آرمان و سینا هم ب ترتیب سوار ماشین هاشون شدن...... شروع کردیم به لای کشیدن تو خیابونهای شلوغ پلوغ تهران ... بنز آرمان نزدیک ماشینم شد زد به شیشه آرمان : سیگار میکشی ؟؟؟ قهقهه ای زدم و گفتم آره پانیذ: معلومه داری چه غلطی میکنی؟ اونقدر تو پارتی خوردی و .... الانم داری سیگار میکشی سنگ کوب میکنیا -إه پانیذ همش یه نخ سیگاره آرمان:پانیذ حسود نشو بیا عزیزم بیا بکش قهقهه های مستانه ی منو دوستام فضای خیابان پر کرده بود شالم قشنگ افتاده بود کف ماشین یه تکیه پارچه ک مجبور بودیم چون تو این مملکت قانونه بندازیم سرمون تا ساعت 2نصف شب تو خیابونای جردن ،فرشته دور دور میکردیم ساعت نزدیکای 3بود که راهی خونه شدم .....* ادامـــــــه. دارد.... @Honar_nahjolbalaghe
*🍀﷽‌🍀 رمـان 🍃🌷 📕 وارد خونه شدم بابا و مامان ک اروپا بودن ترنم هم خونه خودش بود تیام با دوستاشون ر رفته بودن شمال ویلامون .... خانم مستخدم خونمون خواب بود رفتم اتاقم عکس جنیفر لوپز، ریحانا .....بود من حنانه معروفی 16سالمه اسممو پدربزرگم گذاشته البته فقط تو شناسنامه حنانه هستم اما همه ترلان صدام میکنند.... ترلان،ترنم، تیام سه تا بچه هستیم زندگی ما و پدر و مادرمون غرق در سفرهای اروپایی و پارتی و گشت گذار با دوستامون میگذره خوش گذرونی های مختلف عوض کردن مدل به مدل ماشین ها -سوووووگل سوووووگگگگگل سوگل سوگل نفس نفس زنان :جانم خانم چیزی شده؟ -منو صبح بیدار نکن نمیرم مدرسه سوگل:خانم خاک برسرم البته فضولی ها اگه بازم غیبت کنید اخراجتون میکنن لیوانی که دم دستم بود پرت کردم براش -بتوچه برو بیرون نمی خواد بگی چیکارکنم ساعت 4بود که خوابم برد ......* ادامـــــــه. دارد...... @Honar_nahjolbalaghe
*🍀﷽‌🍀 رمـان 🍃🌷 📕 ساعت 12ظهر بود ک از خواب بیدار شدم شماره پانیذ گرفتم -سلام خوبی ؟ پانیذ:مرسی تو خوبی؟ کبدت سالمه ؟ -مرگ پانیذ میای بریم دبی؟ پانیذ:خاک توسرت دبی دیگه خز شده من بگم پرواز دعوت نامه بفرسته بریم .. -باشه پس تا دعوت نامه بیاد بریم ی وری پانیذ:یه اکیپ از بچه ها سه شنبه میرن ترکیه ماهم بریم -ایول پایه ام اساسی کسی هم نبود بهم گیر بده همه خانواده من خلاصه میشد تو جشن و شادی غافل از اینکه بازی روزگار بامن مست و غرق گناه چه ها نخواهد کرد یادم رفت بگم پدرم از تاجرای بنام کشور و‌منطقه است . مادرم مثلا خانه داره اما از 8صبح تا 1شب بیرونه و با دوستاش خوش میگذرونه -سوووووگل سوگل سوگل :جانم خانم -اون چمدون کوچیکه رو بگو شوهرت بیاره سوگل: چشم راهی ترکیه شدیم ب اصرار من بجای دو هفته یک هفته موندیم ترکیه ونیز هم که نرفتم چون وسط مدارس بود عاشق درس و تحصیل بودم قرار بود دیپلم ک گرفتم برای ادامه تحصیل برم خارج از کشور بعداز یک هفته خوشگذرونی رفتم مدرسه زنگ آخر خانم مافی مدیر دبیرستانم احضارم کرد دفتر خانم مافی: خانم معروفی شما به دلیل بی حجابی و پرونده درخشان این دوره یک هفته اخراج موقت میشد از مدرسه اون رگ سرتقیم باز اوج کرد با پرروبازی تمام گفتم : برام مهم نیست * ادامـــــــه دارد...... @Honar_nahjolbalaghe