🌷عکسنوشته شهدا 🌷
📹 ویژه استوری 🕊میهمان این شب جمعه اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌷شهید مدافع حرم حامد سلطانی #ش
📸 گزارش تصویری
امروز/تهران
مراسم تشییع و تدفین #شهید_حامد_سلطانی
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
📸 تصویری جالب از تابلوی اعلانات یک مدرسه در سوریه
این خونهای درآمیخته شده ضامن اتحاد ماست
#نحن_جنود_المهدی
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
📸 استوری مادر #شهید_مجید_قربانخانی کاش جای منم اینجا بود... #ام_وهب_های_زمان #صبر_زینبی 🌷 @AXNEVE
استوری خواهر #شهید_مجید_قربانخانی
#صبر_زینبی
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
💌 دعوتید
مراسم یادواره #شهید_میرزا_محمد_تقی_پور و شهدای لشکر فاطمیون
سه شنبه/قم
🌷 @AXNEVESHTEDHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
📸 استوری خواهر #شهید_محمد_حسین_محمدخانی سلام مارو به محمدحسین برسون #صبر_زینبی @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ویژه استوری
تن خاکی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
این همان راه خدا، راه فنا، راه بقاست
راه زهرا و علی، راه شهیدان خداست
#لبیک_یا_زهرا
#شبتون_شهدایی
@AXNEVESHTESHOHADA
May 11
زندگینامه شهید طیب حاج رضایی
🍃🌹این پهلوان معروف به حر انقلاب گردیدو درجه بالای شهادت نصیبش گردید. طیب رضایی(حاج طیب) و شعبان جعفری(شعبان بی مخ) هر دو مثل هم بودند اما یکی ختم بخیر گردید و شهادت نصیبش شد و دیگری در فلاکت فوت کرد.
🍃🌹بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یک بار هم به بندرعباس تبعید شده بود. در مراسم جشن تولد پسر محمدرضا پهلوی، «تمام چهار راه مولوی تا شوش را فرش پوش کرد و طاق نصرت بست». به دلیل اقداماتی که در ۲۸ مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی یک طپانچه از شاه هدیه گرفته بود.
🍃🌹شهید طیب حاج رضایی را حر انقلاب لقب دادند. زیرا از لشکر یزید به زیر بیرق امام حسین پناه برد.او در دل عشق حسین را داشت.در اواخر سال ۱۳۴۱ و اوایل ۴۲، طیب دچار تحول درونی شد و بارها دوستان و آشنایان از دهانش شنیده بودند که گفته بود: «خدایا پاکم کن، خاکم کن»
و سرانجام در ۱۱ آبان ۴۲ اینگونه شد.
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
#آرمیتای_افغانستان دردناک ترین تصویر این هفته افعانستان جلوی چشم دختر ۳ ساله پدرش را ترور کردند! ش
استوری همسر #شهید_داریوش_رضایی_نژاد در این باره
فقط خدا و آرمیتا میدونن که این بچه چی کشیده!
#دخترها_بابایی_اند_خدا
#همسران_شهدا_عاشق_ترینند
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
استوری خواهر #شهید_مجید_قربانخانی #صبر_زینبی 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
📸 استوری مادر #شهید_مجید_قربانخانی
به راستی چرا من زنده ام؟!
#صبر_زینبی
#ام_وهب_های_زمان
@AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
📸 استوری همسر #شهید_پویا_اشکانی دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها #
عاشقانههای یک سرباز هنگام شهادت
دوست ندارم منو تو این وضعیت ببینه!
#شهید_پویا_اشکانی
#همسران_شهدا_عاشق_ترینند
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
عاشقانههای یک سرباز هنگام شهادت دوست ندارم منو تو این وضعیت ببینه! #شهید_پویا_اشکانی #همسران_شهدا
نحوه شهادت #شهید_پویا_اشکانی
پست اینستاگرامی که همسر شهید به مناسبت سالروز مجروحیت وی منتشر کرد👇
🔴قسمت اول
۱۰ آبان ۹۶
صبح با صدای نحس کلاغ هابود که از خواب پاشدم گوشیم رو چک کردم تا پیام صبح بخیر پویا رو ببینم.دیدم پیام نداده.یکم دلخور شدم ولی با خودم گفتم شاید گوشیشو جا گذاشته یا شارژش تموم شده.
تا ظهر هیچ خبری از پویا نشد.دلشوره داشتم که چرا پیام نداده بهم دیگه ظهر شده بود. دلشوره ام هر لحظه بیشتر میشد اما به کسی چیزی نمیگفتم و نمیتونستم هم به پویا زنگ بزنم.میترسیدم خبر بدی بشنوم.یکی دو لقمه نهار خوردم و برگشتم اتاقم.
هی با خودم فکر و خیال کردم..چرا پویا زنگ نزده؟چرا پیام نداده؟ینی از دست من ناراحته؟چرا اخه؟نکنه گوشیش رو گرفتن؟ینی شارژش تموم شده؟شاید اصلا گوشیش رو باخودش نبرده..این حدس و گمان ها همه به ذهنم هجوم اورده بودن....
دوباره به خودم گفتم هیچی نشده میمونم تا پویا بیاد توضیح بده...چون هیچ کاری از دستم برنمیومد ترجیح دادم بخوابم تا از شر این افکار مزاحم راحت شم.ساعت ۵ بود که از خواب پریدم.همه جا تاریک بود.و ترسم بیشتر شد.خواب های اشفته میدیدم...
گوشیمو نگاه کردم دیدم بازهم هیچ خبری از پویا نیست.دلشوره ام هزار برابر شد.لحظه شماری میکردم ساعت ۶ بشه پویا بیاد زنگ بزنه.اون یک ساعت اندازه یه سال گذشت...
بالاخره ساعت ۶ شد.دیگه طاقت نیاوردم اصلا سابقه نداشت پویا طی روز زنگ نزنه اگه نمیتونست زنگ بزنه حتما پیام میداد.بالاخره یه جوری خبر میداد بهم که دیر تر میاد یا هرچی.
نمیتونستم زنگ بزنم میترسیدم چیزی شده باشه.هی شماره اش رو میگرفتم دوباره گوشی رو میزاشتم زمین .بالاخره خودمو قانع کردم تا زنگ بزنم.
یه بار زنگ زدم کسی گوشی رو برنداشت
برای بار دوم که زنگ زدم پدرشهیدبرداشت
گفتم :پویاااا...؟
بابا:سلام مهرناز جان :عه خوبین بابا..پویا کجاست.
گفت:گوشی پویا دست منه اومد میگم زنگ بزنه
همین. قطع کرد.
دلشوره ام بدتر شد که چرا بابا اینطوری صحبت کرد. با خودم گفتم آخه یعنی چی ؟پویا هرکجا باشه الان باید بیاد خونه خدایا نکنه چیزی شده.نکنه چیزی شده اینا به من نمیگن.
دوباره زنگ زدم
گفتم بابا پویا کجاست ؟
گوشیش چرا دست شماست ؟چیشده؟
بابا:الاناست که برسه نگران نباش.
هی باخودم میگفتم حتما متهم برده برسونه جایی میاد.میاد همه چی رو توضیح میده.
گوشی به دست منتظر بودم تا پویا بیاد و زنگ بزنه...ثانیه ثانیه اش اندازه سال به سال میگذشت.انگار زمان متوفق شده بود
🔴ادامه دارد...
#همسران_شهدا_عاشق_ترینند
#شهادت
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA