eitaa logo
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
688 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏بنده متولد ۱۳۱۸ هستم یعنی چهار سال بعد از کشف حجاب، ولیکن خب مادرم و اینها نقل می‌کردند قضایا را و اینکه در خانه می‌ماندند، مدتها بیرون نمی‌رفتند و برای بیرون رفتن‌های اضطراری چه مشکلاتی را تحمل می‌کردند. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بهنوش بختیاری؛ هموطنم اگه کسی بچه خودت رو اذیت کنه فقط چه حسی داری؟؟عزیز مردم جگر گوشه مردم رو زدن نابود کردن جالبه خانم بازیگری نوشته بود اعدام نکنید که یادمه یه راننده رو شب عیدی از کار بیکار کرد فقط بخاطر اینکه کار بانکی و شخصی خانوم رو انجام نداده بود .... خانم چطوری میگی اعدام نکنید شما که خودت هیچ گذشتی در زندگی شخصی نداری 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🍃 مراقبات شب دحوالارض 🔅 شب دحوالارض هم از ليالی شریف و شبی بسیار عظیم است. شب ظهور و تولّد انبیاء بزرگ؛ حضرت ابراهیم علیه السّلام و حضرت عیسی بن مریم علیه السّلام و شب عنایات خاصّه‌ی الهی به اهل عبادت و خلوت است. شبی است که رحمت خدا در آن نازل می‌شود و قیام به عبادت در آن اجر بسیار دارد. احیا و شب زنده داری این شب برابر صد سال است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 اعمال روز دحوالارض 🍃 روزه روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه اش مثل روزه هفتاد سال است؛و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد. 🍃 نماز آن دو رکعت است در وقت چاشت [بالا آمدن آفتاب تا پیش از گذشتن از وقت ظهر] در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند: یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ 🍃 دعا کفعمی در کتاب مصباح فرموده که خواندن این دعا مستحب است: اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ......... (مراجعه به مفاتیح) 🍃 ذکر خداوند معنای ذکر،فقط گفتن الفاظ و اوراد و نامهای خداوند نیست.بهترین نوع ذکر خدا،به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظر دانستن است. 🍃 غسل انجام غسل مستحبی به نیت روز دحوالارض 🍃 زیارت امام رضا علیه السلام از افضل اعمال مستحبی این روز است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👤 حجت الاسلام حاج علی اکبری : امروز که جامعه ما به این ویروس منحوس دچار شده است، ما نباید خدای متعال را فراموش کنیم، لازم است در تمام زندگی به خصوص در این گرفتاری دست نیاز به سمت پروردگار دراز کنیم. 🌺پویش روز چهارم الحمدالله ۲۰۳ دور تسبیح قرائت شد. ☘روز پنجم 👈پویش به نیت رفع بلای کرونا. لطفا در صورت حضور اعلام نمایید. @shahid_ahmadali_nayeri
🦋 ۱۵ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید مهدی یاغی❣ قرائت ☘ سوره واقعه ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
سه دقیقه در قیامت 29.mp3
36.7M
قسمت 9⃣2⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * ماجرای گرفتن ثواب حسینیه وقفی به دلیل تهمت زدن * ماجرای شنیدنی میرزای شیرازی و امین‌التجار * تقوا با تاریخ انقضا * آزار رساندن مجاهدان راه خدا * سفارش‌هایی از آیت‌الله حق‌شناس * آزار دادن شوهر و همسر * آزار رساندن به مسلمان 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🔸️دیش‌ها، ریشه‌ی فرهنگ را می‌زنند تا ریش و قیچیِ سبک زندگی ما را به دست بگیرند. ماهواره را رایگان به ما می‌دهند تا آسوده شویم و جانی نکنیم و دارو را تحریم می‌کنند تا از جان کندنمان خیالشان آسوده شود. روسری را سرچوب می‌کنند تا اسب چوبین را به قلعه‌ی عفاف وارد کنند. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را مشاهده کنید و برای مرحوم هاشمی رفسنجانی طلب مغفرت کنید!! ❗️مراقب باشید من و شما هم در این فاجعه سهیم نباشیم! 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت شصت و ششم با بهت و حیرت به آنها خیره شده بودم. نه راننده می خواست فرمان ماشین را ول کند و پیاده شود، و نه سرنشین جلو و نه ما که عقب نشسته بودیم. نمی‌توانستیم هیچ حرفی بزنیم. فقط دوروبرمان را نگاه می کردیم. چقدر تانک! چقدر خودرو نظامی! خوب که دقت کردم آرم سپاه پاسداران را روی لباس شان دیدم اما انگار یادشان رفته بود که کلاه قرمز نیروهای بعثی را از سرشان بردارند. از راننده پرسیدم: چی شد؟ گفت: اسیر شدیم. -اسیر کی؟ - اسیر عراقی ها. - اینجا مگه آبادان نیست؟ تو ما را دادی دست عراقی ها؟ - الله اکبر،خواهر! همه مون اسیر شدیم. سربازهای عراقی سریع خودشان را به ماشین ما رساندند. من که کنار پنجره بی‌حرکت نشسته بودم، شیشه ماشین را بالا کشیده، سریع قفل در ماشین را زدم اما آنها شیشه ی ماشین را با قنداق تفنگ شکستند. از ترس خودم را روی خواهر بهرامی انداختم. تعدادی از سرباز‌های عراقی شیشه پنجره سمت خواهر بهرامی را هم شکستند. راننده فرمان ماشین را رها کرد و پیاده شد. سرنشین هم نفر بعدی بود که پیاده شد. اما من و خواهر بهرامی مقاومت می‌کردیم و نمی‌خواستیم پیاده شویم. رادیوی کوچکی که در دستم بود، از دستم پرتاب شد. هنوز نمی دانستم چه اتفاقی افتاده، با ضربه ی تفنگ سرباز عراقی که در ماشین را باز کرد، به خود آمدم که می گفت: گومی، گومی یالا بسرعه (بلند شو، زود باش بلند شو) وقتی پیاده شدیم مثل مورو ملخ از کمینگاه های خود در آمدند و دور ماشین جمع شدند و آن راننده و سرنشین را مثل کیسه ی شن به پایین جاده پرتاب کردند. دو دختر هفده و بیست و یک ساله یکی خواهر بهرامی با روپوش سرمه ای و مقنعه طوسی روشن و کفش های سفید پرستاری و من با روپوشی خاکی رنگ و مقنعه ای قهوه‌ای و پوتین کی کرز در مقابلشان ایستاده بودیم و آنها دور ما حلقه زده بودند. یک نفر لباس شخصی که از عربهای خوزستان بود و زبان فارسی می دانست به نام جواد به عنوان مترجم، آنها را همراهی می کرد. یکی از آنها که لباس پلنگی تکاورها را پوشیده بود جلو آمد که ما را تفتیش بدنی کند. خودم را به شدت عقب کشیدم و فریاد زدم: به من دست نزنید، خودم جیب هایم را خالی می کنم. بعثی ها که از عکس العمل ناگهانی من جا خورده بودند، چند متر عقب پریدند و در حالی که لوله تفنگ هایشان را به سمت ما نشانه گرفته بودند جواد را صدا زدند و خواستند ترجمه کند: اش ما عدچ اسلحه سلمی ها (هر اسلحه ای که داری تحویل بده) - اسلحه ندارم - سلموا کل ما عدکم. سلموا قنابلکم الیدویه (هرچه دارید بدهید. نارنجک هایتان را تحویل بدهید) - نارنجک ندارم. دستهایم را روی لباس‌هایم کشیدم. مقنعه ام را تکان دادم. به جیب هایم اشاره کردند. آستر جیب هایم را بیرون کشیدم. وقتی دست هایم را از جیبم در آوردم، در حالی که حکم مأموریت فرمانداری را در یک مشتم و یادداشت "من زنده‌ام" را در مشت دیگرم پنهان کرده بودم، شروع به تکان دادن جیبم کردم. افسر عراقی متوجه کاغذها شد و اشاره کرد "مشتت را باز کن". با خنده ای زیرکانه انگار که به کشف بزرگی رسیده است هر دو کاغذ را از من گرفت. مترجم راصدا کرد. جواد خواند: من زنده‌ام. با نگاهی مشکوک به من گفت: هذی شفره (این یک رمز است) جواد نگاهی به من انداخت و سپس به برگه ی دوم چشم دوخت .میل نداشت بخواند یک نگاه به من می کرد و یک نگاه به برگه اما چاره ای نداشت. سرانجام خواند: معصومه آباد؛ نماینده ی فرماندار آبادان. مأموریت انتقال بچه های پرورشگاه به شیراز ... پایان قسمت شصت و ششم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمومنین علی علیه‌السلا‌م می‌فرمایند: کسی که دینش را از قرآن و سنت پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم بگیرد، کوه‌ها از جای خود دور می‌شوند قبل از اینکه چنین کسی از جای خود دور شود!! (یعنی در دینش از کوه‌ پابرجاتر و ثابت‌تر می‌شود) و کسی که دینش را از دهان رجال (مردم) بگیرد ، همان رجال او را باز می‌گردانند و مرتد می‌کنند ... الکافی ، جلد۱ ، صفحه ۶ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 ۱۳ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید رضا رحیمی❣ قرائت ☘ ۱۵۰۰۰ مرتبه ذکر استغفار ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
سه دقیقه در قیامت 30.mp3
34.26M
قسمت 0⃣3⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * ادامه بحث حق‌الناس * روایات و مصادیق آزار رساندن به همسایه * از بوی بهشت محروم می‌شود کسی که.... * استرس و ترس عاقلانه * معنای بهتان و اثم چیست؟ * توسعه وجودی امام کاظم علیه السلام * آینه، ماجرای ما و خدا * در حق‌الناس مراقب شیطان باشیم * بشارت به کسانی‌که در راه خدا آزارها را تحمل می‌کنند * جلوه‌های حقیقت جهنم در عالم * مباهات ملائکه به چه معناست؟ * علامت تقوا 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
امروز قرارگاه امام حسین علیه السلام ایران است... فرازی از وصیتنامه شهید سلیمانی: 🌹خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. 🌺امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی صلوات الله علیه و آله و سلم. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
امروزه مردان کشورهای ثروتمند با استثمار جسم زنان، بخش اعظم صنعت توریسم جنسی را در دست دارند. گردانندگان مراکز عیاشی و هرزگی حتی رویدادهای بزرگ ورزشی مانند المپیک و جام جهانی با ارائه خدمات زن اجاره ای روسپیان اسکورت و ... سودهای کلانی از این راه بدست می آورند. جواهرانه، ص ۵۴ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃معادن ارزشمند و عظیم ایران مقدس وۻۅگِڔِفٺَݩ‌ۺَہیدحُجَجۍ ‌دَڔحَڔَݥ‌اِݥاݥ‌ڔِۻا😭 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
‏اینم نیروگاه برق ویتفیلد در ایالت ایندپانای ‎ آخرین باری که در تاریخ یکی به آمریکا حمله کرد ژاپن بود که با آمریکا با بمب اتم جوابشو داد اما جلوی ایران خفه خون گرفتن و وایسادن تماشا ‎ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده ام قسمت شصت و هفتم فکر کردند یکی از مهره های مهم نظامی ایران را به دام انداخته اند. در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، پشت سر هم به عربی جملاتی می گفتند و من با کنجکاوی حرکات و حرف‌های آنها را گوش می دادم و دوروبرم را می پاییدم اما هرچه بیشتر گوش می دادم کمتر می فهمیدم. کلمه ی بنات الخمینی و ژنرال را در هر جمله و عبارتی می شنیدم. بلافاصله بی‌سیم زدند و خبر را ارسال کردند. از جواد پرسیدم: چی داره میگه؟ گفت: می گه ما دو ژنرال زن ایرانی را اسیر کرده‌ایم. گفتم :ما مددکار هلال احمریم. نظامی بعثی کلمه ی هلال احمر را فهمید و گفت: هلال احمر بنات الخمینی رو به خواهر بهرامی کرد و پرسید: شنو اسمچ؟ (اسمت چیه؟) قبل از اینکه او دهان باز کند گفتم: مریم، ما هر دو خواهریم. کوچک ترین حرکت ما را زیر نظر داشتند و با فریاد می گفتند: اتحر کن (راه بیفتید) اصرار داشتند دست هایمان را پشت سرمان بگیریم. با این حرکت مقنعه ام بالا می‌رفت و این موضوع آزارم می داد. فریاد زدم: من این کار را نمی‌کنم. جواد که پا به پای ما می‌آمد، با لهجه ی عربی و فارسی دست و پا شکسته گفت: خواهر تو اسیر آنها شدی، آنها که از زیر تو نیستند. دستور را اطاعت کن. اینها فکر می‌کنند تو زیر مقنعه ات نارنجک بستی. می‌گویند زن های کردستان هم از این مقنعه ها می پوشند و زیرش نارنجک می بندند. مقنعه ام را دوباره تکاندم و دست های کاملا خالی ام را نشان دادم تا خیالشان راحت شود که زیر مقنعه ام چیزی ندارم. گویا تا حدودی پذیرفته بودند که پوشش خواهر بهرامی مربوط به هلال احمر است. ولی با شک و تردید به کفش و لباس من نگاه می کردند. حتی اگر با انگشت بینی ام را می‌خاراندم، قیافه شان عوض می‌شد و اسلحه شان را می جنباندند. پایین جاده، داوطلبان اعزامی ایرانی را می دیدم که به دام عراقی‌ها افتاده بودند. از اینکه این همه نیروی نظامی و تازه نفس به این راحتی اسیر شده بودند، به شدت ناراحت بودم. نیروهای بعث عراقی از کجا خودشان را به اینجا رسانده بودند؟ من که تا آخرین لحظه، موقعیت نیروها و جنگ را از رادیو رصد می‌کردم یک جمله مبنی بر اینکه عراقی‌ها توانسته اند از رود کارون عبور کنند و کارخانه شیر پاستوریزه، کشتی سازی اروندان، صابون سازی، روستای مارد و روستایی سلمانیه را به تصرف درآورند تا خود را به جاده اصلی آبادان-ماهشهر برسانند، نشنیده بودند. آنها مثل راهزن هایی که یکباره از زیر زمین بیرون می آیند بهترین نیروهای مخلص و داوطلب ما را شکار می کردند و بر جاده مسلط شده بودند. همچنان حاضر نبودم دست هایم را پشت سرم نگاه دارم. آنها هم در بیابان به دنبال سیم یا طنابی می گشتند که دست هایم را با آن ببندند. اما برادرها دستهایشان باز بود. به جواد گفتم: دست مردها که باز است، چرا می‌خواهند دست‌های ما را ببندند؟ ترجمه کرد و افسر عراقی گفت: نسوان الایرانیات اخطر من الرجال ایرانیین (زن های ایرانی از مردهای ایرانی خطرناک ترند). از اینکه دو دختر ایرانی در نظر آنها اینقدر با ابهت و خطرآفرین بودند احساس غرور و استقامت بیشتری می کردم. بعد از این که در آن بیابان چیزی برای بستن دست هایمان پیدا کردند یکی از سربازها بند پوتینش را باز کرد و با آن دست های ما را بستند.. پایان قسمت شصت و هفتم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB