eitaa logo
إستٍیٖـღـڪٍْرٍٖعًڪْٖٓღًـڛْ ݒٌٍـღـږُ ـۅٌفْـღٍـآيٖـღـݪٍْ
4.2هزار دنبال‌کننده
45.2هزار عکس
27هزار ویدیو
174 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر👇 @Hossein_Hajivand تبلیغات در۱۶کانال ما👇 https://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
♨️ 14 ساله چطور شکمش بالا اومد...⁉️😳🔴 دختر مومنی بود. همیشه را سر موقع می خواند، همه را حفظ کرده بود. صد رقم بلد بود، دعای جوشن کبیر، ندبه، چی و چی همه را بلد بود. حدود ۱۴ سال داشت که کم کم رنگش زرد شد ، هم باد کرد و گاهی هم بالا می آورد.زنهای همسایه او را که می دیدند پچ پچ می کردند و آخر سر گفتند زری شده‼️😳♨️آخرین باری که نگاهش کردم صورتش زرد بود گفت: حسین حرفهایی که درباره من میزنند را تو هم میدانی؟ من کار بدی نکردم ولی.......⁉️🔞😱👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3000238094Cf99aa0bd22 داستان باز شود🔞 👆👆👆
خیلی سختـہ ساعت ۱۱ شبــ.... باز مثل هرشب منو اغوش بگیر... .... ❥ ♡﹏❀❀❀﹏♡ •○° ❀ °○• •○° ❀ °○• ☆←•┅═══❁₯❁═══┅•→☆ Jõıň ⇄☞ @Axe_Porofil ⊂⇝❤️⇜⊃
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن تو اتاق خودتون بخوابین، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه از صحنه ای که دیدم دنیا دور سرم چرخید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C1d9ac30d93
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن تو اتاق خودتون بخوابین، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه از صحنه ای که دیدم دنیا دور سرم چرخید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C1d9ac30d93
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن تو اتاق خودتون بخوابین، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه از صحنه ای که دیدم دنیا دور سرم چرخید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C1d9ac30d93
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن تو اتاق خودتون بخوابین، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه از صحنه ای که دیدم دنیا دور سرم چرخید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C1d9ac30d93
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن تو اتاق خودتون بخوابین، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه از صحنه ای که دیدم دنیا دور سرم چرخید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/900726793Cd7046136ce
هدایت شده از 
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد ❌ روشن پاکمهر، یه وکیل پایه یک دادگستریه که برای نجات باباش از زندان، به یزدان فرخزاد نزدیک میشه تا مدرک جور کنه چون معتقده یزدان تو زندانی شدن باباش نقش داره.. و یزدان با دیدن زیبایی چهره ...🫀 روشن، بهش جذب میشه و جای شکایت ، بهش پیشنهاد ازدواج میده...😱😱😱 روشن چاره‌ای جز قبول این پیشنهاد نداره اما... دخترِ تخصِ این رمان خون به دلِ یزدان می‌کنه و همه‌ی نقشه‌هاش رو نقش بر آب می‌کنه تا جایی که یزدان مجبور میشه ...😍👇 داستان 👇👇👀💜 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از 
📵 👰🏻نامه‌ی‌ به‌عروس👰🏻📵 پدری قبل از ازدواج پسرش به او یک نامه داد و گفت شب عروسی این رو به خانومت بده و خودت هیچوقت نخون! پدر مُرد؛ پسر از یک دختر ثروتمند خواستگاری کرد و شب عروسی نامه رو به عروس دادکه وقتی خواند یک کشیده به پسره زد و گفت الان منو طلاق بده! از یک دختر فقیر خواستگاری کرد و نامه را به او داد او هم کشیده زد و طلاق خواست! این موضوع تکرار شد ودر نهایت نامه را باز و شروع کرد به خوندن ناگهان دید نوشته...😱🔥👇 🔴 نامه 👇😳😳 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن اتاق خودتون بمونید، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه ... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C92738a29c6
عجیب نوعروس و تازه داماد ایرانی..... هنوز به خانه بخت نرفته بود که اش او را مجبور کردند به دادگاه خانواده برود و خواستار شود😱 دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران وقتی بهانه عجیب عروس خانم را شنید و دید این دختر به علاقه دارد طلاق نداد... نوعروس که در دادگاه حرفی برای گفتن نداشت وقتی پیش رو ایستاد گفت ..😳 داستان ..👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194این داستان واقعی برای ادامه سرگذشت های واقعی عضوشوید
۱۸ ساله ام هر شب ۳ به کجا می رود ⁉️⚠️ سرگذشت تلخ اما واقعی... شبی بود که متوجه سر وصداهای عجیبی از اتاق دخترم الهام میشدم اما اهمیت نمیدادم ؛ یک شب ساعت حدود ۳ نصف شب رفتم اتاق که در کمال تعجب دیدم نیست 😳 برگشتم و با ترس همسرم مریم را بیدار کردم و با عجله به اتاق رفتیم اما در کمال ناباروری دیدم ....😱 داستان 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194 برا سرگذشت و داستان های واقعی عضو شوید
هدایت شده از 
چندماه بعد از ازدواجمون همسرم تاکید داشت که شبا پیش مامانش بخوابیم آخه چندسالی بود پدرش به رحمت خدا رفته بود با اینکه از این وضعیت ناراضی بودم ولی بخاطر آرامش زندگیم قبول میکردم تا اینکه یه شب مادر شوهرم گفت امشب نیاین پیش من شوهرتو راضی کن تو اتاق خودتون بخوابین، همینکارو‌ کردم ولی نیمه های شب از سر کنجکاوی بلند شدم رفتم تو اتاق مادر شوهرم، خدا نصیب نکنه از صحنه ای که دیدم دنیا دور سرم چرخید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C92738a29c6