🍃🌹زندگینامه شهید بهرام ملكي🌹🍃
🍃🌹شهید ملکی در سال 1330 در شهرستان شاهين دژ تولد يافت. تا كلاس ششم نظام قديم به تحصيل پرداخت. سپس به شغل رانندگي پرداخت. به علت پيري والدينش از خدمت وظيفه معاف شد.
🍃🌹شهيد بهرام ملكي قبل از انقلاب شغل رانندگي داشت. به هنگام اوج گيري انقلاب در راهپيمائي ها شركت مي كرد و بعد از انقلاب به منظور دفاع از زادگاه و اسلام، عضو كميته انقلاب اسلامي شد و در مراسم مذهبي و تكايا حضور فعال داشت. و احساس مسؤوليت خاصي در قبال انقلاب و وطن مي كرد و به والدينش سفارش كرد كه: راه امام و خط سرخ شهادت را ادامه دهند و پشتيبان جمهوري اسلامي باشند.
🍃🌹شهيد عاليقدر عاقبت جام دلش را با شربت شهادت لبريز كرد و به منظور پرواز به سوي ملكوت و بريدن از دنياي فاني شربت گواراي عشق را نوش كرد.
روحش شاد و يادش گرامي باد🌹🍃
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🌺 ۶ روز تا #عید_غدیر
💠 به نیابت از همه اونهایی که از بینمون رفتن و آسمونی شدن #سوره_عادیات رو قرائت میکنیم.
🦋 در صورت سهیم شدن در این طرح اعلام نمایید
@shahid_ahmadali_nayeri
#فقط_حیدرامیرالمومنین_اسٺ
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✨یڪ لحظہ
چشم دیدن خود را
بہ من ببخـش
آیینہ هاےروشن خود را
بہ من ببخـش...
پـرواز را تو تجربہ ڪردے
مبارڪتــــ
حالا پرِ پریدن خود را
بہ من ببخـش ..
#شهید_مرتضی_جاویدی🥀💔
🕊🌹عاقبتمون شهدایی
#شهیدانه
🌹@axneveshteshohada
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلامامامزمانم❤️ 🤚
ای یار سفر کرده اگر که ز تو دوریم
حس میکنم انگار که نزدیک ظهوریم
ای نور که کعبه شده دل تنگ اذانت
مردان جهادند همه منتظرانت...
#اللهمعجللولیکالفرج🌤🤲
﮼السَّلاَمُعَلَیْکَیَابَقِیَّةَاللَّهِفِیأَرْضِهِ🤚
#امام_زمان ارواحنا له الفداه 💚🌱
ختم صلوات امروز به نیت:
#شهید_غلام_رضا_صالحی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌹🍃 شهید غلامرضا صالحی نجف آبادی، دوم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش علی محمد، کارش آزاد بود و مادرش خورشيد نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال1359 ازدواج کرد و صاحب يك پسر و سه دختر شد.
🌹🍃 سردار شهید حاج غلامرضا صالحی جانشین فرمانده لشکر27 محمد رسولالله(ص)
دورۀ کودکی غلامرضا در نجفآباد و در میان مزارع سرسبز کشاورزی گذشت.
علاقه به فراگیری علوم دینی و قرائت کلامالله موجب شد حوزه علمیۀ حاج شیخ ابراهیم ریاضی را برای ادامۀ تحصیل انتخاب کند.
در آنجا به مدت دو سال از محضر اساتیدی چون آیتالله ایزدی بهرهمند شد.
در آن زمان عدهای از شخصیتهای مذهبی بازداشت و تبعید شدند و ساواک حوزۀ علمیه را تعطیل کرد.
🌹🍃 غلامرضا خطاب به مأموران شهربانی گفته بود: «این چه دولت و چه نظامی است که مخالفِ با سواد شدن مردمش است؟» و به دست مأموران اذیت و آزار زیادی را متحمل شد.
پس از آن تصمیم گرفت برای ادامۀ تحصیل به قم مهاجرت و در مدرسۀ حقانی ثبت نام کند ، ولی به علت مشکلات مالی موفق به انجام این کار نشد. به فکر افتاد برای ادامۀ تحصیل چند ماه کار کند ، لذا در یزدآباد اصفهان در کنار پدر به کار مشغول شد.
🌹🍃 روزها کار میکرد و شبها به درس خواندن مشغول بود.
این دوره همزمان شده بود با انقلاب و او تا پاسی از شب به همراه دوستان انقلابیاش در جلسات مذهبی و چاپ و پخش اعلامیهها تلاش میکرد.
در حال گذراندن دورۀ سربازی بود که با شنیدن فرمان امام، از پادگان محل خدمت فرار کرد و به جمع مردم انقلابی پیوست .
🌹🍃 در بهمن ماه 1357 با چند تن از دوستان خود به تهران رفت و جزء گروه محافظان در کمیتۀ استقبال از امام خمینی شد .
انقلاب که پیروز شد، ادامۀ خدمت سربازیاش را در کمیتۀ انقلاب اسلامی اهواز سپری کرد.
وقتی به زادگاهش برگشت، عضو این نهاد انقلابی در نجفآباد شد، سپس به تهران مهاجرت کرد و با شهید محمد منتظری به مبارزۀ سیاسی با گروهکهای لیبرال پرداخت. همچنین در چاپ روزنامۀ پیام شهید که زیر نظر محمد اداره میشد، همکاری و فعالیت کرد.
🌹🍃 حضور در آموزشهای نـظـامـی و چریکی در سوریه، همچنین سفر به کـشورهای لیبی و الجزایر از جمله همکاریهایش با شهید محمد منتظری بود.
🌹🍃 با آغاز جنگ تحمیلی، به سپاه پیوست و همراه یک گروه صد نفری که خودش فرمانده آن بود، عازم منطقۀ سر پل ذهاب شد.
در عملیات الیبیتالمقدس که به عنوان فرمانده گردان عمل میکرد، از ناحیۀ پا به شدت زخمی و حدود دو ماه در بیمارستان تهران بستری گردید، سپس به جبهۀ غرب رفت و نزدیک یک ماه به کار شناسایی در کوهستانهای صعبالعبور و پُر برف منطقۀ شمال عراق مشغول شد.
با توجه به توانایی، مدیریت و روحیۀ رزمی زیادی که داشت، سال 1362 در قرارگاه حمزه سیدالشهدا مسئولیت هماهنگی واحدهای عملیاتی قرارگاه را بر عهده گرفت.
🌹🍃در عملیات قادر، نمایندۀ رسمی سپاه در قرارگاه ارتش بود و با تلاش شبانه روزیاش در هماهنگیهای لازم بین این دو نیرو نقش مهمی را ایفا کرد.
از اوایل سال 1365 تا اواسط سال بعد با سِمت مسئول عملیات قرارگاه نجف در طرحریزی عملیاتهای مختلف نقش فعالی را ایفا کرد.
همانگونه که یک طراح عملیاتهای نظامی بود، عنصری فرهنگی نیز به شمار میرفت و هیچ وقت از کتاب و کتابخوانی فاصله نگرفت.
از جمله مسئولیتهایش میتوان به: عضویت در کمیتۀ انقلاب اسلامی، قائم مقام سپاه پاسداران نجفآباد، فرمانده گردان در لشکر8 نجفاشرف، معاون رزمی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، مسئول عملیات قرارگاه نجف و قائم مقام لشکر27 محمد رسوالالله(ص) اشاره کرد.
سردار سرلشکر ایزدی دربارۀ ایشان میگوید: «نقش او در دفع حملههای دشمن در استراتژی دفاع متحرک، به یادماندنی است.»
تنگۀ ابوغریب در 22 تیر ماه 1367 حکایتی عجیب از پرواز غلامرضا داشت . سی سال بیشتر نداشت و هنگامی که گردان عمار را به جلو حرکت میداد، اصابت ترکش گلولۀ توپ دشمن به پاها و بدنش، او را به زمین انداخت و به مقام وصال رساند.
آخرین کلام او در واپسین لحظههای زندگی سعادتمندانهاش ذکر مقدس «یا حسین» بود .
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
۵ روز تا عید غدیر
زیارت امین الله میخوانیم به نیت تعجیل در فرج امام زمان(عج)
#اللهمعجللولیڪالفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_اسٺ
#یا_حیدر_کرار
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#همسران_فاطمی
#زندگی_به_سبک_شهدا
💠حمید به این چیزها خیلی حساس بود.
به من میگفت« فاطمه ! این چیه که زنها میپوشند ؟ »
میگفتم « مقنعه را میگویی ؟ »
میگفت : « نمیدانم اسمش چیه .
فقط میدانم هر چی که هست برای تو که بچه بغل میگیری وروسری و چادر سرت میکنی بهتر از روسریست .
دوست دارم یکی از همینها بخری سرت کنی راحتتر باشی .»
گفتم « من راحت باشم یا تو خیالت راحت باشد ؟
خندید گفت « هر دوش »
از همان روز من مقنعه پوشیدم و دیگر هرگز از خودم جداش نکردم ،
تا یادش باشم ، تا یادم نرود او کی بوده ، کجا رفته ، چطور رفته ، به کجا رسیده .
🌹شهید حمید باکری
#حجاب
#شهید
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#سلاممولاجانم❤
من هر #صبح
به آستان مقدستان سلام می کنم
و از امواج بهشتیِپاسختان...
سرشار از امید می شوم.
من پاسخ پدرانه ی شما را
با ذره ذره ی وجودم احساس میکنم...
من با شما نفس میکشم،
با شما زندگی می کنم،
شکر خدا که شما را دارم
#اللّٰھُمَعجِّلْلِّوَلیڪَالفࢪَج 🤲🍃
#امام_زمان ارواحنا فداه ❤️✨
ختم صلوات امروز به نیت:
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌹🍃محمدرضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳به دنیا آمد.از همان کودکی عشق فراوانی به اهل بیت(ع) داشت و در مجالس خاندان نبوت و امامت حضور می یافت.
🌹🍃محمدرضا تورجی زاده همراه با تحصیل علم در مغازه ی پدرش کار می کرد.پدرش به دلیل مذهبی بودن و علاقه ی بسیار به دین او را در مدرسه ی احمدیه ثبت نام نمود.
🌹🍃باتوجه به اینکه آخرین سال دوره ی راهنمایی تورجی زاده مقارن با قیام مردم قم بود با تعدادی از دوستانش تظاهراتی در مدرسه شکل دادند.
🌹🍃در زمان انقلاب با چندتن از دوستانش در مسجد ذکرالله فعالیت های سیاسی انجام دادند و از اینرو مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.محمدرضا تورجی زاده از فعالان مبارزی بود که علیه گروهک های ضدانقلابی و بنی صدر فعالیت کرد.
🌹🍃او علاقه ی خاصی به آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی داشت.
تورجی زاده در دبیرستان هاتف تحصیل کرد و در همان جا به مداحی و روضه خوانی می پرداخت و صدای بسیار زیبایی داشت.
🌹🍃در سال ۱۳۶۱به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف خدمت کرد و در عملیات های محرم،والفجر و کربلا شرکت نمود.در جبهه نیز به مداحی و نوحه سرایی پرداخت و در آنجا نیز بسیاری از رزمندگان مجذوب صدای گرم و زیبای او شدند به طوری که وصیت نمودند دعای کمیل مراسم هفته های آن ها را بخواند.
🌹🍃علاقه ی فراوان محمدرضا تورجی زاده و درخواست رزمندگان دیگر باعث شد که آن ها هیئت گردان یازهرا را تاسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد.
🌹🍃تورجی زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت.
🌹🍃محمدرضا تورجی زاده در پنجمین روز اردیبهشت سال ۱۳۶۶در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در حین فرماندهی گردان یازهرا در سنگرش از ناحیه ی پهلو،بازو جراحت و ترکش هایی دید و به مقام شهادت نائل شد.
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
💚#جمعه هایانتظار
🌱مولای جمعه های معطر بيا بيا
خورشيد نسل های مطهر بيا بيا...
🌱ما دل به جذبه های نگاه تو بسته ايم
تکرار عشق های مکرر بيا بيا...
🌱ای وارث تمام مواريث انبيا
سوگند بر عبای پيمبر بيا بيا...
🌱آقا چقدر منتظرت صبح و ظهر و شب
آقا چقدر ديده ی ما تر؟...بيا بيا...
🤲✨#اللهمعجللولیکالفرج
💝🌿#امام_زمان
ختم صلوات امروز به نیت:
#شهید_غلام_علی_میر_حاج
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌹🍃 غلامعلی میرحاج در 24 تیرماه 1327 در سمنان به دنيا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علاءالدوله سمنان تا ششم ابتدایی ادامه داد و در سال 1347 به خدمت سربازی اعزام شد. شهید میرحاج در سال 1353 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو دختر و یک پسر بود . درسال 1357 به استخدام شرکت برق منطقه ای سمنان در آمد او در انجام وظایف محوله کوشا بود و همواره خدمت به مردم را افتخار می دانست .
🌹🍃 شهید میرحاج بعد از حمله رژیم بعث عراق، برای مقابله و دفاع از مرز و بوم در دو نوبت متوالی از طریق بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حکم ماموریت شرکت برق بعنوان رزمنده به جبهه ها اعزام شدو سرانجام در تاریخ 19/2/1361 در عملیات مقدماتی آزادسازی خرمشهر در منطقه ی عملیاتی شلمچه بر اثر مجروحیت از ناحیه سر به درجهی شهادت نائل گردید.
🌹🍃 "شهید غلامعلی میرحاج"اسطوره دفاع مقدس مردم ایران و مردی است که هر ایرانی از بردن نام او احساس غرور و سرافرازی میکند. گفتوگو درباره چنین شخصیتی با فردی که وجود او را کامل درک کرده بود، هم تلخ و هم شیرین بود.
🌹🍃 “ربابه مفیدی” در زندگی نه چندان طولانی خود با شهید میرحاج، در اوج عملیاتهای مهم و اساسی جنگ به ابعاد گوناگون شخصیتی این مرد بزرگ پی برده بود. او شهید میرحاج را یک انسان مومن، عاطفی و اخلاقگرا میداند که در بحثها به کسی توهین نمیکرد و برای همه احترام قائل میشد.
🌹🍃 شهید غلامعلی مردی با تقوا و خداترس بود که همواره در مساجد و تکایا حضور داشت. با شروع جنگ به جبهه رفت و در کنار سایر رزمندگان به جهاد با بعثی ها پرداخت.
🌹🍃 روای همسر شهید:
شهید بزرگوار در عملیات های متفاوتی شرکت کرده بود و برای آخرین بار در 11رجب سال1361 در نماز جمعه وقتی آقای اختری امام جمعه سمنان در خطبه اعلام کرد که برای آزاد سازی خرمشهر نیرو احتیاج داریم من از همانجا دلم خالی شد می دانستم که غلامعلی می رود.
نمازکه تمام شد زودتر به خانه آمدم و ناهار را آاده کردم داشتیم ناهار می خوردیم که غلامعلی گفت:می خواهم به خرمشهر بروم. غلامعلی 15 روز بود تازه از عملیات برگشته بود من گفتم: تازه از جبهه آمدی شما نرو از همین جا کارهایت را انجام بده ولی قبول نکرد و از همه خداحافظی کرد و به همه می گفت: اینسری بروم یا سر صدام را برایتان می آورم یا سر من را می آورند و به همه می گفت: دعا کنید که به اندازه برخورد یک عدس در سر شهید شوم و جانباز یا اسیر نشوم.
🌹🍃 دختر شهید از خاطرات پدرش برایمان گفت: با توجه به اینکه خردسال بودم پدر خیلی روی حجاب به من توصیه می کرد و به حجاب بسیار اهمیت می داد.
یادم می آید با بچه ها در کوچه ایستاده بودیم و من بدون روسری بودم، بابا آمد و گفت:این کار درستی نیست اگر بابایت را دوست داری نباید دیگر تکرار کنید.
📷 دستخط شهید محسن حججی در شب عید قربان سال : ۹۴
🔹خدایا معرفتم ده تا کربلایی شوم؛ و حسینی قربانیات... کمکم کن درمیدان عمل کم نیاورم و روزیام کن در جوانی به پای اسلام فدا شوم.
🔹خدایا شهیدم کن...
#شهیدانه