#طنز_جبهه😃😀
#fun 😂
●توی #سنگر هر کس مسئول کاری بود.
یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار #سنگر ... به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با #چفیه بسته است.
●نمیتوانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند ..
●کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، یک شب #چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش .
صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید !
#سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !!
تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای #سنگر رو انجام بده . 😂😂😂
●خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت.
#شهید_رسول_خالقی
@chadoriya
هدایت شده از ارزانکده خانه و اشپزخانه
.🌻🌼🌻.
کولهات را گوشهی #سنگر گذاشتی و کتاب #زیست و #فیزیکت را از آن بیرون آوردی تا بخوانی.
بچههای مخابرات گفتند: "احمدرضا! کار ما اینجا #جنگیدنه، تو #درس میخونی؟"
تو هم در جواب گفتی: "از کجا معلوم من #شهید بشم؟ اگه زنده بمونم باید بتونم کاری بکنم یا نه؟"
همین حرف آنها را به فکر فرو برد.
از آن پس شروع به مطالعه کردند و سوالات درسیشان را از تو میپرسیدند.
@girlLovee |📚
#به_سبک_شهداء
#انگیزشی_سبک_شهدا
.🌼🌻🌼.