eitaa logo
🕊 آوینـツـہ‌ 🕊
2هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
23 فایل
『✾°•. ﷽ .•°✾』 .•°❁ ما جوانهای همین حوالی هستیم❤️🌹 ⬅️شࢪایط‌ڪپے:¹صلواٺ ودعاےشہادت‌بࢪاےخادمینـ✒️ کانال اصلیمون: https://eitaa.com/safari_ir ✐ ادمین جہټ تبادل @rohallahsafari_ir ❀شـࢪۅ؏‌: شهادت سردار❀ ❀پایان‌: شهادت خودمون❀
مشاهده در ایتا
دانلود
مشغول کار منزل بودم حواسم از حامد پرت شد یک دفعه از روی صندلی افتاد زمین و سرش غرق خون شد او را به دکتر رساندم سرش را پانسمان کردند خیلی میترسیدم که مبادا یوسف با من دعوا کند و ناراحت شود و بگوید: چرا مواظب بچه نبودی؟ وقتی آمد مثل همیشه سراغ حامد را گرفت گفتم: خوابیده بعد هم قضیه را برایش تعریف کردم فقط گوش داد آرام آرام چشم‌هایش خیس شد لبش را گاز گرفت بعد گفت: تقصیر من است که تو را با حامد تنها میگذارم... چاره‌ای ندارم...مرا ببخش وقتی این جملات را گفت خیلی شرمنده شدم در همه‌یِ برخوردهایش این عشق و محبت را به پای زندگیمان میریخت 🌱|@avineh
مشغول کار منزل بودم حواسم از حامد پرت شد یک دفعه از روی صندلی افتاد زمین و سرش غرق خون شد او را به دکتر رساندم سرش را پانسمان کردند خیلی میترسیدم که مبادا یوسف با من دعوا کند و ناراحت شود و بگوید: چرا مواظب بچه نبودی؟ وقتی آمد مثل همیشه سراغ حامد را گرفت گفتم: خوابیده بعد هم قضیه را برایش تعریف کردم فقط گوش داد آرام آرام چشم‌هایش خیس شد لبش را گاز گرفت بعد گفت: تقصیر من است که تو را با حامد تنها میگذارم... چاره‌ای ندارم...مرا ببخش وقتی این جملات را گفت خیلی شرمنده شدم در همه‌یِ برخوردهایش این عشق و محبت را به پای زندگیمان میریخت 🌱|@avineh