eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا گلچین است.... عکس باز شود... 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
اولین پست اینستاگرامی دختر سردار سلیمانی بعد از شهادت پدرش 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
حاج قاسم خطاب بہ رزمنده هایش: 🔸بچه ها اگہ کسےشوق شهادت دارد،آن را فعلا طلب نکند اینجا(سوریه)جای شهادت نیست! شهادت را درجنگ با اسرائیل از خدا بخواهید 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🔴ظهر پنجشنبه 12 دیماه 98 آخرین عکس رزمندگان فاطميون با #فرمانده_جبهه_مقاومت #سپهبد_قاسم_سلیمانی 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🔴ظهر پنجشنبه 12 دیماه 98 آخرین عکس رزمندگان فاطميون با #فرمانده_جبهه_مقاومت #سپهبد_قاسم_سلیمانی 🌹
🔴آخرین روز ... پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. (راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون) 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
قاسم ها اربا اربا میشوند! زینب ها فریاد ما رایت الا جمیلا سر میدهند! عجب! به نظر می آید سال‌ها یا لیتنا کنا معکم گفتن‌هایمان جواب داده! داریم با چشم‌هایمان کربلا را می‌بینیم! آستین‌ها را بالا بزنید! بند پوتین‌هایتان را محکم و سینه‌هایتان را سپر کنید! این بار نمی‌گذاریم کار به هل من ناصر ینصرنی بکشد! دیگر حسین تنها نخواهد ماند! 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏▪️ خاطره‌ای از مرد موشکی برای رزمایش موشکی به مکانی بین کوه‌ها رفتیم، منتظر شلیک موشک‌ بودیم که یه نفر چندتا تیر هوایی زد،سردار سلامی از ‎ دلیلشو پرسید. حاجی‌زاده گفت این اطراف حیواناتی هستند که شلیک موشک ممکنه باعث ترسیدنشون بشه،اول تیر هوایی میزنیم تا از منطقه دور شن 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌹امام خامنه ای: آنچه که مهـم است حفظ راه شهـداست یعنی پاسداری از خون شهدا. این وظیفه اول ماست. در قبال شهدا همه هم موظّفیم نه این که بعضی وظیفه دارند و بعضی نه. دشمنان می خواهندیادشهدااحیانشود.. 🌺شادی روح مطهر شهیدان 🌺 شهادت 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارها این چندثانیه فیلم را با صدای زمینه مداحی دیده بودم اما اصل فیلم و گریه های در فراق شهید کاظمی سوزناک‌تر از هر مداحی و روضه‌ای است. هنوز باورمان نمی‌شود که رفته‌ای... 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
بارها این چندثانیه فیلم را با صدای زمینه مداحی دیده بودم اما اصل فیلم و گریه های #حاج_قاسم در فراق ش
میگفت حاضرم همه عمرمو بدم فقط یه بار دیگه صدای حاج احمد رو بشنوم! خوش به حالت به آرزوت رسیدی ولی حالا تکلیف ما چیه که تا آخر عمر از شنیدن صدات محروم شدیم😭 الان خیلی جات خالیه حاجی چند جمله سخنرانیت غوغا میکرد برای دل این مردم داغدیده
امام علی علیه‌السلام فرمودند: إنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ ! وَالَّذِي نَفْسُ ابْنِ أَبِي طَالِب بِيَدِهِ، لاََلْفُ ضَرْبَة بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةعَلَى الْفِرَاشِ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللهِ ▪️به يقين بهترين مرگ شهادت (در راه خدا) است، سوگند به آن کس که جان فرزند ابو طالب در دست اوست هزار ضربه شمشير بر من آسانتر است تا مرگ در بستر، در غير طاعت خدا ! خطبه ۱۲۳ 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت : #شهید_حاج_یونس_زنگی آبادی 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌷🍃 پدرش ملا حسین، مردی مؤمن و عاشق اهل بیت بود. وقتی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت. پس از فوت پدر، مادرش با سختی ‌برای تأمین زندگی زندگی تلاش کرد؛ اما از آن پس بود که یونس نوجوان برای کمک به هزینه زندگی در کنار درس خواندن به کارگری روی آورد. با شروع زمزمه‌های انقلاب، در حالی که دانش‌آموز دبیرستانی بود، در تظاهرات و حرکت‌های انقلابی کرمان نقش جدی داشت. 🍃🌷 با پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران  برای مبارزه با جدایی طلبان به  کردستان رفت و در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پایداران انقلاب اسلامی  درآمد. تدبیر، شجاعت و جسارت او در عملیات‌های مختلف جنگ ایران و عراق باعث شد تا قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله او را به فرماندهی تیپ امام حسین انتخاب کند.  🍃🌷 ماجرای حاج یونس و ظهورش، مصداق همان آیه‌ای است که بارها شنیده‌ و خوانده‌ایم، ولی ایمان نیاورده‌ایم و اگر باز هم نمی‌خواهیم معنای حیات عندالرب را دریابیم، بهتر است دست‌کم لحظه‌ای صبورانه گوش ‌دهیم تا شاید آیینه‌های قیر‌اندود فطرتمان بیدار شود و ما نیز از ایمان آورندگان به غیب شویم. 🍃🌷 برای حاج یونس کوه و دشت و بیابان و توپ و تانک، مسلسل و تک تیر انداز دشمن هیچ مانعی به شمار نمی رفت خودش می گفت باید تانک های عراقی را مانند کلید برق که می زنی و روشن می شود همانطور بزنی تا پشت سر هم روشن بشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمتی از وصبت نامه..... عکس باز شود... 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷 : سعی شودکه در۳ وزارتخانه،آموزش وپرورش،کشور وامورخارجه بهترین ومکتبی‌ترین افرادواردشوندواگرچنانچه دراین ۳وزارتخانه مسامحه شودمسئولین درپیشگاه خداوامت، مسئول خواهندبود. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌹شهید : معلوم نیست که فردا چه کسی شهید بشه چه کسی بمونه، ولی شما خواهید دید، ما آینده در مرزهای دیگر خواهیم جنگید. ✨مهدی جان امروز شاهدیم که مرزهای انقلاب در کجاست 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
📎حاج قاسم ، اسم تیپ ما را امام حسین(ع)  گذاشت بهش گفتم : این بار، عملیات سراسری است ؛ برگشتی هم در کار نیست. لشکر ثارالله هم سه تا تیپ تشکیل داده؛ یکی تیپ امام صادق(ع)، یکی تیپ امام سجاد(ع)، یکی هم تیپ امام حسین(ع)، حاج قاسم سلیمانی، اسم تیپ ما را گذاشته تیپ امام حسین(ع) حالا تو دوست داری اسم تیپ ما چه باشد؟ هر کدام را که خودت دوست داری.» حاج یونس گفت: « #حاج‌قاسم ، اسم تیپ ما را تیپ امام حسین(ع) گذاشته، من هم می خواهم مثل امام حسین (ع) شهید بشوم. #سردارشهید_حاح‌یونس_زنگی‌آبادی🌷 #سالروز_شهادت ولادت : ۱۳۴۰ روستای زنگی‌آباد ، کرمان شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵شلمچه ، عملیات کربلای ۵ 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🔹قبل از شهادتش بارها به من گفته بود: من که شهید شدم، مرا باید از روی پا بشناسید. من دوست دارم مثل امام حسین(ع) شهید شوم. چند بار هم گفته بود: اگر یک وقت آمدند و گفتند که حاجی توی بیمارستان است، شما بدانید کار تمام شده است و من شهید شده‌ام. 🔸همین طور هم شد. آن روز در خانه‌ی مادرم بودیم که اعلام کردند: فردا تشییع جنازه‌ی هفت شهید عملیات کربلای پنج در زنگی آباد انجام میگیرد. من به مادرم گفتم: «احتمال زیاد دارد که حاج یونس خودش را برای تشییع جنازه شهدا برساند.» به خانه‌ی خودمان رفتم. اتاق را جارو کردم. کتری را هم پر از آب کردم و روی چراغ گذاشتم. بعد با مادر حاج یونس، اتاق را مرتب کردیم و به خانه‌ی مادرم آمدیم. 🔹مادر حاج یونس گفت: «من دلم گرفته، میخواهم بروم بیرون تا ببینم بلندگوها چه میگویند.» بعد با عصا بلند شد و بیرون رفت. من هم کارهای فاطمه را کردم و توی روروک گذاشتم و آمدم بیرون. چند لحظه به اتاق برگشتم که چادرم را بردارم و با فاطمه به مسجد برویم. همین که آمدم، دیدم کسی فاطمه را بغل کرده است و صورتش را میبوسد. خوشحال شدم. 🔸در دلم گفتم: حتما حاج یونس برگشته و خودش را به تشییع جنازه‌ی شهدا رسانده، امّا حاج یونس نبود. دو تا از دوستانش بودند ، وقتی مرا دیدند، رنگشان عوض شد. احوال پرسی کردم و از حاجی خبر گرفتم. پیش خودم فکر کردم که حاج یونس دوستانش را راهی کرده تا زودتر از خودش پیش ما بیایند تا عکس العمل ما را از دور ببیند و خودش حتماً جایی قایم شده است. 🔹حاج حسین مختارآبادی گفت: «حاجی زخمی شده؛ آوردنش کرمان.» یکهو دلم ریخت. قبل از شهادتش بارها به من گفته بود: «اگر کسی آمد و گفت که من زخمی شده‌ام و مرا به کرمان آورده‌اند، شما بدانید که من شهید شده‌ام.» به حاج حسین گفتم: «پس حاجی شهید شد؟!» حاج حسین گفت: «نه، علی شفیعی شهید شده.» گفتم: «حاجی هم شهید شده.» گفت: «نه، علی اکبر یزدانی شهید شده.» من دیگر عکس العملی نشان ندادم. 🔸به خانه برگشتم، کنار شیر آب رفتم و سرم را انداختم پایین. اشک از چشمانم سرازیر شده بود نمیدانم چقدر گذشت که یک ماشین جلوی خانه نگه داشت و خانمی از آن پایین آمد .مادرم بنا کرد به گریه کردن و زدن خودش. فریاد میزد حاجی شهید شده. حتما حاجی شهید شده. 🔹آن خانم میگفت: «نه، زخمی شده. ما آمده‌ایم شما را ببریم پیش حاج یونس.» راست میگفتند. میخواستند ما را پیش حاجی ببرند. ساعت حدود 9 شب بود که ما را به ستاد معراج شهدا بردند. ما را برای دیدن جنازه‌ی حاج یونس بردند. وقتی به معراج شهدا رفتیم، دیدیم تابوت حاج یونس را بر عکس تابوتهای دیگر گذاشتهاند. روی جنازه را که باز کردند، به جای سر حاجی پاهایش بود. من پارچه را کنار زدم. پاهای حاج یونس بود. همیشه به شوخی به من می گفت: هر وقت من شهید شدم، اگر سر نداشتم که هیچی! اگر سر داشتم، میآیی مرا میبینی، دستی روی سر و فکل من می کشی! بعد هم یک عکس از من بردار و پیش خودت نگه دار. 🔸امّا نگذاشتند که من سر حاجی را ببینم. فردایش فهمیدم که حاجی سر و صورت نداشت. من دست کشیدم روی پاهای حاجی. مصطفی، پسرم، هم بود. میدانید که چشمهایش ضعیف است. دست کشیدم روی پاهای پدر شهیدش و کشیدم به صورتش و چشمهایش. فاطمه هم بود عقلش نمیرسید که پاهای پدرش را ببوسد. کوچک بود. دست های را کشیدم روی پاهای حاجی و کشیدم روی دست و صورت بچّه هایم. خودم هم پاهایش را بوسیدم. او به آرزویش رسیده بود. همیشه در دعاهایش می گفت:- خدایا، اگر من توفیق شهادت داشتم، دوست دارم مثل امام حسین شهید بشوم. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ تیپ امام حسین لشگر ۴۱ثارالله 🌷 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA