💢تصاویری از زنان در ارتش اوکراین را پخش کرده و به آنها لقب قهرمان میدهند!
🔹اما سالهاست «آمنه وهاب زاده» امدادگر،آر پی چی زن و همرزم شهید همت وشهید چمران را که وقتی دید،جانبازی که درحال درمانش هست ماسک ندارد؛ماسک خود را به او داد وخود شیمیایی شد را بایکوت خبری کرده اند!
اف بر شما
« یاس»
🌹@axneveshteshohada
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
📖 السلام علیک فی آنآء لیلک
و اطراف نهارک...
سلام بر تو ای مولایی که در شب تیره غیبت،
❣ همه از تو نور می جویند؛
و در روز ظهورت،
❣همه با آفتاب تو راه بندگی را میپویند.
🌹🍃🌹🍃
ختم صلوات امروز به نیت
#شهید_محمود_قیدی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌹🍃 شهید محمود قیدی در سال 1341، در شمیران (دارآباد) تهران و در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. وی با آغاز زمزمههای انقلاب، همگام با مردم در راهپیماییها برضد رژیم پهلوی شرکت میکرد و در پخش نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) نقشی بسزا داشت. او پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، عضو کمیته شد و سرانجام در 13 اسفندماه 1357، هنگام انجام وظیفه، توسط منافقین کوردل ترور شد و به درجة رفیع شهادت رسید.
🌹🍃 شرح علت شهادت :
پس از پیروزی انقلاب به کمیتههای انقلاب اسلامی پیوست و پاسدار کمیته منطقه یک در جماران شد. سیزدهم اسفند سال 1357 در حال پاسداری، توسط ضد انقلاب هدف گلوله قرار گرفت و در منطقه دارآباد تهران به شهادت رسید.
🏢خونَش طبقهیِ چهارم یه مجتمع بود؛
و آسانسور هم نداشت! دفعه اول که رفتم، دیدم تمام پلهها رنگ آمیزی شده! خیلی خوشم اومد. گفت: خودم ایـن پلهها رو رنگ زدم، که وقتی خانمَم میره بالا کمتر خسته
بشه❤️
🌹🕊شهیدمحسنِحججے
#شهیدانه
🌹@axneveshteshohada
🌹🍃جمعه ها در اختیار خانواده هستم ...
🌺 روزهای جمعه می گفت: امروز میخوام یه کار خیر براتون انجام بدم؛ هم برای شما، هم برای خدا...
❤️🍃وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه. هرچه میگفتم: نکنید این کار رو من ناراحت میشم، باعث شرمندگی منه...گوش نمیکرد، در راه می بست و آشپزخانه را می شست.
👤راوی: همسر شهید صیاد شیرازی
📚 یادگاران/ صفحه ۷۲
#شهیدانه
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🍃 *﷽ 🍃
بی عشق مٙهدی در دلم لطف و صفا نیست
لایق به خاک است آن دلی که مبتلا نیست
هر روز باید از فراقش ناله سر داد
مٙهدی فقط آقای روز جمعه ها نیست
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
اللهــم عجــل لولیـک الفــرج
🌹🍃🌹🍃
ختم صلوات امروز به نیت
#شهید_ناصر_بذری
#شهید_جعفر_بذری
🌺 سهم هر بزرگوار ۱۰صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
یک گلوله دو برادر را آسمانی کرد💔
عملیات کربلای۵ خیلی طولانی بود. در اثنای عملیات فرصتی پیش آمد و جعفر و ناصر تصمیم گرفتند به مرخصی بروند. بعد از سه روز به عملیات کربلای ۵ و مرحله سومش بازگشتند. گردان ما که حمزه سیدالشهدا(ع) بود، رفت خط سوم شلمچه و بچههای گردان ویژه شهدا هم به خط آمدند.
ناصر و جعفر در جنگ با هم رقابت میکردند. برادرم جعفر به شوخی میگفت تجربه جنگی من بالاتر است و با هم کل کل میکردند.
یادم است ناصر به جعفر گفت بند حمایلم را کیپ کن. جعفر هم گفت یک نظامی باتجربه که بند حمایلش را نمیدهد دیگری کیپ کند. بعد از کمی گفت و گو بلند شدند بروند و آخرین صحنهای که از آنها به یاد دارم، این است که به علامت خداحافظی دستشان را تکان دادند و از من خداحافظی کردند.
روز بعد دوباره آتش عملیات شدت گرفت. انفجارها خیلی سخت بود. طوری که چند دقیقه اول تلفات داشتیم و بعد از مدتی معاون گردان اکبر خورنده گفت بچهها آماده باشید. ما هم آماده شدیم و رفتیم منطقه عملیاتی.
همین طور جنازه بود که روی زمین افتاده بود. دوست نداشتم این صحنهها را ببینم. اما باید دنبال برادرانم میگشتم. هر شهیدی را که میدیدم یاد حضرت زینب(س) میافتادم.
داخل سنگر شدم و نماز خواندم. آن موقع ۱۸ سالم بود. یکی از بچهها آمد و گفت نادر لباست را جمع کن برو خانه. علتش را پرسیدم که گفت برادرت ناصر مجروح شده و باید برگردی. گفتم خانه نمیروم. اما فرمانده اصرار کرد. وقتی باز هم مخالفت کردم، یک نفر گفت جعفر شهید شده است.
خبر شهادت جعفر را که شنیدم خیلی گریه کردم. همه آمدند دلداریام دادند. داخل سنگر داشتم گریه میکردم که یکدفعه شنیدم از بیرون صدایم میزنند. به نظرم رسید پیکر جعفر را آوردهاند.
رفتم و دیدم تویوتایی ایستاده است. غلام اوصیا از بچههای گردان به من گفت: نیا! برادر تو داخل تویوتا نیست. با حرفش بیشتر شک کردم و دیدم بالای
تویوتا یک پتو روی جنازهای است. جنازه سمت چپی را کنار زدم. دیدم جعفر است که پهلوی راستش مورد اصابت قرار گرفته و به شهادت رسیده است. ۱۰ دقیقه بالای سر شهیدم گریه کردم. هنوز بدنش گرم بود.
🌺 در روایت است در ماه شعبان مجموعا هزار مرتبه این ذکر گفته شود که ثواب هزار سال عبادت در نامه اعمال او نوشته شود. (یعنی هر یکبار تکرار ذکر معادل یکسال عبادت):
🔹 « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ »
💠میخواهیم در این ماه عزیز، در ذکرهایمان #شهدا را هم سهیم کنیم. به نیت #رفیق_شهیدت چندمرتبه ذکر بالا را قرائت میکنی؟؟؟
🦋از فرصتها استفاده کنیم شاید سال بعد ماه شعبان نباشیم......
✳️در صورت حضور تعداد را اعلام نمایید.
@shahid_ahmadali_nayeri
#شهید_شهیدت_میکنه
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
یک گلوله دو برادر را آسمانی کرد💔 عملیات کربلای۵ خیلی طولانی بود. در اثنای عملیات فرصتی پیش آمد و ج
بوی خاصی میداد. جعفر ۲۶ ساله بود و دو تا بچه داشت. بعد از شهادتش یک فرزند دیگرش به دنیا آمد.
هنوز متوجه شهادت ناصر نشده بودم و به من نگفته بودند که او هم شهید شده است. هنوز بالای تویوتا بودم و عاشقانهترین و برادرانهترین حرفها را به جعفر میزدم که دیدم یک شهید دیگر هم زیر پتو و کنار پیکر جعفر است.
دلم یک طوری شد. گفتم صورت او را هم ببوسم. تا خواستم او را ببوسم دیدم ای دل غافل! چقدر شبیه برادرم ناصر است. همین لحظه بچهها که تمام حرکاتم را زیر نظر داشتند، زدند زیر گریه. فهمیدم چشمانم اشتباه ندیده و ناصر هم به شهادت رسیده است.
برگشتم و به همرزمانم گفتم شما که گفته بودید فقط جعفر شهید شده، ناصر هم که شهید شده است. یکی از بچهها گفت: نادر جان! یک گلوله مینیکاتیوشا افتاد کنارشان و هر دو با هم به شهادت رسیدند.
انگار گلوله افتاده بود وسطشان و با ترکشهای خمپاره هر دو برادرم شهید شده بودند. ناصر گردنش ترکش خورده بود. برادرم ناصر در روضههای حضرت زهرا(س) و علی اصغر(ع) خیلی گریه میکرد و عاقبت مثل علی اصغر(ع) شهید شد.
بعد از چند روز به بابل برگشتم. مادرم خبر نداشت پسرانش شهید شدهاند. وقتی به محله رسیدم کیف برادران شهیدم دستم بود. به کوچه که رسیدم، همسایهها از حالتم و اینکه سه تا ساک همراهم بود متوجه شدند که ناصر و جعفر به شهادت رسیدهاند. انگار که به آنها الهام شده بود، یکدفعه شیون سر دادند و تا رسیدم خانه مادرم با پای برهنه آمد. هر سه تا کیف از دستم افتاد و گریه کردم. مادرم گفت بگو که برادرانت ترکش خوردند!
نمیدانم چطور از نحوه شهادتشان مطلع شده بود. اما از آن به بعد مادرم اسم من را ذوالجناح گذاشت. همه میدانیم اهل بیت امام حسین(ع) وقتی که ذوالجناح را بدون امام دیدند متوجه شدند که اباعبدالله(ع) به شهادت رسیده است. مادرم هم تا آخر عمرش و تا زمانی که زنده بود به من میگفت: «نادرم ذوالجناح است.»
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
⚘﷽⚘
هر لذتی که ...
لذت دیدار تـ❤️ـو ؛
نمی شود
سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
#سلام_امام_زمانم
🌹🍃🌹🍃
ختم صلوات امروز به نیت:
#شهید_سید_جاسم_نوری
🌺 سهم هر بزرگوار ۵صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹شهید مدافع حرم سید جاسم نوری در پانزدهم اسفند ۱۳۴۶ در حمیدیه به دنیا آمد، هنگام آغاز جنگ تحمیلی او 13 سال بیشتر نداشت وی از همان روزهای نخست جنگ تحمیلی در دفاع مقدس حضور داشت هوش و ذکاوتش سبب شد فرمانده گردان امام علی(ع) شود در عراق با تجربه ای که در دوره دفاع مقدس در بسیج مردمی داشت مشغول به جمعآوری نیروهای مردمی عراق جهت سازماندهی در لشکر حضرت عباس (ع) وابسته به عتبات عالیات پرداخت و با آموزش و سازماندهی این نیروها رشادتهای بسیاری از خود نشان داد.سرانجام در تاریخ 7 خرداد ماه 1394 در جاده سید غریب محور الرمادی سامرا و در جبهههای مقاومت عراق و سوریه در درگیری با نیروهای تکفیری و تروریست بر اثر ترکشی که به شاهرگ گردنش اصابت کرد، به شهادت رسید.
🍃🌹فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سید جاسم نوری:
هیچ چیز گلوی تشنه مرا سیراب نمی سازد جز شهادت، شهادت
خدایا تو را شکر و سپاس می گویم به خاطر فضل و محبتت که به من حقیر لطف نموده و مستعد شرکت در جنگ علیه کفار تکفیر قرار دادی و به من لیاقت دادی تا به کاروان شهیدان ملحق شوم و در اخرین روزهای حیاتم به من فضل و ترحم کردی که سربازی در رکاب امام و مولایم حسین بن علی (ع) و برادر علمدارش ابوالفضل باشم
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌺 در روایت است در ماه شعبان مجموعا هزار مرتبه این ذکر گفته شود که ثواب هزار سال عبادت در نامه اعمال
💠حاج حسین یکتا:
برا خدا ناز کن؛ شهدا برا خدا ناز میکردن. گناه نمیکردن ولی عوضش برا خدا ناز میکردن، خدا هم نازشونو میخرید!
الحمدالله تا الان 👇
🌺 ۱۰۰مرتبه به نیت شهید پلارک
☘ ۱۰۰مرتبه به نیت سردار سلیمانی عزیز
🌼 ۱۰۰مرتبه به نیت شهید جهاد مغنیه
🍃 ۱۰۰مرتبه به نیت شهدای اسلام
💐 ۱۰۰۰مرتبه به نیت همه شهدا
☘ ۱۰۰مرتبه به نیت شهدای گمنام
🦋طرح تا پایان ماه شعبان ادامه دارد، فرصتهای ناب این ماه را از دست ندهیم شاید سال بعد ماه شعبان نباشیم.....
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA