مرد جوان ، دو پای چوبی اش را برداشت و از کنار پنجره فولاد حرمت دورشد.
بیش از یک هفته درانتظار شفایش مانده بود و دیگرنمی توانست بماند.
نگاهش کردم شبیه آدم های ناامید نبود.
بازوهایش تواناتر ازپیش، روی چوب های زیر بغل نشسته بودند.
تعجبم را که دید گفت:
" وقتی که دوست دارد مرا باهمین چوب ها ببیند...همین راهم دوست دارم "
انگار آدم هارا جوری عاشق کرده ای که حال و روزشان را نمی بینند.
#امام_رضاجان
@chadoriya
.
.
+
خدا را چه دیده ای!!
شاید با همین حسرت خوب بودن
یک روزی رفتیم پیش ِ خوب ها....
#امام_رضاجان💛
@chadoriya | ❣☔️
#استوری..
آوینیسم🌱
..💔.. هر دلی می رسد از راه شکسته است، چقدر... جاده ی عاشقيت حادثه ساز است رضا •[ @chadoriya ♡]•
.
.
یک جای دنج از حرم تو برای من
من هر چه دارم ای همه چیزم برای تو
#امام_رضاجان 💛
🌸
یا امام #غریب! می دانی!
تو خودت مکه ی فقیرانی!
#فقر یعنی ؛
کسی تمامی لحظه هايش،
#حسرت مشهد تو را بخورد.....
#بطلب_حضرت😓
@chadoriya | 💛
#امام_رضاجان 💛
.🌕🌼.
.
.
خوش
به حالِ
دلِ بی تاب
همان بیماری
که دم
#پنجره_فولاد
شفا میگیرد...
#امام_رضاجان 💛
@chadoriya | 💚
+یک عدد دلتنگ حرم !!
.💛☀️
در میزنیم و
هیچ کسی وا نمیکند
پس زودتر
امام رضا را خبر کنید
#امام_رضاجان 💛
@chadoriya | ☀️