🍃🌹مصاحبه با همسر محترمه شهید
🎤 شما براي جواب مثبت و آغاز يك زندگی مشترک چه دلايل و معيارهايی داشتيد؟
📝 ايشان خيلی مقيد به #پرداخت_خمس_و_زڪات بود. اين خيلی برايم مهم بود. خيلی #حيای_چشم داشت و هنگامی ڪه با من صحبت ميكرد به من نگاه نمیکرد. صحبتهايی ڪه درباره ماديات ميکرد برايم جالب بود. معيارهای خودم اين بود ڪسی ڪه به خواستگاری ام میآيد خيلی مادیگرا نباشد. زمانی ڪه از من پرسيد نمیخواهيد حقوقم را بدانيد من بهشان گفتم نه اصلاً برايم مهم نيست. چون پدرم پاسدار هستند با شغلشان آشنا بودم و تمام مدتی ڪه با من صحبت میڪردند بيشتر راجع به انتخاب درست حديث میگفت و خيلی با محبت صحبت میکرد. نميخواست حرفی را به زور به من يا ڪس ديگری بقبولاند.
🎤 با ڪارشان ڪه مشكلی نداشتيد؟
📝 نه، من هميشه شغل حميد را دوست داشتم. حتی وقتهايی ڪه صحبت ميشد هر دويمان دلمان میخواست ڪه اگر صاحب فرزند شديم بچهمان هم پاسدار شود. چون تنها دری را ڪه به شهادت باز ميديدم و الان هم ميبينم پاسداری است. به همين دليل شغل همسرم را خيلی دوست داشتم.
🍁 بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری ڪه ابتدای ڪوچه بود، ڪمک میڪرد، به خاطر دارم ڪه شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد، وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای ڪمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند ڪوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است.
🎤 شده بود بخواهد با شما درباره شهادت صحبت كند؟
📝 بله، خيلی زياد! چون من به ايشان گفته بودم من چنين حسی را دارم و وقتی خوابی میديدم و ناراحت میشدم او میخنديد و میگفت مطمئن باش تو تنها نيستی، مطمئن باش شما من را نمیبينيد اما من زندهام و شما را میبينم؛ هم من مواظبتان هستم هم پدر و مادر و خداوند هستند. شهيد آوينی ميگويد شهدا زندهاند و ما مردهايم. به من گفته بود اگر من به شهادت برسم شما برايم چه ڪار ميكنی؟ من هم گفته بودم تا صبح برای شما قرآن ميخوانم و تنهايت نمیگذارم. ايشان گفت اين ڪار را نكنيد و چون شما خانم هستيد برايتان سخت است. گفتم با پدر و برادرم می آيم و شما نگران نباشید.
#شهید_شهیدت_میکند
#یادش_با_صلوات
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA