eitaa logo
آوینیسم🌱
8.9هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
151 فایل
≼ آسد‌مرتضی‌آوینی: قدس جلوه‌ی برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است راه قدس از کربلاست که می‌گذرد...🇵🇸 ≽ راه ارتباطی: @seyyedhj @fajr04🧕 لینک ناشناس https://daigo.ir/secret/65946312 کپی مطالب آزاد🌱 اگه یه صلوات برای فرج هم فرستادی دمت گرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: عمّه ام زینب(س) با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد حتّى يك شب اقامه را فرو نگذاشت. ‌ 📚بحار،ج۴۴،ص۴۴۱ |
اعمال ام داوود که انجام آن در روز ۱۵م ماه رجب ثواب فراوانی دارد ✨ التماس دعا🌱 °• @avinist •°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْم‌ِاللّٰهـِ‌الـرَّحْمـٰنِ‌الـرَّحیمِ‌؛ 🌿' ❳ وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ (ملک/۵) و آسمان زینـب(سلام الله علیها ) پر از ستاره های درخشانی بود که از بالای نی ؛ تیرهای نگـاه های شیطانی را از نامـوس خـدا منحرف می کردند ... {اَلسلامُ علیٰ مَن تَهَیَجَ قَلبُهآ للحُسین } سلام بر بانویی که دلش از جای کنده شد برای حسین ...💔💔 گویند در حدیث کساء نیست نام او زینب همان عبای یمانیِ دلبر است💚 💚💔 زینب کبری یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملت‌های اسلامی دارد از چیست؟ نمیشود گفت بخاطر این است که دختر‌علی‌بن‌ابی‌طالب*ع یا خواهر حسن‌بن‌علی و حسین‌بن‌علی*ع است. نسبتها هرگز نمیتواند این چنین عظمتی را خلق کند. همه ائمه ما دختران و خواهران و مادرانی داشته اند،اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟ ارزش و عظمت زینب کبری به خاطر [ موضع و حرکت عظیمِ انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است ] حضرت‌آقا | انسان۲۵۰ساله 🕯زینب که باشی عالم و آدم رو زیبا می‌بینی... اسارت رو زیبا می‌بینی مرگ رو زیبا می‌بینی!! همینه که میشی زینت پدر... میشی همدم مادر میشی غمخوار برادر... ❤️الهی که به دعای حضرت زینب سلام الله علیها وبه حق امروز واعمال ام داوود همگی معرفتمون بیشتربشه ودر راه دین وظیفه شناس باشیم وسربازان فدایی ولایت تربیت کنیم...🤲❤️ @avinist
آوینیسم🌱
اعمال ام داوود که انجام آن در روز ۱۵م ماه رجب ثواب فراوانی دارد ✨ التماس دعا🌱 °• @avinist •°
داوود پسر ام‌داوود در زمان خلافت منصور دوانیقی، اسیر و به عراق منتقل می‌شود و ام‌داوود مدت‌ها از او بی‌خبر می‌مانَد. او برای آزادی پسرش بسیار دعا و و رازو نیاز می‌کند اما خبری از او به دست نمی‌آورد. به عابدان هم متوسل می‌شود اما دعاهای آنها نیز مشکل را حل نمی‌کند به‌گونه‌ای که از دیدن فرزندش ناامید می‌شود. تا اینکه روزی برای عیادت امام صادق(ع) که بیمار بوده به خانه او می‌رود. او سراغ داوود را می‌گیرد و ام‌داوود داستان را برایش بازگو می‌کند. امام صادق به او می‌گوید: چرا دعای استفتاح (دعای ام‌داوود) را نمی‌خوانی؟ سپس از او می‌خواهد که ایام البیض را روزه بگیرد و در روز آخر (روز پانزدهم رجب) اعمال ام‌داوود را انجام دهد و آن دعا را بخواند. به‌گفته ام‌داوود پس از آنکه وی اعمال را انجام می‌دهد شب در خواب می‌بیند که پیامبر(ص) مژده آزادی داوود را به او می‌دهد. پس از مدتی داوود به خانه می‌آید و می‌گوید که همان شب آزاد شده است.
سرّ نی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود... در عبور بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه جا می‌ماند اگر زینب نبود ⬛️ سالروز وفات شهادت‌گونه حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها بر وجود نازنین امام عصر ارواحنا فداه و همه منتظران تسلیت باد. صلّی الله علیکِ یا زینب کبری 🖤 🌹 @avinist
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازارشام... باحال معنوی ببینید...💔 «شهریور۱۴۰۱_سوریه» ❤️🖤
💕✨ "عیبی نداره اگه احساس ناراحتی می‌کنی، هیچ چیز همیشگی نیست. تو می‌تونی از پس هر چیزی بربیای ˘◡˘
🔥🌟 "زیباترین چیز زندگی اینه که شما همیشه می‌تونید تغـیـیر کنید، رشــــد کنید و بهتـــر بشید!
•• چرا نمیتونم بخونم⁉️ 📝 📚• برنامه مطالعاتی مناسب نداری ✏️• انگیزه و امید به آینده نداری 📚• به فضای مجازی معتاد شدی ✏️• درگیر روابط الکی شدن 📚• برنامه خیلی حجمی زیاده ✏️• فضای مطالعه‌ات مناسب نیست 🌟 @avinist 🌟
•• سه کتاب برای غلبه بر تنبلی:🤭💚 📝 📗• عادت های اتمی - جیمز کلیر - یک راه ساده و اثبات شده برای ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد 📗• صبح جادویی - هال الرود - خلق دوباره تجربه با انگیزه و پر هیجان بیدار شدن تا پایان عمر 📗• قورباغه‌ات را قورت بده - برایان تریسی - 21 را برای پایان دادن به اهمال کاری و انجام کارهای بیشتر در زمان کمتر -موفق‌شو @avinist 📚
۳صلوات به نیت فرج بفرستید تا قسمت های ۱۹ ۲۰ رمان رو بزارم🪴
آوینیسم🌱
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت او همچنان میگفت : _یا باید مثل مردم موصل و تڪریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل سیدالشهدا﴿؏﴾ مقاومت ڪنیم! اگه مقاومت ڪنیم یا میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛مقدساتمون رو تخریب میڪنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین مقاومت و ذلت یڪی رو انتخاب ڪنیم! و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد "هیھات من‌الذله" در فضا پیچید و نه تنها دل من ڪه در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق شهادت بود ڪه از چشمه چشم‌ها میجوشید و عهد نانوشته‌ای ڪه با مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت کنند. شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میڪرد ڪه بغضش را فروخورد و صدا رساند : _ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید ڪه بعد از اشغال عراق، آمریڪایی‌ها دست ما رو از اسلحه خالی ڪردن! ڪل سلاحی ڪه الان داریم سه تا خمپاره، چندتا ڪلاشینڪف و چندتا آرپیجی. و مردم عزم مقاومت ڪرده بودند ڪه پیرمردی پاسخ داد : _من تفنگ شڪاری دارم، میارم! و جوانی صدا بلند کرد : _من لودر دارم، میتونم یڪی دو روزه دور شهر خاڪریز و خندق درست ڪنم تا داعش نتونه وارد بشه. مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی میڪردند و دل من پیش حیدرم بود ڪه اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید میشد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها ڪیلومتر دورتر جا مانده بود. شیخ مصطفی خیالش ڪه از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد : _تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی ڪنیم تا بتونیم در شرایط محاصره دووم بیاریم. صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود ڪه گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود ڪه با شماره‌ای دیگر تھدیدم ڪرده و این‌بار نه فقط برای من ڪه خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود : -خبر دارم امشب عروسی‌ات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی غنیمت ما هستن و شڪ نڪن سھم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی! شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام امام حسن﴿؏﴾خوانده بودم، قالب تھی میڪردم و تنها پناه امام مهربانم﴿؏﴾جانم را به ڪالبدم برگرداند. هرچند برای دل ڪوچڪ این دختر جوان، تھدید ترسناڪی بود و تا لحظه‌ای ڪه خوابم برد، در بیداری هر لحظه ڪابوسش را میدیدم ڪه ازصدای وحشتناڪی از خواب پریدم. رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره ڪرد و تاریڪی اتاق ڪافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میڪردم روانداز و ملحفه تشڪ به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم. زمان زیادی طول ڪشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی..... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘
آوینیسم🌱
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قسم
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را ڪه باز ڪردم، آتش تیراندازی در تاریڪی شب چشمم را ڪور ڪرد. تنها چیزی ڪه میدیدم ورود وحشیانه داعشی‌ها به حیاط خانه بود و عباس ڪه تنها با یڪ میله آهنی میخواست از ما دفاع ڪند. زن عمو و دخترعموها پایین پله‌های ایوان پشت عمو پناه گرفته و ڪار دیگری از دستشان برنمی‌آمد ڪه فقط جیغ میڪشیدند. از شدت وحشت احساس میڪردم جانم به گلویم رسیده ڪه حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی ڪه به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم. چند نفری عباس را دوره ڪرده و یڪی با اسلحه به سرعمو میڪوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند ڪه عباس به دام افتاده بود. دستش را از پشت بستند، با لگدی به ڪمرش او را با صورت به زمین ڪوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود ڪه حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان ڪنم دست از سر برادرم بردارند. گاهی اوقات مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چاره‌ای جز مردن نداشت ڪه با چشمان وحشت‌زده‌ام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیڪ گلوله‌ای به سرش ساڪت ڪردند و دیگر مانعی بین آنھا و ما زن‌ها نبود. زن عمو تلاش میڪرد زینب و زهرا را در آغوشش پنھان ڪند و همگی ضجه میزدند و رحمی به دل این حیوانات نبود ڪه یڪی دست زهرا، را گرفت و دیگری بازوی زینب را، با همه قدرت میڪشید تا از آغوش زن عمو جدایشان ڪند. زن عمو دخترها را رها نمیڪرد و دنبالشان روی زمین ڪشیده میشد ڪه ناله‌های او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری ڪه به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند ڪه زیر پایم خالی شد و زمین خوردم. همانطور ڪه نقش زمین بودم خودم را عقب میڪشیدم و با نفس‌ھای بریده‌ام جان میڪَندم ڪه هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریڪی اتاق تنھا سایه وحشتناڪی را میدیدم ڪه به سمتم می‌آمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود. پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری ڪه گرمای نفسھای جهنمی‌اش را حس ڪردم و میخواست بازویم را بگیرد ڪه فریادی مانعش شد. نور چراغ قوه‌اش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد : _گمشو ڪنار! داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض ڪرد : _این سهم منه! چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حڪم ڪرد : _از اون دوتایی ڪه تو حیاط هستن هر ڪدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه! و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را ڪور ڪند و مقابلم روی زمین نشست. دستش را جلو آورد و طوری موهایم را ڪشید ڪه ناله‌ام بلند شد. با ڪشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد : _بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی! صدای نحس عدنان بود.... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد ☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبل از خواب زمزمه کنیم 🌱وَاجْعَلْنا مِمَّنْ تَقِرُّ عَيْنُهُ بِرُؤْيَتِهِ و ما را از آناني قرار ده كه چشمش به ديدار حضرتش روشن شود 🌱وَاَقِمْنا بِخِدْمَتِهِ ما را به خدمتش بگمار 🌱وَتَوَفَّنا عَلي مِلَّتِهِ و بر آيينش بميران 🌱وَاحْشُرْنا في زُمْرَتِهِ و در گروهش محشور گردان ⋮ دعای زمان غیبت ⋮
روز ۲۴ چله (۱۷بهمن)🌱 ۱۰۰ صلوات همراه با یک زیارت عاشورا (اگر وقت کردید،بخونید) هدیه به 🕊
صدها بسیجی و نیروی انتظامی و صدها طلبه و پاسدار و ارتشی و نیروهای هلال احمر و… شبانه روز درحال کمک رسانی به زلزله زدگان خوی هستن ٫ اما شرافت آدمی باید با چه چیز له شده باشه که چشم روی مجاهدت همه ببنده و در تراز مامورین سعودی اینترنشنال و منوتو وراجی کنه؟؟
آوینیسم🌱
اولین جلسه آموزش #پریمیر
بقولی مطالبی که براشون دعوت شدید به کانال😄
می دونستید ؟ 🪵🔥 اگر در سفر لوازم مشتعل کننده نداشتید، کمی شکر روی چوب بریزید تا راحت‌تر آتش بگیرد. 🤓
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨امام حسین(ع)گفته هرکس یک شب این دعا همراهش باشه بی برو برگرد دعاش زود اجابت میشه اللَهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي‌ فِي‌ كُلِّ كَرْبٍ وَأَنْتَ رَجَائِي‌ فِي‌كُلِّ شِدَّةٍ وَأَنْتَ لِي‌ فِي‌ كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِـي‌ ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ اجابه الدعا التماس دعا🌱
امیرالمومنین (ع) فرمودند که: مُحِب ما وقتى به حال احتضار میفته همه میان بالا سرش ولی خب دیگران به درد محتضر نمیخورن حضرت فرمود من میرم بهش میگم: أَنا عَلَي الَّذِي كُنْتَ تُحِبُّهُ اون علی که سنگشو به سینه میزدی من هستم💚