سلام دوباره
عاشقانه و با شوق،
زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري
الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل
ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
2512870.mp3
24.9M
🔹دعای افتتاح🔹
حاج مهدی سماواتی
♦️هرشب ساعت ۲۲
#سی_روز_افتتاح_بخوانیم
#ماه_رمضان
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زنده ام
قسمت شانزدهم
مثل شعبده بازها که یک دستمال داخل کلاه میانداختند و یک خرگوش بیرون می آوردند، آدم هایی که وارد می شدند با یک رنگ و چهره می آمدند، موقع رفتن به یک شکل دیگر از خانه نغمه خانم خارج می شدند. همه قشنگ و راضی بیرون میرفتند. هنوز نیم ساعت به پایان کلاس آرایشگری مانده بود که در آرایشگاه محکم کوبیده شد. طوری که نغمه خانم با ترس و عصبانیت از جا پرید؛ و در حالی که رنگ بر چهره اش نمانده بود گفت: اوه چه خبره؟ مگه سر آوردین؟ مگه این خونه صاحب نداره؟ در حالی که زیر لب غرولند می کرد برای باز کردن دربه بیرون رفت.
در که باز شد فریاد رحیم و رحمان و محمد را شنیدم که با داد و فریاد به نغمه خانم میگفتند: حالا هنر قحطه که هنوز پا نگرفته بیاد فوت و فن بزک کردن و یاد بگیره؟
با شنیدن صدای آنها موهای تنم سیخ شد. دویدم بیرون ببینم چه خبر است که با دیدن من با عصبانیت گفتند: کی گفته پا تو این جا بذاری؟
خواستم بگویم با زری آمدهام اما رحیم نگذاشت حرفم تمام شود و با غیظ گفت: صاحب زری کس دیگه ایه و زری هم بی خود کرده اومده اینجا.
در آن لحظه فکر کردم عجب جایی آمده ایم!مگر اینجا کجاست که اینقدر زود خبرش پیچیده و برادرهایم را تا این حد عصبانی کرده و پشت در خانه ی نغمه خانم کشانده؟
در همین فکر بودم که زری محکم به بازوی من کوبید و فهمیدم دیگر وقت رفتن است. با وجود تلاش نغمه خانم چیزی یاد نگرفته ، بار و بندیلمان را جمع کردیم و از آرایشگاه بیرون رفتیم. وای چه می دیدم همه برادرها بیرون ایستاده بودند. فقط ترکه دستشان نبود. گویی گناه بزرگی مرتکب شده بودم.
پا را که داخل خانه گذاشتیم سر و صدا بالا گرفت. بگو ببینم: چندتا دختر دوازده ساله و هم سن و سال شما اونجا بود؟ کی به تو گفته بری آرایشگری یاد بگیری؟
مادر بیچاره ام که نمیدانست با بردن من به آرایشگاه چه آشوبی در خانه راه می افتد، مات و مبهوت به پسرها نگاه می کرد. بنده خدا که فکر می کرد با این کارش می تواند از من یک خانم تمام عیار و هنرمند بسازد، با قیافه حق به جانب گفت : دختر باید از هر انگشتش یه هنر به باره، بالاخره باید یه چیزی یاد بگیره که به درد همسایه ها هم بخوره؟
رحمان گفت: بله ولی قبل از این که دستش توی صورت تو و خاله توران و همسایهها بره، اول توی صورت خودش می ره .
رحیم با تعجب و عصبانیت گفت: ننه! چشممون روشن، یعنی می خوای جای ننه بندانداز رو بگیره؟
بالاخره بعد از کلی جر و بحث به مادرم قبولاندند که مرا برای یادگیری هنری دیگر به جای دیگر بفرستد.
قرار شد از فردای آن روز به خانه خانم دروانسیان بروم تا از او خیاطی یاد بگیرم.
از فردا باز هم من و زری هم مسیر بودیم.اما با اختلاف دو تا خانه. او به آرایشگاه نغمه خانم می رفت و من کلاس خیاطی خانم دروانسیان میرفتم. کلاس خیاطی هیجان و تازگی کلاس آرایشگری را نداشت و ساعت به ساعت یک مشتری با قیافه و اطوار عجیب و غریب وارد و خارج نمیشد و برعکس مشتریهای نغمه خانم که همه جوان و زیبا بودند یا اگر هم زشت بودند، زیبا می شدند.
مشتریهای خانم دروانسیان زنان میانسال و خسته ای بودند که تحملشان در همان لحظه ورود سخت و ملال آور بود. خانم دروانسیان با لهجه ی ارمنی تلاش میکرد شمرده شمرده خیاطی را به زبان فارسی به ما تفهیم کند. من و بقیه کار آموز ها دور یک میز می نشستیم و هر کسی از دری سخن می گفت و برش می زد و می دوخت و تن پوشی ابتدایی را ردیف میکرد و همه به او به به و چه چه می گفتند.
این هنر هم دلپسندم نبود. حضور در جمع بی قرارم میکرد. خانم دروانسیان که متوجه بی قراری و بی حوصلگی من شده بود، بعد از کلاس مرا با بچه هایش آشنا کرد. دو تا بچه تمیز و اتو کشیده به نام هنریک و هراچیک. هراچیک دختری زیبا با شکل و شمایلی سوای ما بود. با بچه هایی آشنا شدم که اسم هایی متفاوت از اسمهایی که می شناختم داشتند، ابتدا فکر میکردم آنها خارجی هستند. هیچ وجه مشترکی به لحاظ زبانی دینی و فرهنگی بین ما نبود اما تفاوت ها همیشه جذابند. تفاوت ها لزوماً باعث جدایی نیستند و گاهی باعث رشد می شوند. ما در یک شهر زندگی می کردیم.اما سبک زندگی مان متفاوت بود. فاصله خانه ی ما تا خانه درمان سیان آنقدر کم بود، که من آن مسیر را پیاده می رفتم. هراچیک با وجود فراهم بودن همه شرایط در درس ریاضی تجدید شده بود و این بهانه خوبی شد، برای دوستی ما و فرار از کلاس من، آن آورده خیاطی.
هنریک هم از همان اول صبح با پدرش از منزل بیرون می رفت. آنها در کار نجاری استاد بودند. حالا دیگر هر روز به عشق هراچیک به خانه آنها میرفتم...
پایان قسمت شانزدهم
#نهضت_کتاب_خوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از کانال روشنگری🇵🇸
🔴 مرتبا به هموطنان ما می گویند چرا نام فرزندان خود را از اسامی #عربی انتخاب میکنید؟؟ 😠
فقط #نامهای_ایرانی بر کودکان خود بگذارید. مگر شما #ایرانی نیستید؟ (تحریک حس عرب و عجم) 😣
👈 البته آن هم نه همه نام های ایرانی که بعضا زیبا و بامعنا هستند. ☘️👍
بلکه بعضی نامهای #خاص! (هخامنشی، زرتشتی، حتی عبری و..)
می روند در کوچه پس کوچه های کهنه #باستان میگردند و اسمهایی به شما پیشنهاد میکنند که ابتدا باید بپرسید #اسم_دختر است یا #اسم_پسر؟! نامهایی که حتی طرز تلفظ آن را نمیدانید. 😐 چه برسد به معنایش.
مثلا به معنی بعضی از این اسامی هخامنشی نگاه کنید👇
📌دورشاسب : دور از اسب پادشاه!
📌 #آریو برزن: آتش!
📌ديانوش : دزد دريائي
📌راژانه : رازيانه
📌 #کورش: خوار کردن. پست کردن!
📌ساغر : پياله شرابخوري
📌شاران : گردنبند درست شده از بادام
📌 اخشان : دارای گاوهای نر
📌ارْ بُپال : دارای کُرّههای سفید
📌فریناسپ : دارای اسپهای فراوان
📌ارشام: دارای زور خرس!
📌آذرچهر : از تُخمه آتش
📌ارشیا: تخت و اورنگ و مرکب دوران هخامنشیان!
📌آتوسا و رکسانا: دو دختر کورش و خواهران تنی کمبوجیه که اولین بار در تاریخ ایران، با محارم (برادر خود) ازدواج کردند..
🔴 بعضی از مردم ما هم نه تنها از معنای این اسمها، بیخبرند و بخاطر #خاصصص! بودن! پرستیژ و کلاس گذاشتن😑 نامهای عجیب را انتخاب می کنند. بلکه از هدف این همه اصرار که به اسم هویت ایرانی ! تبلیغ میشود بی خبرند!
🔴 به شما میگویند اسامی و کلمات عربی را دور بریزید! اما حتی این را نمی دانند که نیمی از زبان #فارسی، کلمات عربی است و اگر این کلمات را از زبان خود حذف کنیم، دیگر فارسی وجود ندارد!😃😆
🔴 اما هدف این پروژه چیست؟!
چرا مرتبا در گوش ها این عقیده جاهلانه را تکرار می کنند که مگر عرب هستیم که اسمهای #عرب انتخاب کنیم؟!
دروغ میگویند آنها قصدشان نامهای زیبا گذاشتن بر فرزندان ما و یا حفظ هویت ایرانی نیست.❌
🚫 آنها در حقیقت می خواهند بگویند اسم ائمه، اسامی قرآنی و مذهبی را بر فرزندان خود نگذارید.😔👉
اما میدانند اگر اینچنین عریان و صریح بگویند، نقشه شوم شان برای من و توی شیعه ایرانی، افشا می شود.
بخاطر همین با تحریک حس #عرب و #عجم، و #نژادپرستی، هدف اصلی خود را پنهان می کنند.
🚫 مشکل آنها اصلا #عرب نیست! #عرب و #عجم یک نقاب است💂♂️نقابی برای مبارزه با #اسلام. مشکل آنها پیامبر و اهلبیت و قرآن ماست. 👉
مشکل آنها ابدا عرب و عربیت نیست. نویسندگان این متن ها خود یا صهیونیست و عرب وهابی و دشمن اهلبیت هستند یا از آنها پول میگیرند 💰تا ما را از اسلام دور کنند. تا راحتتر ما را از هویت اصیل خودمان، از #یکتاپرستی جدا کنند. تا نوکران شیطان در زمین زیاد شوند.
جلز و ولز می کنند تا نام اهلبیت را بر کودکان خود نگذارید.. تا #هویت آنها را بگیرند..
هویت #ایرانی _اسلامی ما را بگیرند و بجای آن یک هویت ساختگی به اسم هویت #باستانی و #هخامنشی بگذارند.
مشکل آنها با #ایران هم هست. آنها ضدایران هستند. چرا که هویت ایرانی با #اسلام در آمیخته، شکوفا شده و رشد کرده. و وقتی اسلام را از ایران بگیرید، دیگر اثری از ایران بالغ و پیشرفته و معنوی نخواهد بود. ایرانی که فقط در پادشاهی و شاه دوستی (نه مردم ایران، که چند شاه هخامنشی) خلاصه خواهد شد.
☘️ ما اما نام اهلبیت را بر فرزندان خود میگذاریم و خواهیم گذاشت. چرا که معتقدیم، انسانها به نام هایشان شبیه می شوند.👨👩👧👦
🌸ما دوست داریم فرزندانمان شبیه محمد(ص) شوند، 🌸 ما دوست داریم فرزندانمان شبیه امام رضا، باشند. مهربان و باگذشت. 🌸 شبیه جوادالائمه باشند، بخشنده و سخی. 🌸 دوست داریم کودکانمان شبیه مهدی باشند. هدایت یافته. 🌸 شبیه باقر(ع) باشند، شکافنده علوم.🌸 شبیه صادق باشند، راستگو. 🌸 شبیه کاظم باشند، فروبرنده خشم و غضب.🌸 شبیه عباس باشند، عبوس نسبت به دشمنان. شجاع همچون شیر غرّان. 🌸 ابوالفضل باشند، صاحب فضل و بزرگی. 🌸 مجتبی باشند، برگزیده. 🌸 شبیه حسین باشند.. حسین..
🌸 ما دوست داریم دخترانمان، فاطمه وار زندگی کنند
🌸 دوست داریم دختران سرزمین مان تکثیر زینب باشند. زینت پدرها و زینت دین.
🌸 دوست داریم زنان مان خدیجه باشند. یار و غمخوار همسر که تمام ثروتش را به پای دین محمد می ریزد.
☘️ آری ما با این نامها، فقط کودکانمان را صدا نمی زنیم.🗣 با این نامها به آنها می آموزیم که باید شبیه چه کسی باشند.. پا جای پای کدام اسوه انسانیت و شرافت بگذارند.. 🐾
☘️ ما نخواهیم گذاشت نام شرافتمندترین انسانهای زمین، که همگی در راه توحید، در راه انسانیت و آزادگی جان داده اند، در سرزمین مان گم شود. و به زعم شوم دشمنان اسلام خاک بخورد.
☘️ ما با اسلام و هر اسمی که یادآور آن است، زندگی می کنیم و خواهیم کرد. اینجا ایران است. قلب اسلام. ❤️✌️
✍️ منبع معانی اسامی: http://www.hessaby.com/namhaye_irani.htm
👉 @roshangarii 🌹
✨﷽✨
🌹پیامبر اکرم (ص)فرمودند
✍كسى كه نمازهاى پنجگانه را در موقع خود اقامه كند و ركوع و سجود نماز را كامل بجا آورد خداى عزّ و جلّ ۱۵ خصلت به او عطا فرمايد
۱. سه خصلت در دنيا
عمر او را زياد كند،
مال و اموال او را زياد كند،
اولاد صالح او را زياد كند.
۲. سه خصلت در موقع مرگ
از ترس او را ايمن دارد،
از هول مرگ ايمن دارد،
او را داخل بهشت گرداند.
۳.سه خصلت در قبر
سؤ ال نكير و منكر را بر او آسان كند،
قبر او را وسيع گرداند،
درى از درهاى بهشت به روى او گشوده شود.
۴. سه خصلت در محشر
صورت او مثل ماه ، نور مى دهد،
نامه عملش را به دست راستش دهند،
حساب را بر او آسان مى گرداند.
۵. سه خصلت در موقع عبور از صراط
خداوند از او راضى مى شود،
به او سلام مى دهد،
نظر رحمت به او مى فرمايد.
📚منبع. كنز العمّال
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
⚫️ویروسی مرگبارتر از کرونا در ایام قرنطینه
نمونههایی از این دست را پیشتر دیدهایم، نموداری نزولی که اولش با بیحجابی شروع شده کمکم بهسمت لایوهای زیاده از حد صمیمانه میرود، با سرعت به برهنگی فرهنگی و فرهنگ برهنگی مبدل شده؛ در نهایت با یک تیرخلاص تو را در خلسه کامل هویتی و فروپاشی روحی، الی الابد سرگردان و متحیر خواهد کرد.
🕳در این باتلاق مکنده فرقی ندارد برصیصای زاهد باشی یا بلعم باعورا، حواست نباشد و به تمنای نفساماره دل سپاری تو را ذره ذره در ژرفای اقیانوس بیانتهای شهوات مستغرق ساخته، گنجینه حیا و کرامت نفسانیت تو را به یغما خواهد برد.
📱در این ایام قرنطینه و خانهنشینی، برخی سلبریتیها هیجانزده از سیر صعودی بازدیدکنندگانشان در فضای مجازی، هر آنچه را که نباید، هر آنطور که نباید در صفحاتشان به اشتراک گذاشتند. از چالشهای کپی شده، تجویز دارو، غر زدنهای مکرر تا چشممان روشن؛ لایوهای جهتدار با پوششهای غیر متعارف!
❗️مواجه شدیم با شکل جدیدی از حجاب، تفاسیر جدیدی از مصادیق دین، خواستگاری از زن شوهردار و کامنتهای شرمآور! این لایوها، محتوا و حواشی متعفن پیرامونش ادامه دارد و بیننده آن جوانان و فرزندان ما...
❄️″وزیر جوانمان″ هم در راستای تحقق تعهداتش ترافیک رایگان اینترنت هدیه میدهد، توئیت بازی میکند و ″سرش را تا گردن″ در برف فرو میکند تا جهانش سپید باقی بماند...
«حیا و ایمان در یک رشته و همدوش یکدیگرند، و هروقت یکی از آن دو برود، دیگری هم در پی آن میرود»
امامصادق علیه السلام
#مطالبه_از_آذری_جهرمی
#مطالبه_از_فیروز_آبادی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🦋با آرزوی قبولی طاعات و عبادات، الحمدالله قرائت سوره نصر ۲۶۶۲مرتبه قرائت شد.
🔰همسنگران روزه دار در روز #نهم_ماه_مبارک قرائت #سوره_والعصر به نیات⤵
🔸تعجیل در فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه و الشریف)
🔹سلامتی رهبر عزیزمان(دامت برکاته)
🔸شادی روح شهیدان⤵️
🌹 شهید سید قاسم حسینی
🌹 شهید سید مجتبی حسینی
🌹 شهید سید اسماعیل حسینی
🌹 شهید سردار قاسم سلیمانی
🌹 شهید محمدعلی جباری
🌀در صورت سهیم شدن تعدادی که برایتان مقدور هست قرائت کرده و اعلام نمایید.
@shahid_ahmadali_nayeri
⏳ مهلت قرائت : تا اذان صبح روز بعد
#اجرتان_با_امام_حسن_علیه_السلام
#دعای_خیر_شهدا_روزیتان
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
ابو نصر طریف گوید:
بر صاحب الزمان علیه السلام وارد شدم فرمود:
برایم صندل سرخ بیاور، برایش آوردم، سپس فرمود: آیا مرا می شناسی؟
گفتم: آری، فرمود: من کیستم؟
گفتم: شما آقای من و فرزند آقای من هستید، فرمود: از این نپرسیدم، طریف گوید:گفتم: فدای شما شوم، برایم بیان کنید،فرمود:
من خاتم الاوصیاء هستم و خدای تعالی به واسطه من بلا را از خاندان و شیعیانم برطرف می کند.
کمال الدین و تمام النعمه، باب ۴۳، حدیث ۱۲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان_علیه_السلام
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
برخی دوست دارند دیده بشوند،مرض دیده شدن دارند.تا کمی از مرکز توجهات دور میشوند ، با یک ویدئویی،عکسی و یا مصاحبه ای دوباره به تیررس دید مردم می آیند.بعد دم از حریم خصوصی میزنند و گله می کنند که ما حریم خصوصی نداریم !!!!!!؟اون جوری که تو زبون در آوردی تا ته معده ات برای همه روشن شد.
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
ترتیل سریع جزء 9.MP3
8.98M
✅ #ترتیل_سریع
جزء 9️⃣
قاری : حجت الاسلام #محمد_کویتی
#ماه_مبارک_رمضانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
🦋با آرزوی قبولی طاعات و عبادات، الحمدالله قرائت سوره نصر ۲۶۶۲مرتبه قرائت شد. 🔰همسنگران روزه دار در
🌺 امام صادق(علیه السلام) :
هر کس سوره عصر را در نمازهای مستحبی قرائت کند، خداوند در روز قیامت چهره اش را نورانی و خندان و چشمش را روشن کرده تا او را وارد بهشت نماید.
📚ثواب الاعمال، ص۱۲۵
🌻 الحمدالله تا الان ۱۲۶۵ مرتبه سوره والعصر اعلام شده است. طرح تا اذان صبح ادامه دارد.
#اجرتان_با_امام_حسن_علیه_السلام
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🚨 ″مکثی بر بیقانونی رسانه ملی″
🔺خانم بازیگری! مجریِ برنامه افطاری ″مکث″ در شبکه دوم سیما شده که با طیب خاطر عکسهای بیحجاب و بسیار زننده خود را در صفحات بی در و پیکر مجازی منتشر کرده است! وقتی این سلبریتی چنین برنامهای را اجرا میکند، عوامل برخی از سریالها نیز ابایی نخواهند داشت که محتوای ناهنجار در فیلم خود بگنجانند. زیرا اطمینان خاطر دارند که با وجود عناصر نفوذی در بدنه رسانه ملی کارشان نیمه تمام نخواهد ماند!
⁉️سوال اینجاست که تصمیم گیرندگان و تهیه کنندگان تلویزیون بر اساس کدام شاخصه و با استناد به چه دلیل عقلی و حرفهای از چنین افرادِ باری به هر جهت! برای اجرای برنامه و حضور در سریالها دعوت بهعمل میآورند؟ افرادی همچون این بازیگر که یک روز برای ظاهرسازی و خودنمایی بیانیه تصنعی صدای آبان را امضا میکنند، روز دیگر در تنور آتش دخترآبیِ توهمیشان میدمند و روز دیگر برای نوشین جعفری هتاک به مقدسات اسلامی و جاسوس سرویسهای اطلاعاتی به مرثیه و ماتم سرایی میپردازند!
🔻طرح این سوال عقلانی بجاست که قانون گم شدهی اداره صداوسیما چه زمانی رخ خواهد نمود؟ امیدواریم مجلس جدید به دور از انفعال، کلید وصلی برای یافتن این حلقه مفقوده باشد.
#سلبریتی_غربتی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
نظام تقديم 87.mp3
7.45M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه چهاردهم
❤️ادامه ماجرای دوم آقای مهندس
🧑💻صحنه پنجم : شهردار جدید شهرمون پشت میز و حضور روح شهردار قبلی در اتاق و اعلام نارضایتی و ناسزا برای اشغال میز و مقامش!!!
سخت ترین عذاب برزخی، گرفتن دلبستگی های انسان
😍خدا می خواهد ما با عقل و واقعیت زندگی کنیم
🥴قبض روح یک روان شناس
😳🥺دنیا رو کسانی آباد می کنن که وابستگی به دنیا ندارن! مثل علی ع
🌹انس به مرگ حضرت علی ع
اونایی که وابستگی دارن در حد ریاستشون و... کار می کنن
👺👹موقع جان دادن شیطان از همه تعلقات انسان استفاده می کنه برای گمراه کردنش و تمام زورش رو می زنه تا بی دین کنه حتی یک ثانیه آخر
صحنه هفتم: مرد سبیل کلفت شرابخوار
در جهنم پر است از فحش و دعوا و درگیری با شدت بالا مثل مرض مسری
👹شیطان موقع انعقاد نطفه و هر کار درست و خوبی سر بزنگاهها وارد میشه
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
یه بزرگی میگفت:
از الان که مُجردید
برای #نیمهگمشدتون #دعا کنید
که وقتی بهم رسیدید
با دعای خیرِ همدیگه بهم برسید
بعدا اثر اون دعا رو
تو زندگیتون متوجه میشد....
چقدر قشنگ😍
"Ansel"
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
2512870.mp3
24.9M
🔹دعای افتتاح🔹
حاج مهدی سماواتی
♦️هرشب ساعت ۲۲
#سی_روز_افتتاح_بخوانیم
#ماه_رمضان
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زنده ام
قسمت هفدهم
حالا دیگر هر روز به عشق هراچیک به خانه آنها میرفتم و خانم با سبک و سلیقه خاصی از من پذیرایی میکرد.
هر روز با کیک ها و شیرینی های قشنگ و خوشمزه و میوه های چیده شده در ظرف های زیبا، در ساعات مختلف به سراغ ما می آمد و با نگاهی مهربان و لبخندی شیرین می گفت: خدای من فسفر تموم کردید. به مغزتان فشار نیاورید. لبخندی به لب های من و هراچیک هدیه می کرد.
من استادانه مفاهیم ریاضی را بدون هیچ گونه فشار بدون صرف هیچ گونه انرژی اضافی از روزنه ای وارد مغز هراچیک می کردم که برایش قابل درک باشد. هدفم و شغلم از شاگردی به معلمی تغییر پیدا کرده بود و این برای من بهترین فرصت بود. در ضمن هر روز باید با تکه پارچه هایی که مادرم می داد نمونه کار به خانه می بردم. خانم دروانسیان برای جبران تلاشی که در آموزش به هراچیک داشتم، درس هر روزه خیاطی را سریع برایم توضیح می داد. از این که مغزم را تحت فشار قرار داده ، مرتب عذرخواهی میکرد و برای جلوگیری از این فشار مضاعف، خودش الگوها را می کشید و روی پارچه اجرا می کرد و می دوخت و مادر نیز مرا تشویق می کرد که چقدر در این زمینه استعداد داشتهام. از نظر مادرم من که فقط دوخت شلوار شورتهای عیالواری ننه دوز را بلد بودم، حالا در فاصله کوتاهی ماشاالله پیشرفته خوبی کرده بودم. بیچاره مادرم نمی دانست که اینها کار دست خانم دروانسیان است.
روزهای اول به توصیه ی مادرم هرچه تعارف می کردند، نمی پذیرفتم حتی نباید در آنجا آب می خوردم. با زبان خشک می رفتم و با زبان خشک برمی گشتم. از این دست ملاحظات بسیار بود.
اما فنجان قهوه خانم که با آدابی خاص ساعت ده شب برای ما می آورد. برایم وسوسه انگیز بود. برای هراچیک که با تصاویری که بر دیواره فنجان نقش می بست، فال قهوه می گرفت و قصه های قشنگی از آینده می گفت و اتفاقات پیش رو را افسانه می کرد. گویی خودمان را در خواب می بینیم. اما خواب نبودیم برای من خیلی هیجان انگیز و دلنشین بود. حالا دیگر هر روز به انتظار فنجان قهوه و برای شنیدن قصههای شورانگیزی که با نقش تصاویر روزهای آینده ساخته میشد، قدم به کلاس خیاطی میگذاشتم. مثل شاگرد درس خوان ها در خانه هراچیک را میزدم و منتظر ساعت ده می شدم. از تکرار این فال های قهوه، من هم حرف ها و تصویر هایی را شناخته بودند. میدانستم تصویر پرنده، پیام آور خبرهای خوش است و تاج، نشانه ترفیع و مقام است و آبشار، نماد شادی و ثروت و موفقیت است و جاده، مسافرت راه دور را نشان میدهد و چکش بیانگر مصیبت و کار سخت و دشوار است و ماهی، سمبل رزق و روزی است و خوشه خرما یعنی اینکه نوزادی در راه است و کفش، نشانه سفری ناخواسته به راهی دور است.
بعضی پیشبینیها تصادفاً درست از آب در می آمد. اما بعضی دیگر اگر با انتظار ما به فراموشی سپرده میشدند، خانم دروانسیان در لابلای پذیرایی، چند دقیقه ای نکته هایی درباره دین و انجیل و حضرت عیسی برای ما نقل می کرد و سوالاتی مطرح میکرد. او میدانست من در آن جا چیزی نمی خورم و میخواست دلیلش را از خودم بپرسد. سوالات او آتشم را برای دانستن بیشتر میکرد. سوالاتی که در روزهای اول هیچ پاسخی برای آنها نداشتم.چرا وقتی به مسجد می رویم، چادر میپوشیم و بیرون مسجد بی حجاب میشویم؟ چرا مسلمان ها آنها را نجس می دانند اما بعضی از آنها خودشان مشروب می خورند؟ آیا حضرت مسیح به صلیب کشیده شده است؟ آیا خبر آمدن پیامبر اسلام در انجیل آمده است؟ آیا حضرت مسیح با امام عصر ما میآید؟ و صدها پرسش دیگر.
او همه ی وجودم را به یک علامت سوال بی پاسخ تبدیل کرده بود. در مقابل همه سوالات به او می گفتم: من فقط ریاضی می دانم آن هم فقط ریاضی کلاس پنجم ابتدایی را! این سوالات را باید از عالم دین پرسید...
پایان قسمت هفدهم
#نهضت_کتاب_خوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB