سه دقيقه در قيامت 12.mp3
28.78M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 2⃣1⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
#استاد_امینی_خواه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🍃نماز توبه ماه ذی القعده🍃
سید بن طاووس روایتی نقل کرده که ذی القعده ماه اجابت دعا در وقت شدت است.
در روز یکشنبه ی این ماه، نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلوات الله علیه و آله روایت کرده که هر که آن را بجا آورد، توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده می شود، با ایمان از دنیا می رود، قبرش نورانی و والدینش از او راضی می گردند و مغفرت شامل حال والدین و فرزندانش می گردد.
توسعه ی رزق پیدا می کند و ملک الموت در وقت جان دادن با او مدارا می کند.
کیفیت این نماز به این گونه است که
🍃روز یکشنبه غسل کرده، وضو گرفته و دو، دو رکعتی نماز بجا می اوریم.
در هر رکعت حمد یک مرتبه، توحید سه مرتبه و سوره های فلق و ناس هر کدام یک مرتبه.
پس از نماز ۷۰ مرتبه استغفار کرده، پس از آن این دعا را می خوانیم:
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
یا عزیز یا غفار، اغفرلی و ذنوب جمیع المومنین و المومنات فانه لا یغفرالذنوب الا انت
مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی القعده
#نماز_توبه
#من_خدا_را_دوست_دارم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🍃از کجا به این مرتبه رسیدند؟
کوملهها بشدّت شکنجهاش کرده بودند، هیچ ناخنی در دست و پا نداشت، جای جای سرش شکسته و کبود بود، موهای سرش را تراشیده و در روستا میگرداندند، شرط رهایی اش توهین به حضرت امام رحمه الله علیه بود اما او مقاومت کرد. پس از یازده ماه اسارت و شکنجههای بسیار در ۱۷ سالگی زنده به گورش کردند.
#شهیده_ناهید_فاتحی
#حجاب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۳ روز تا عرفه 🦋
🌼امروز به نیت
❣شهید تورجی زاده❣
قرائت
☘ ۱۳۵ مرتبه ذکر : یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین ☘
✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
#الهی_شهید_بشیم
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
💟سلام و عرض ادب خدمت همسنگران بزرگوار 🌼دوستان بزرگوار امروز اول ذی القعده روز ولادت حضرت معصومه سل
💟 ششمین روز ذی القعده
🌺قرائت سوره فجر
☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به شهدای کربلای خانطومان، شادی روح همه شهدای مدافع حرم صلوات🤲
#غصه_نخور_شهدا_تنهامون_نمیذارن
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت پنجاه و یکم
خواهر دشتی گفت: آذوقه داره تموم می شه، شما چون با فرمانداری در ارتباط هستین با خواهر منیژه رحمانی به فرمانداری برید و مقداری مواد غذایی خشک بیارید.
من و منیژه به فرمانداری رفتیم ولی گفتند: باید تا دو سه روز دیگه که مجوز تخلیه ی انبارهای آذوقه ی شرکت نفت صادر بشه، صبر کنید.
با خودم گفتم: خب تا سه روز دیگه جنگ تمومه. اما خواهر دشتی گفت: پس برید از همسایهها، ذخیره ی خونه ها رو بگیرید. همسایه ها برای جبهه و رزمندهها جونشون رو هم می دن.
این حرف یعنی اینکه بچهها از خواب بیدار شوید، جنگ تازه شروع شده.
او درست میگفت. تمام شهر را غیرت و جوانمردی پر کرده بود. مال من و مال تو معنی نداشت. جان منو جان تو مطرح نبود. هر که هر چه داشت در اختیار دیگران می گذاشت و مال، مال همه بود.
چون مسجد در محله ی خودمان بود، به یاد قولی افتادم که به سلمان داده بودم. یک تکه کاغذ پیدا کردم و نوشتم:
من زندهام _ مسجد مهدی موعود.
کوچه سوت و کور بود. از صدای دعوا و بازی بچه ها خبری نبود. هیچ بویی جز بوی باروت در کوچه به مشام نمیرسید. در خانه ی ما هم مثل همه خانهها باز بود.
به داخل خانه رفتم. میدانستم در آن ساعت آقا خانه نیست. خانه خالی و ساکت بود. دوچرخه ی علی که خیلی طرفدار داشت و بچهها سرش دعوا داشتند، بیصاحب گوشه ای افتاده بود.
یادداشتم را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم.
از شدت صدای انفجارها، شیشه های یک خط در میان ترک خورده بودند. سکوت آزارم میداد. انگار سالها بود کسی در این خانه زندگی نمی کرد. انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش من و خواهر و برادرانم در این خانه می خندیدیم.
غیبت مادرم که مثل نقش گل بر دیوار آشپزخانه بود و هیچ وقت آشپزخانه را بی او ندیده بودم توی ذوق می زد. آشپزخانه به جای بوی دمپختک بوی ماندگی میداد. اتاق پذیرایی را خاک گرفته بود. تنها قاب عکس آقا با چهره ای با ابهت همچنان به دیوارش آویزان بود. از هر طرف که به قاب نگاه میکردم چشمان آقا، همان چشم های پر ابهت مردانه بود که مرا دنبال میکرد و به من خیره شده بود. دلم برای آقا تنگ شده بود. تا کی باید منتظر میماندم تا سلمان قصه ای بسازد و من بتوانم بدون ترس و دلهره به خانه بروم...
پایان قسمت پنجاه و یکم
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
امیرالمومنین علی علیهالسلام میفرمایند:
کسی که دینش را از قرآن و سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم بگیرد، کوهها از جای خود دور میشوند قبل از اینکه چنین کسی از جای خود دور شود!!
(یعنی در دینش از کوه پابرجاتر و ثابتتر میشود) و کسی که دینش را از دهان رجال (مردم) بگیرد ، همان رجال او را باز میگردانند و مرتد میکنند ...
الکافی ، جلد۱ ، صفحه ۶
#سلام_امام_مهربانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
تو واگن خانمها، خانم جوانی که خودش موهاش بلوند و بیرون بود و آرایش هم داشت به خانم دیگری که مانتوی جلوباز با تاپ کوتاه پوشیده بود می گفت:
«شماها دیگه شورشو درآوردید. دیگه مردا رو نمیشه به خونه و زندگی پایبند کرد، با هر زنی حرف میزنم شاکیه!»
یک دعوای کاملا درون گفتمانی بود!
#حجاب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
سه دقیقه در قیامت 13.mp3
22.79M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 3⃣1⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
* شوق مرگ و آرزوی مرگ؛ خوب یا بد؟
* شرح ملاقات با حضرت عزرائیل
* نکاتی قابل تامل پیرامون ملائکه
* دیدن آینده در خواب
* نکاتی پیرامون عالم ذَر
*نکاتی پیرامون حضرت عزرائیل
#استاد_امینی_خواه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔞هشدار تصویر حاوی مسائل غیر اخلاقیست ۱۸+🔞
درسایه غفلت مسئولین #سریال_دل وارد مرحله ای شد ک توشبکه هایی مثل جِم هم قفله،اونجا دیگه حداقل عشقا مثلثیه،تو این سریال عشق مربعی،ذوزنقه ای،۸ضلعی هم میبنیم👇
گفته میشه هزینه این سریالو سازمانهایی ک وظیفشون«تبلیغات اسلامیِ»داده،زیبانیست؟
#نفوذفرهنگی
#شبکه_خانگی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
🔞هشدار تصویر حاوی مسائل غیر اخلاقیست ۱۸+🔞 درسایه غفلت مسئولین #سریال_دل وارد مرحله ای شد ک ت
دوستان بزرگوار سلام
لطفا محتوای سریالهای شبکه خانگی را جدی بگیرید.
شبکه ی نفوذ در عرصه ی فرهنگی تاخت و تاز می کند و ماسفانه هر روز شاهد قربانی شدن فرزندانمان هستیم.
#آدم_انتخاب_کنیم
#شبکه_خانگی
#نفوذ_فرهنگی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۲ روز تا عرفه 🦋
🌼امروز به نیت
❣شهید محمدحسین حدادیان❣
قرائت
☘ زیارت عاشورا ☘
✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
#الهی_شهید_بشیم
💟 هفتمین روز ذی القعده
🌺قرائت ۴مرتبه سوره زلزال
☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به پدر و مادران شهدا، اونهایی که زنده هستند ان شاءالله خدا طول عمر باعزت روزیشون کنه و اونهایی که در بین ما نیستند روحشون قرین رحمت الهی ان شاءالله🤲
#غصه_نخور_شهدا_تنهامون_نمیذارن
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت پنجاه و دوم
رفتم توی انبار و آخرین رشن را جمع کردم. به جای اینکه عدس ها را به مسجد ببرم و آنجا پاک کنم ،رو به روی عکس آقا نشستم و مشغول پاک کردن عدس شدم.
زمان آمدن آقا نبود، اما یکباره آقا بالای سرم حاضر شد. هر دو از دیدن هم جا خوردیم. من از دیدن او خوشحال و هیجان زده شدم اما او از دیدن من ناراحت شده بود.
آقا با تعجب گفت: تو اینجا چه کار می کنی؟ برای چی اینجایی؟ کریم چطور تورو رها کرده؟ رحیم چطور تورو رها کرده؟ با کی اومدی؟ چند روز اینجایی؟ کجایی؟
چنان پشت سر هم سوال میکرد که فرصت نمی کردم به او جواب بدهم.
با شرمندگی او را نگاه کردم. وقتی برایش توضیح دادم که طی این مدت چه کارهایی در مسجد انجام دادهام خوشحال شد.
قرار شد او بیرون از خانه با کیسه های شنی سنگری بسازد. از من خواست هر شب بدون استثنا تحت هر شرایطی به خانه بیایم. من هم قول دادم شب ها برای استراحت به خانه برگردم
حالا دو تا قول داده بودم؛ یکی به سلمان و دیگری با آقا. آ
ذوقه هایی را که از همسایهها گرفته بودم کیسه کیسه در چند نوبت به مسجد رساندم.
دو شب بعد طبق وعدهای که به آقا داده بودم به خانه رفتم،
آقا سنگر کوچک و جمع و جوری سر کوچه ساخته بود که با دیدن آن یاد قبرهایی می افتادم که برای مراقبه و غلبه بر ترس از مرگ در آنها می خوابیدیم. کف سنگر یک پتو و یک بالش کوچولو انداخته بود. یک توری هم به عنوان سقف سنگر کار گذاشته بود که پشه و مارمولک و جانوران موذی نتوانند وارد آن بشوند.
با دیدن این همه ذوق و سلیقه لبخندی زدم و گفتم: آقا این که سنگر نیس، این مثل تخت ملکه هاست.
بغلم کرد و پیشانی ام را بوسید و گفت:
مگه تو چی از یه ملکه کمتر داری، توهم ملکه بابایی دیگه!
هیچ گاه آن چهره ی مهربان و دوست داشتنی با آن دست های بزرگ و پینه بسته از کار و رنج که آن شب به روی سرم کشید از خاطرم نمی رود.
آن دست های مهربان و دوستش دوست داشتنی را از صمیم قلب بوسیدم.
یادم آمد یادداشت دومم را هم باید برای سلمان بگذارم.دوباره نوشتم: من زنده ام و آن را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم.
صدای سوت خمپاره ها لحظهای قطع نمی شد. شعله هایی که از سوختن شهر برمی خاست، شب و تاریکی را بی معنا و همه جا را روشن کرده بود. گوش شهر از صدای خمپاره ها پر شده بود.
آقا برای اینکه من را از فضای ملتهب و وحشت آور صدا و آتش خمپاره ها دور کند با خاطرات جنگ ها و تاریخ و شعر و ادبیات سرگرمم کرد.
مثل همیشه که با آمدن فصل پاییز ژاکت های بافته شده سال های قبلی را می شکافت و مدل طرحی نو میبافت، با کلافی به رنگ گلبهی ژاکتی برایم سر انداخته بود و بی آن که حتی یک نگاه به بافته هایش بیاندازد، همان طور که حرفه ای میبافت گفت:
همه ی آدم ها تو زندگیشون یه بار، جنگ می بینن، اما من دو جنگ را دیدم؛ هم جنگ ۱۳۲۰ را دیدم و هم جنگ ایران و عراق را.
در همسایگی ما چند نفر دیگر هم سنگر ساخته بودند دور آقا جمع شده بودند و دائم به آقا که صدای دلنشین و محزونی داشت می گفتند: مشتی دلمون گرفته، یه دهن فایز بخون دلمون رو سبک کنیم...
پایان قسمت پنجاه و دوم
رشن:خوار و باری که شرکت نفت هر چهارده روز یکبار به کارگرانش می داد و شامل برنج،شکر، قند روغن، آرد، نخود، لوبیا،عدس و ... بود.
فایزخوانی: نوعی خواندن شعر با آهنگ محسون متعلق به مردم دشتستان و بوشهر
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند:
أنَا الَّذى أخْرُجُ بِهذَا السَیْفِ فَأمْلاَالاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً
من آن کسى هستم که در آخرالزمان با این شمشیر – ذوالفقار- ظهور و خروج مى کنم و زمین را پر از عدل و داد مى نمایم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است.
بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۹٫
#سلام_امام_مهربانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
آیا خانمها ابتکار و مولاوردی در این باره توضیحی دارند که چرا دختران زیر ۱۸سال که طبق ایده آنها حق ازدواج ندارند, بایستی آموزش جنسی ببینند و حقوق باروری داشته باشند؟
فکر نکنم نیاز به توضیح باشه که هدف شوم مولاوردی و ابتکار چیه؟
قضیه از این واضحتر؟
#محاکمه_مولاوردی
#نفوذ
#آدم_انتخاب_کنیم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۱ روز تا عرفه 🦋
🌼امروز به نیت
❣شهید محمدرضا دهقان امیری❣
قرائت
☘ زیارت علقمه ☘
✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
#الهی_شهید_بشیم
سه دقيقه در قيامت 14.mp3
26.88M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 4⃣1⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
*ماده در عالم دنیا و مجردات
*چطور خون هم مقدس است و هم نجس؟
*مظاهر اسما الله در دنیا
*کیفیت پر وبال ملائکه و ما انسان ها
*من کیستم؟ نسبت بدن و حقیقت ما
*چیستی تکنولوژی و علم
*کیفیت ملائکه خدا، حورالعین و...
#استاد_امینی_خواه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
⭕️ منابع را 8 سال در دولت هاشمی، 8 سال در دولت خاتمی، 7 سال در دولت روحانی در دست داشتهاند! فصل پاسخگویی که میرسد نامهشان را به ولی فقیه ایستاده در جبهه مبارزه علیه استکبار مینویسند...
"اللهم إنا لا نعلم منهم إلا شرا، اللهُمَّ الْعَنْهم جَميعاً"
#موسوی_خوئینی_ها
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
توصیه های یک کارشناس غربی برای در امان ماندن از تجاوز:
🔸 از پوشیدن لباسهای اغواکننده اجتناب کنید چون صدای آن ها از صدای کلمات بلندتر است. کسی که این گونه لبا سها را می پوشد این پیام را به دیگران می دهد: برای هر مردی که احساس نیاز کند در دسترس هستم.
🔸 از رفتن به میهمانی هایی که در آن ها از مشروب استفاده ی شود، بپرهیزید.
🔸 اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید دعا بخوانید. درست است که این ممکن است مذهب گرایانه به نظر برسد ولی واقعا تاثیرگذار است.
جواهرانه، ص ۶۱
#حجاب
#تمدن_نکبت_غرب
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB