eitaa logo
شهید سید مرتضی آوینی
2هزار دنبال‌کننده
385 عکس
24 ویدیو
4 فایل
سیری در اندیشه و آثار متفکر و هنرمند شهید سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی ادمین: @avini_andishe_ad نشانی این صفحه در شبکه های اجتماعی https://zil.ink/aviny_quote?v=1
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت سالروز شهادت سید مرتضی آوینی از نگهباني و دژباني گذشتيم. اكنون به جايي كه مقصد بود، يعني «قتلگاه» نزديك مي‌شديم. جايي كه 40 الي 50 نفر از بچه‌هاي بسيج كنار هم شهيد شده بودند و از قرائن پيدا بود كه برخي از آنها در زمان شهادت دست در گردن يكديگر كرده بودند و تو امروز قصد داشتي روايت مظلوميت آنان را براي مردم بخواني و به تصوير بكشي. به طرف قتلگاه پيش مي‌رفتيم و تو، سيد! اصرار داشتي كه حتما مصاحبه با بچه‌ها حتما بايد در قتلگاه انجام بپذيرد و - شايد - مي‌دانستي كه آنجا حقيقتا قتلگاه است. من مثل هميشه با كمي چاشني شوخي و خنده گفتم: سيد! قتلگاه هم شبيه به همين تپه‌ها و گودالهاست ديگه! همين جاها مصاحبه را بگير!» و تو با صبوري و طنازي مخصوص خودت گفتي: «نه اصغر جان، مي‌گرديم تا قتلگاه را پيدا كنيم.» چند لحظه بعد از اين حرف بود كه قتلگاه را يافتي و پركشيدي و رفتي ... و چه زيبا يافتني و رفتني. اصغر بختیاری کتاب تکرار یک تنهایی(زندگی نامه شهید آوینی) @aviny_quote
به مناسبت سالروز شهادت سید مرتضی آوینی از نگهباني و دژباني گذشتيم. اكنون به جايي كه مقصد بود، يعني «قتلگاه» نزديك مي‌شديم. جايي كه 40 الي 50 نفر از بچه‌هاي بسيج كنار هم شهيد شده بودند و از قرائن پيدا بود كه برخي از آنها در زمان شهادت دست در گردن يكديگر كرده بودند و تو امروز قصد داشتي روايت مظلوميت آنان را براي مردم بخواني و به تصوير بكشي. به طرف قتلگاه پيش مي‌رفتيم و تو، سيد! اصرار داشتي كه حتما مصاحبه با بچه‌ها حتما بايد در قتلگاه انجام بپذيرد و - شايد - مي‌دانستي كه آنجا حقيقتا قتلگاه است. من مثل هميشه با كمي چاشني شوخي و خنده گفتم: سيد! قتلگاه هم شبيه به همين تپه‌ها و گودالهاست ديگه! همين جاها مصاحبه را بگير!» و تو با صبوري و طنازي مخصوص خودت گفتي: «نه اصغر جان، مي‌گرديم تا قتلگاه را پيدا كنيم.» چند لحظه بعد از اين حرف بود كه قتلگاه را يافتي و پركشيدي و رفتي ... و چه زيبا يافتني و رفتني. اصغر بختیاری کتاب تکرار یک تنهایی(زندگی نامه شهید آوینی) @aviny_quote
به طرف قتلگاه (جايی كه 40 الی 50 نفر از بچه‌های بسيجی كنار هم شهيد شده بودند) پيش می‌رفتيم و سيد اصرار داشت كه حتما مصاحبه با بچه‌ها بايد در قتلگاه انجام بپذيرد. من مثل هميشه با كمی چاشنی شوخی و خنده گفتم: سيد! قتلگاه هم شبيه همين تپه‌ها و گودالهاست ديگه! همين جاها مصاحبه را بگير!» و مرتضی با صبوری مخصوص خودش گفت: «نه اصغر جان، می‌گرديم تا قتلگاه را پيدا كنيم.» چند لحظه بعد از اين حرف بود كه قتلگاه را يافت و پركشيد و رفت ... و چه زيبا رفتنی. 📔 کتاب تکرار یک تنهایی ✅ @aviny_quote